فهرست

تحلیل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه 3 نگار ذیالبی و مرضیه محصص کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تار یخ بیهقی 33 زهرا ریاحی زمین و فهیمه حیدری جامع بزرگی پیامد حمله مغول و حاکمیت ایلخانان بر سنت علمی در ایران 16 امیر دهقاننژاد، محسن رحمتی و عبدالرسول عمادی تحلیل جنبش سربداران بر پایه نظر یه کنش جمعی چارلز تیلی 98 علی بحران یپور، عبدالله فاضلی، سجاد کاظمی و علی لجماورک مرادی حاکمیت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژ ی صفو یان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فیل ترکیبی« )پیکره در پیکره( 121 صدیقه نایفی، اصغر جوانی و محمدرضا مریدی تأثیر نظر یه ِابصار ابنهیثم بر رواج پرسپکتیو خطی در نقاشی دوره رنسانس 151 پروانه دلفانی و اسماعیل بنی اردالن اندی شههای سیاسی- مذهبی عثمان دان فودیو 185 حبیب زمانی محجوب    

ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 33-3

1 تحلیل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه 2 نگار ذیالبی استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسالمی، دانشگاه شهيد بهشتی، تهران، ایران 3 مرضيه محصص استادیار گروه معارف اسالمی، دانشگاه شهيد بهشتی، تهران، ایران

چکیده روایات مالمتگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه، عمدتا با خارجسازی متن از زمينه تاریخی خود و شرایط و دیدگاههای مدرن امروزی قياس میشود که در تقابل با دیدگاههای مدافع حقوق زنان، به عنوان بخشی از سنت اسالمی- شيعی ناسازگار با این دیدگاههای مدرن، تلقی میگردد. در این پژوهش افزون بر اینکه نشان داده شده بسياری از گزارههای نکوهشگرایانه مربوط به زنان در نهجالبالغه فاقد اسناد معتبر است؛ این نتيجه بهدست میآید که محتوای این گزارهها با انبوهی از گزارههای مشابه در متون ادبی سده چهارم به بعد انطباق دارد و این دیدگاههای مالمتگرانه درباره زنان، با توجه به اقتضائات و شرایط فرهنگی مقارن با عصر تدوین نهجالبالغه در سده چهارم، قابل فهم، پذیرفتنی و همسو با ذهنيتهای عامی است که در بسياری از متون ادبی و تاریخی عصر تدوین نهجالبالغه و پس از آن تا سدههای متمادی، بازتاب و استمرار یافته است. بر اساس این فرضيه از منظری بروندینی، این گزاره های نکوهشگرایانه از الحاقات متأخر در عصر تدوین نهجالبالغه تلقی شده و بر این مبنا با تأکيد بر روش همسنجی بينامتنی )ارزیابی متون مشابه( و با رویکرد تاریخ فرهنگی جدید، زیر شاخه تاریخ ذهنيت، تالش شده است، شواهد، زمينهها و نيز ذهنيتهای فرهنگی درباره زنان، در نهجالبالغه و شروح آن و متون متنوع ادبی و تاریخی تا سده هفتم بررسی و تحليل شود و شباهتها و افقهای همتراز این متون با این گزارههای نهجالبالغه نمایان گردد.

کلیدواژهها: نهجالبالغه، زنان، زنستيزی، تاریخ ذهنيت.

1. تاریخ دریافت: 22/11/1331؛ تاریخ پذیرش: 1331/12/15 2. رایانامه)مسؤول مکاتبات(: [email protected] 3. رایانامه: [email protected] ّ 4/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مقدمه گزارههای مالمتگرانه درباره زن در نهجالبالغه از مسائل پيچيدهای است که همچنان محل مناقشه و بحث بسيار است و در ميان گروههای مختلف شيعيان از سویی و نيز از سوی منتقدین سنت شيعی پرسشها و انتقادات بسياری برانگيخته است: از جمله اینکه چگونه ممکن است امام معصوم، چنين دیدگاههای تند و انتقادی نسبت به زن ابراز کرده و صفاتی چون کمخردی و شرارت را به کل زنان تعميم داده باشد؟ و چگونه میتوان در عصر جدید و در کنار دیدگاههای مدافع حقوق زنان چنين نسبتهایی را پذیرفت؟ و نيز چگونه میتوان این دیدگاههای مطرح شده در نهجالبالغه را در کنار تلقی غير جنسيتی اسالم و آیات انسان محور قرآن، بدون تعارض فهميد؟ پژوهش حاضر فارغ از مبناهای درون دینی، بر اساس رویکرد تاریخ فرهنگی و روش نقد متون مشابه )همسنجی بينامتنی( و با تاکيد بر کشف ذهنيتهای تاریخی عصر تدوین نهجالبالغه، مسأله را از منظر دیگری بررسی کرده و اميدوار است گرهگشای برخی غوامض تاریخی در اینباره باشد و دستکم نشان دهد که چگونه بسياری از مضمونهای به کار رفته در نهجالبالغه، در بسياری از متون متنوع ادبی و تاریخی نویسندگان نامدار مسلمان تکرار شده است.

تبیین مسأله و فرضیهها پژوهشهایی که تاکنون درباره این موضوع انجام شده عمدتا از منظری دروندینی است و به نتایجی از جمله عدم اعتبار روایات نکوهشگرایانه درباره زنان و یا توجيه و تفسير متکلفانه این دست روایات منتهی شده و بسياری از اینان نيز گفتهاند این روایات و نظرات بدبينانه امام)ع( نسبت به زنان در قبال اعمال عایشه، همسر پيامبر، بهویژه پس از جنگ جمل بوده است. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /5

در این پژوهش از منظر بروندینی، فارغ از تعلقات مذهبی، متن نهجالبالغه و دیدگاههای مربوط به زنان در این متن، صرفا به مثابه متنی تدوین شده در سده چهارم، بر اساس رویکرد تاریخ فرهنگی و با روش نقد متون مشابه )همسنجی بينامتنی(، بررسی شده و دو نتيجه عمده حاصل شده است: نخست اینکه اسناد این روایات و گزارههای مربوط به 4 زنان در نهجالبالغه نامعتبر، لرزان و غير قطعی است، دیگر اینکه در این پژوهش با عرضه 5 ذهنيتهای فرهنگی رایج در سدههای سوم تا هفتم در متون اسالمی، نشان داده شده است که مضمون مالمتگرانه در اینباره، تشبيهها و حتی گاه کلمات و عبارات مندرج در نهجالبالغه، در دیگر متون متنوع ادبی و تاریخی پيرامون نهجالبالغه در سراسر جهان اسالم، قابل ردیابی است. این ذهنيت فرهنگی رایج که عمدتا حاکی از تخفيف و تحقير زنان است و به پردهنشينی و ناکارآمدی اجتماعی آنها منتهی شده، در پيدایش و تداوم این گزارههای نکوهشگرانه تأثيرگذار بوده است؛ در حالیکه رگههایی از جریان فکری مبتنی بر تکریم زنان و نگاه غيرجنسيتی به انسان در مباحثی چون ایمان و تقوا، در اندیشه توحيدی اسالم و آیات قرآن مطرح شده، اما این نگاه در ميان عموم جامعه مقبول و محل توجه نبوده است، در حقيقت روایات مربوط به زنان در متن گردآوری شده نهجالبالغه در سده چهارم، با توجه به ذهنيتهای رایج درباره زنان در سده چهارم و پس از آن، متنی کامال سازگار و همخوان با

4. فتاحی زاده، رسولی و حاتمی؛ Amia, 325-365 . 5. سده هفتم پایان این گفتمان مالمتگرانه درباره زنان نيست. مضمونهای مشابه در نکوهش زنان تا سدههای بعد تا قبل از پدیدار شدن ارزشهای مدرن در شرق و غرب جهان متداول بوده است و همچنان هم در جوامع سنتی دیده میشود. حتی خواص و فيلسوفان هم از غلبه پارادیمی این اندیشه مستثنی نبودهاند. مثال قابل توجه اندیشههای مالصدرا در بخشی از الحکمه المتعالیه )1/131( است که زنان را در عداد حيواناتی که برای انتفاع مردان آفریده شده قرار داده و در پی او مالهادی سبزواری در تعليقه بر اسفار، به روشنی این ذهنيت را در همان منظومه فکری تفصيل داده است؛ با این حال در این نوشتار برای محدود کردن دامنه پژوهش، تنها برشی از این سير طوالنی که به عصر تدوین نهجالبالغه نزدیکتر باشد، انتخاب شده است. ّ 6/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مقتضيات عصر است. افزون بر این، پس از ورود و عموميت یافتن آراء یونانی در جهان اسالم و دیدگاههای فيلسوفانی چون ارسطو و افالطون که قائل به نقص طبيعی و ذاتی زن بود هاند، این دیدگاهها نه تنها تداوم یافت که با عاملی برونفرهنگی هم تأیيد و تقویت شد. بر این اساس نقش آراء یونانی، تنها نقشی تأ یيدکننده در استمرار سنتی کهن بوده که در فرهنگ سدههای متمادی پيش از آن ریشه داشته است. بر اساس این فرضيه، نهجالبالغه به عنوان متنی گردآوریشده در سده چهارم، در بخش ناظر به دیدگاههای مالمتگرایانه نسبت به زنان، بازتابدهنده ذهنيات رایج زمينه و زمانه خود درباره زنان و نحوه کنشگری آنها است و این فقرات از متن نهجالبالغه بيش از آنکه با متن قرآن قابل قياس باشد، به متون متنوع ادبی و تاریخی سده چهارم به بعد شباهت دارد. بنابراین بسيار محتمل است که بخشهایی از نهجالبالغه )در اینجا، گزارههای مالمتگرانه درباره زنان( از جمله الحاقات سده چهارم و پس از آن بوده باشد، دیدگاههایی که در این سدهها پذیرفته و معمول بوده و جزو یکی از پارادایمهای رایج زمانه تلقی میشده است.

پیشینه پژوهش درباره موضوع جایگاه زن در نهجالبالغه مقاالت بسياری نوشته شده است. این آثار عمدتا از منظری دروندینی غالبا در صدد توجيه و تفسير فحوای روایات برآمدهاند و بيشتر این هدف را دنبال کردهاند که در روزگار امروزی، با توجه به اقتضائات معاصر بتوان تفسيری سازگار با ارزشهای جدید اجتماعی به دست داد. انبوهی از این نوشتهها با روشی اقناعی یا ژورناليستی، با گزینش معدودی از روایات تالش کردهاند، به نحوی تناقضها و شبهات مختلفی را که در اینباره پدید آمده پاسخ گویند. برخی از این آثار بر نقد اسناد این روایات متمرکز شده، برخی بر محتوا و برخی از مقاالت به هر دو جنبه پرداختهاند. مقاله »تأملی در روایات نهجالبالغه در نکوهش زن« نوشته فتحيه فتاحیزاده، محمد رضا رسولی و الهه تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /1

2 حاتمیراد بررسی سندشناسانه قابل توجهی است که احتمال عدم صحت اسنادی برخی از این روایات را مطرح کرده است. آمنه اینلوز هم در مقالهای به زبان انگليسی ذیل عنوان »آیا 1 امام علی)ع( زنستيز بود؟« به تفصيل به این بحث پرداخته و ضمن رد انتساب این روایات به امام)ع(، این ادعا را مطرح کرده است که پس از ماجرای نهضت ترجمه و ورود آراء یونانی به جهان اسالم، این افکار زنستيزانه یونانی وارد جهان اسالم شده و به بزرگان دین هم نسبت دادهاند. اینلوز در این مقاله درباره چگونگی این فرایند و یا متونی که این اندیشهها را ترویج کردهاند و نحوه راهیافتن آن به مجموعه روایاتی که سيدرضی تحت عنوان نهجالبالغه گردآورد اشاره نکرده است. در پایان مقاله، اینلوز با این پيشفرض که کتاب 8 س ل يم بن قيس هاللی از قدیمترین متون شيعی سده اول است و بر زندگی سياسی و حوادث صدر اسالم درباره جانشينی علی)ع( متمرکز است، استدالل کرده که اگر روایات نکوهشگرانه درباره زنان در نهجالبالغه صحت دارد، چرا نظير این روایات در کتاب سليم نيست؟ و با طرح این پرسش نتيجه گرفته است که روایات مربوط به زن در نهجالبالغه اصالت ندارد. صرفنظر از این آثار، در سالهای اخير تالشهایی برای حل مسأله بر اساس روشهایی مثل هرمنوتيک و فهم کانتکست متن انجام شده که صرفنظر از توفيق یا عدم 3 توفيق نویسندگان، به نحوی پيشينه این اثر تلقی میشوند. از جمله حسن سليمی در

2. فتاحی زاده، رسولی و حاتمی راد. 7. Amina Inloes, 325-365. 8. این پيشفرض بر اساس سياق متن در کتاب سليم محل مناقشه بسيار است. 3. برای نمونه نک. محمدرضا آرام و دیگران، 33. در این مقاله نویسندگان ایده اصلی کار خود را بر کاربست روش هرمنوتيکی در تحليل نهجالبالغه استوار ساختهاند. از منظر محققان این مقاله، تاریخ و جغرافيای سخن، نقش بسيار مهمی در بيان سخن دارد و شناخت آنها در فهم سخن بسيار مؤثر است و هر سخنی )جز سخن خداوند( تحت تأثير فرهنگ و شرایط تاریخی و اجتماعی و سياسی است؛ لذا امام علی)ع( نيز از این امر مستثنا نيست. هرچند این مقاله ّ 8/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

13 مقالهای تحت عنوان »ارزش و حقوق زنان از دیدگاه علی)ع(«، با مفروضگرفتن اینکه این جمالت مندرج در نهجالبالغه از علی بنابیطالب)ع( است، بر این باور است که برداشتهای سنتی از کالم امام)ع( درست نبوده و این تفاسير بيشتر برداشتهای نادرستی از کالم امام)ع( در آن ادوار تاریخی است. این مقاله با اینکه به اهميت تفاسير و نحوه برداشتها و ذهنيتهای تاریخی اشاره کرده، اما نتوانسته شواهد کافی برای ادعای خود ارائه دهد.

روش و چارچوب نظری 11 پارادایم نظری این پژوهش، »تاریخ فرهنگی جدید« و در ذیل آن »تاریخ ذهنيت« است و بررسی روایات بر اساس روش همسنجی بينامتنی استوار گشته است. 12 بر اساس آراء انسانشناس آمریکایی کليفورد گيرتز بسياری از افکار، رفتارها و عادات روزانه مردم هر جامعه نمایشگر الیههای درونی فرهنگ آنهاست و با تحليل موشکافانه این ابعاد میتوان مختصات فرهنگی هر عصر را تبيين کرد. در اواخر سده بيستم تاریخ فرهنگی وارد مرحله جدیدی شد که به تاریخ فرهنگی جدید موسوم گشت. توجه به موضوعات کمتر دیده شده و نامانوستری مثل ذهنيتها و احساسات و عواطف درونی افراد جامعه و استفاده از آن برای تحليل پدیدهها و رویدادهای تاریخی از دیگر ویژگیهای تاریخ فرهنگی جدید است. مورخ فرهنگی در پی کشف الیههای درونی و معنای مستتر در پدیدهها و ذهنيتهای کنشگران تاریخی است. اعتنا به همه قشرهای اجتماعی، تفسير کارکردها به معنای توجه به کارکرد هر پدیده برای پی بردن به قواعد و باورهای نهفته در آنها،

بيشتر در حد طرح مسأله باقی مانده و بيشتر تأکيد بر روش هرمنوتيکی و کيفيت نظریه شالیر ماخر است و به متن نهجالبالغه و چالشهای پيرامون آن که با استفاده از این روش میتوانست به خوانشی نو منتهی شود، نپرداخته است. 13. سليمی، 13-77. 11. برای توضيح بيشتر در این باره نک. قيومی بيدهندی و نازنين شهيدی، 907-87. 12 .Clifford Geertz تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /3

پرهيز از کلیگویی و تعميم، کثرت و تنوع اسناد از جمله مختصات این رویکرد نظری است. از ميان این مختصات مختلف، توجه به ذهنيت کنشگران تاریخی، بيش از همه مورد توجه مورخان فرهنگی قرار گرفته و مجموعه پژوهشهایی ذیل تاریخ ذهنيت در سالهای اخير شکل گرفته است. در پژوهشهای تاریخ ذهنيت، ب هویژه در پژوهشهای متنمحور، 13 روش همسنجی بينامتنی، پس از اندیشههایی که ژوليا کریستوا مطرح کرد، روشی کارگشاست که بسيار مورد توجه قرار گرفته است؛ به این معنا که هيچ متنی جزیرهای جدا از دیگر متون نيست و هيچ متنی را بدون اتکا به متون دیگر نمیتوان فهميد؛ بر این اساس اگر ذهنيت غالب بر عصر صدور یک متن را بتوانيم کشف کنيم، به نحوی در مسير و فرایند فهم درست آن متن قرار گرفتهایم؛ زیرا متن نمیتواند خارج و فارغ از ذهنيت پارادایميک )طرح وارهای( عصر خود پدید آمده باشد. همچنين در این روش، بر این نکته تأکيد میشود که فهم هر متن حاصل تعامل دو افق ذهنی و برایند دو نظام معنایی است: نخست افق و نظام معنایی که توسط مؤلف پدید آمده و دیگری افق و نظام معنایی مفسران و مخاطبان متن 14 که تحت تأثير گفتمانها و پارادایمهای حاکم در هر دوره تاریخی شکل گرفته و متن مبنا، به سمت و سوی نظام فکری و ذهنيات رایج در آن عصر سوق یافته است.

پرسش از اعتبار اسناد نهجالبالغه 15 بسياری از پژوهشگران، اسناد نهجالبالغه را صحيح دانسته و معتقدند سيد رضی پس از حصول اطمينان از صحت اسانيد، سلسله اسناد را جز در موارد معدودی حذف کرده است. با این همه درباره نهجالبالغه و مباحث اجتماعی، سياسی و حتی فلسفی آن مجادالت و مناقشات بسيار هست. صرف نظر از دیدگاههایی معارضهجویانه، چون آراء ابن خلکان

13. نک. نامور مطلق، 37-30؛ گراهام، صفحات متعدد؛ Kristeva, J., 37 . 14. سليمی، 12. 15. حنفی، 323-321. ّ 90/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

13 18 11 12 )م.689( ، ذهبی ، صفدی ، از متقدمين و کسانی چون شوقی ضيف از متأخرین که گاه کل سندیت و اعتبار نهجالبالغه را مورد تشکيک قرار دادهاند، دیدگاههایی منصفانهتر بهویژه در فضای پژوهشهای علمی سالهای اخير مطرح شده است؛ برای مثال عمر 23 فروخ با اذعان بر صحت انتساب اغلب خطبههای ن هجالبالغه به امام علی)ع(، معتقد است که برخی نکات و جمالت الحاقی به خطبهها راه یافته است؛ از جمله فقراتی از نظرات فلسفی اسکندرانی که اعراب تا سده اول از آنها بیخبر بودند، یا برخی نظرات معتزلی متأخر مانند مباحث مربوط به طبيعيات و الهيات در نهجالبالغه راه یافته است. 21 سعيد شفيعی نيز در تأیيد نظریه فروخ، با احتياط، تعابيری چون وجود و عدم را از مباحث فلسفی متأخر راهیافته در نهجالبالغه دانسته است. در ميان علمای شيعه که طبعا نگاهی دروندینی به نهجالبالغه دارند نيز برخی به طور ضمنی عدم قطعيت انتساب برخی خطبهها 22 و روایات را منطقی دانستهاند. همچنين برخی از پژوهشگران در بررسی سندشناسانه روایات مربوط به زنان در نهجالبالغه، احتمال عدم صحت اسناد برخی از این روایات را 23 مطرح کردهاند. به بيان دیگر این اندیشه که کليت نهجالبالغه نوشته و برساخته سيد رضی باشد، با توجه به ذکر قسمتهای عمدهای از نهجالبالغه در منابع دیگر و نيز با توجه به سبک متمایز نثر سيد رضی در آثار بازمانده از وی، اندیشهای مردود است؛ اما درباره فقراتی از نهجالبالغه تردیدهایی مطرح است. برخی از پژوهشگران معتقدند در اواخر سده سوم

12. ابن خلکان، 313/3. 11. ذهبی، 124/3. 18. صفدی، 231/23. 13. شوقی ضيف، 22. 23. عمر فروخ، 188-181. 21. شفيعی، سعيد، 223. 22. جعفری، 332-281/11. 23. فتاحی زاده، رسولی و حاتمی راد، 41. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /11

چهارصد خطابه به امام علی نسبت داده شده، در حالی که نيم قرن بعد این عدد به 24 چهارصد و هشتاد خطبه رسيده است. بر این اساس ضمن پذیرفتن اعتبار کليت اثر، درباره هر گزاره آن میتوان بررسی سندشناسانه یا متنشناسانه جداگانهای انجام داد.

گزارههای نهجالبالغه درباره زنان مهمترین گ زارههای متن نهجالبالغه درباره زنان، مضمونهایی چون نقص عقل و ایمان زنان، شرارت طبع آنها و منع مردان از مشاوره گرفتن از زنان و پيروی از آنهاست. برای امکان مقایسه این مضامين با دیگر متون، الزم است این شواهد به دقت بررسی شود: مهمترین این شواهد اعم از خط بهها، نامه ها و کلمات قصار، شامل گزارههای ذیل َّ َّ ِّ إ إ إ َّ إ است: معا ِشر النا ِس ِإن النساء نواِقص ا ِْلیما ِن نواِقص الحظو ِظ نواِقص العقو ِل فأما نقصان َّ َّ َّ ِّ َّ إ َّ َّ إ َّ إ إ ِإیماِن ِهن فقعودهن عن الصالِة و الصياِم ِف ی أیاِم حي ِض ِهن و أما نقصان عقوِل ِهن فشهادة امرأتين إ ِ إ إ إ ِ کش ها دة ال َّر جل ال واحد و أ َّما نق صان حظوظه َّن ف م واریث ه َّن علی اْلن صاف م إن م واریث ال ِّر ج ال ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ َّ ِّ إ َّ َّ إ إ َّ فاتقوا ِشرار النسا ِء و کونوا ِمن ِخيا ِر ِهن علی ح ذ ٍر و ال ت ِطيعوهن ِف ی المعرو ِف حتی ال إ إ إ إ 25 یطمعن ِف ی المنک ِر : »ای مردم، بدانيد که زنان را ایمان ناقص است و بهرهمند یهایشان ناقص است و عقلهایشان ناقص است. اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حيض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان، بدان دليل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهرهمندیشان در این است که ميراث زنان نصف ميراث مردان است. از زنان بد بپرهيزید و از زنان خوب حذر کنيد و کار نيک را 22 به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد، تا به کارهای زشت طمع نکنند«.

24. Inloes, 328. 25. صبحی صالح، خطبه 83، 132-135. 22. ترجمه نهج البالغه، آیتی، دفتر نشر فرهنگ اسالمی، تهران، 1318. ّ 93/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317 َّ إ ُّ َّ ِّ ُّ إ إ إ َّ ِّ ُّ َّ ِإ ن البهاِئم همها بطونها و ِإن السباع همها العدوان علی غي ِرها و ِإن النساء همهن ِزینة إ ُّ إ إ 21 ّ الحياِة الدنيا و الفساد ِفيها: »درندگان، همه همشان تجاوز و حمله به دیگران است و زنان همه ه ّمشان آرایش این جهان و فساد کردن در آن است«. َّ إ إ إ إ و إَّیاك و مشا و ر ة الِّن ساء فإن رأ ی ه َّن إلی أفن و ع إز م ه َّن إلی و إهن و اکفف علإيه َّن م إن ِ ِ ِ ِ ٍ ِ ٍ ِ ِ إ َّ َّ َّ َّ َّ إ إ إ َّ إ َّ َّ إ إ أبصا ِر ِهن ِب ِحجاِبك ِإیاهن فِإن ِشدة ال ِحجا ِب أبقی علي ِهن و ليس خروجهن ِبأشد ِمن ِإدخا ِلك إ إ َّ إ إ َّ إ إ إ إ إ ِّ إ إ إ إ من ال یوثق ِب ِه علي ِهن و ِإ ِن استطعت أال یع ِرفن غيرك فافعل و ال تمل ِك المرأة ِمن أم ِرها ما إ َّ إ إ إ ٌ إ إ إ إ إ إ إ إ جاوز نفسها فِإن المرأة ریحانة و ليست ِب قهرمان ٍة و ال تعد ِبکرامِتها نفسها و ال تط ِمعها ِفي أن إ َّ إ تشف ع لغإير ها و إَّیاك و الَّتغا ی ر في غإير م إوضع غإي رة فإن ذلك یدعو ال َّصحي حة إلی ال َّ سقم و ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ٍ ِ ِ ِ ِ ِ إ ِّ 28 الب ِریئة ِإلی الری ِب : »از مشاوره با زنان بپرهيز، زیرا ایشان را رأیی سست و عزمی ناتوان است. زنان را روی پوشيدهدار تا چشمشان به مردان نيفتد؛ زیرا حجاب زنان را بيش از هر چيز از گزند نگه دارد. خارج شدنشان از خانه بدتر نيست از اینکه کسی را که به او اطمينان نداری به خانه در آوری. اگر توانی کاری کنی که جز تو را نشناسد چنان کن و کاری را که برون از توان اوست، به او مسپار، زیرا زن چون گل ظریف است، نه پهلوان خشن. گرامی داشتنش را از حد مگذران، او را به طمع مينداز، چندان که دیگری را شفاعت کند. زنهار از رشك بردن و غيرت نمودن نابجا، زیرا سبب میشود که زن درستکار به نادرستی افتد و زنی را که به عفت آراسته است به تردید کشاند«. إ ِّ إ َّ إ إ َّ فإن أط إع ت موني فإني حاملک إم إن شا ء الل ه علی سبيل الجَّنة و إن کان ذا مشقة شدیدة و ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ٍ ِ ٍ إ إ إ إ 23 مذاقة مری رة و أ َّما فالنة فأ إد رک ها رأ ي الِّن ساء و ضغ ٌن غال ف ی صدر ها کم إر جل القإين : »اگر از ٍ ِ ٍ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ من فرمان ببرید _اگر خدا خواهد_ شما را به راه بهشت میبرم، هر چند راه سخت و با

21. صبحی صالح، خطبه 973، ص 397. 28. صبحی صالح ، نامه 31، ص435. 23. خطبه 152، ص 215-214. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /13

تلخکامی آميخته باشد؛ و اما بر فالن زن، اندیشه زنان غلبه یافت و کينه در سينه او جوشيدن گرفت، همچون بوته آهنگران که در آن فلز گدازند «. إ إ إ إ إ إ إ إ إ إ إ إ إ ٌ إ إ کنتم جند المرأِة و أتباع الب ِهيم ِة رغا فأجبتم و ع ِقر فهربتم أخالقکم ِدقاق و عه دکم ٌ إ ٌ إ ٌ 33 ِشقاق و ِدینک م ِنفاق و ماؤکم زعاق : »شما سپاهيان آن زن بودید و پيروان آن ستور که چون بانگ کرد اجابتش کردید و چون کشته شد روی به گریز نهادید. خلق و خویتان همه فرومایگی است. پيمانهایتان گسستنی است و دینتان دورویی است و آبتان شور است«. ِّ ِّ َّ إ إ إ إ إ إ إ ِخيار ِخصا ِل النسا ِء ِشرار ِخصا ِل الرجا ِل الزهو و الجبن و البخل ف ِإذا کان ِت المرأة إ َّ ً إ ِّ إ إ إ إ ً إ إ إ ً مزهوة لم تمکن ِمن نف ِسها و ِإذا کانت ب ِخيلة ح ِفظت مالها و مال بعِلها و ِإذا کانت جبانة إ إ ِّ إ إ 31 ف ِرقت ِمن کل شي ٍء یع ِرض لها: »بهترین خصلتهای زنان، بدترین خصلتهای مردان است: غرور، ترس و بخل؛ چون زن به خود نازد، به کس سر فرود نيارد و چون بخيل باشد، مال خود و شویش را نگه دارد و چون ترسو بود، از هر چه بدو روی آورد، هراسان گردد«. إ إ ٌّ ُّ ُّ َّ َّ إ 32 و قال )علي هالسالم( المرأة شر کلها و شر ما ِفيها أنه ال بد ِمنها: »زن هم هاش بدی است و بدترین چيزی که در اوست این است که از او چارهای نيست«. إ إ إ ٌ إ َّ إ 33 و قال )علي هالسالم( المرأة عقرب حلوة اللسب ِة : »زن کژدمی است که گزیدنش شيرین است. ٌ إ 34 غ إي ر ة ال َّر ج ل إ إی م ان و غ إي ر ة ال م إر أ ة ک ف ٌر : »غيرت مرد ایمان و غيرت زن کفر است«. ِ ِ ِ

33. خطبه 13، ص55. 31. حکمت 234، ص533. 32. حکمت 238، ص513. 33. حکمت 21، ص413. 34. حکمت 124، ص431؛ عالوه بر موارد باال، گزارههای مرتبط دیگر اینهاست: إ َّ ٌ َّ َّ إ َّ َّ إ َّ َّ و قال )علي هالسالم( یأِتي علی النا ِس زمان ال یقرب ِفي ِه ِإال الما ِحل و ال یظرف ِفي ِه ِإال الفا ِجر و ال یضعف ِفي ِه ِإال إ إ ُّ َّ إ ً َّ ّ ً إ إ ً َّ إ ُّ إ المن ِصف یعدون الصدقة ِفي ِه غرما و ِصلة الر ِح ِم منا و ال ِعبادة اسِتطالة علی النا ِس ف ِعند ذِلك یکون الس لطان ِبمشورِة ِّ ِّ إ إ إ إ النسا ِء و ِإمارِة الصبيا ِن و تدِبي ِر ال ِخصيا ِن )صبحی صالح، حکمت 903، ص 487(. »بر مردم روزگاری میآید که ّ 94/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

بررسی اسناد تاریخی و منابع موازی روایات مربوط به زنان در نهجالبالغه بسياری از این روایات مذکور در نهجالبالغه، فاقد اسناد و مدارک معتبر است و در بررسی موردی هر یک این نتيجه حاصل میشود که بسياری از این روایات پس از سيد رضی و در منابع مربوط به سده چهارم و پنجم و پس از آن دیده می شود. چنانکه برخی از پژوهشگران در بررسی سندشناسانه این روایات احتمال عدم صحت اسنادی برخی از آنها را مطرح 35 کردهاند. عالوه بر نکاتی که در پژوهشهای پيشين ذکر شده الزم است روایات مذکور به تفکيک در منابع تاریخی موازی هم بررسی و نشان داده شود که این منابع مقدم بر سيد رضی )متوفی، 406( اند یا پسينی تلقی میشوند؟ بخشهایی از معروفترین خطبه )خطبه هشتادم( که به نقص عقل و ایمان و بهرهمندی زنان اشاره کرده در چند منبع دیگر از جمله کافى شيخ کلينی )متوفی، 338(، االمالى شيخ صدوق )متوفی، 389(، قوت القلوب ابوطالب مکی )متوفی، 386(، االختصاص شيخ مفيد )متوفی، 493(، و تذکرة الخواص سبط ابن الجوزی )متوفی، 674( آمده است. همه منابع جایگزین این روایت مربوط به سده چهارم و پنجم و در یک مورد مربوط به سده هفتم است. سلسله روات در منابع فوق همگی با انقطاع و با فاصله ميان راویان است که از اعتبار روایت کاسته و آن را با شک و تردید بسيار همراه ساخته چنانکه

مق ّرب نبود، مگر سخن چين و خوش طبع؛ به شمار نياید، مگر تبهکار؛ و مردم منصف را ناتوان خوانند و صدقه را غرامت شمارند و صله رحم را منت نهادن و عبادت را برتری فروختن بر مردم. در این حال، حکومت، با مشورت

زنان بود و امارت از آن خ ردان و تدبير کارها به دست خواجگان«. ِّ ً إ إ إ إ إ إ َّ َّ إ إ إ إ إ َّ إ ال ت ِهيجوا النساء ِبأذ ی و ِإن شتمن أعراضکم و سببن أمراءکم فِإنهن ض ِعيفات القوی و اْلنف ِس و العقو ِل ِإن ک نا لنؤمر إ ِّ إ َّ َّ َّ إ ٌ إ َّ إ إ إ َّ إ إ إ َّ إ ِبالکف عنهن و ِإنهن لمش ِرکات و ِإن کان الرجل ليتناول المرأة ِفي الجا ِهِلي ِة ِبال ِفه ِر أ ِو ال ِهراوِة فيعير ِبها و ع ِقبه ِمن إ بع ِدِه .34 )صبحی صالح، ص 373(. »زنان را ميازارید و آنان را به خشم مياورید، هرچند، آبروی شما بریزند یا اميرانتان را دشنام دهند. که زنان به جسم ناتواناند و به نفس و عقل ضعيف. حتی در زمانی که زنان مشرک بودند، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم. در زمان جاهليت، رسم بر آن بود که اگر مردی با سنگ یا چوبدستی به زنی تعرض میکرد او را و فرزندانش را، که پس از او میآمدند، عيب میکردند و سرزنش مینمودند. 35. فتاحی زاده، رسولی، حاتمی راد، 41؛ نيز نک. Inloes, 335 . تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /15

32 بسياری از علما و پژوهشگران بر مرسل بودن آن اتفاق نظر دارند. در صحيح بخاری روایتی با مضمون مشابه به پيامبر اسالم نسبت داده شده که زنان را به سبب نقص در ایمان به جهت معافيت از عبادت در ایام حيض و نقص در عقل به سبب برابری شهادت دو زن با یک مرد و نقص در بهرهمندی و ميزان ارث و نيز به سبب نفرین کردن و ناسپاسی به شوهران در عداد بيشترین ساکنان دوزخ معرفی کردهاند. این روایت هم از نظر سلسله روات و هم از 31 لحاظ محتوا مسند و معتبر نيست. درباره حکمت 334 که بهترین خصال زنان )غرور و ترس و بخل( بدترین خصال 38 مردان معرفی شده، تنها منبع مقدم بر سيد رضی، قوت القلوب ابوطالب مکی است. در 33 سده پنجم، همين مضمون در احیاء العلوم غزالی هم آمده است. درباره حکمت 69 که زن به عقربی تشبيه شده که نيشش شيرین است، قدیمترین سند 43 نسخه خطی نهجالبالغه نگارش ابن مودب )متوفی، 411( و نيز منهاج البراعة ابن 41 راوندی )متوفی، 513( است که هر دو نسبت به سيد رضی )متوفی، 432( پسينی تلقی میشوند. در منابع قبل از رضی به این روایت اشارهای نشده است حکمت 124 درباره اینکه غيرت زن کفر و غيرت مرد ایمان است، و نيز حکمت 238 که زن سراسر شر است، 42 قدیمترین منابع دو نسخه از نهجالبالغه است یکی نگارش به سال 421 و دیگری ابن 44 43 مودب )متوفی، 433( و نيز منهاج البراعة ابن راوندی.

32. نک. همانجاها. 31. بخاری، 9/6، ذیل کتاب الحیض. .522/2 .38 .121/4 .33 43. 311، به نقل از دشتی، 212. .213/3 .41 42. 331- 333، به نقل از دشتی همانجا. 43. 323، به نقل از دشتی، همانجا. ّ 96/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

خطبه سيزدهم که خطاب به اهل بصره در سرزنش آنها درباره شرکت در جنگ جمل إ إ است ک نت م ج ند الم ر أِة و أ ت باع الب ِه يم ِة ...( در منابع متقدم هم آمده است: دینوری )متوفی، 42 45 282( در االخبار الطوال، مسعودی )متوفی، 342( در مروج الذهب، ابن عبد ربه 48 41 )متوفی، 328( در عقد الفريد، واقدی )متوفی، 238( در الجمل به این روایت اشاره کردهاند. این روایت تنها روایتی است که رد پای آن را در منابع متقدم میتوان یافت. نکته مهم این است که این روایت گزارهای صرفا تاریخی است درباره عایشه و شتر او، به نام

ع إس کر، و نمیتوان این سخن مالمتگرایانه را بر دیگر زنان تعميم داد. بر اساس این دادهها، ضمن پذیرفتن اعتبار کليت اثر نهجالبالغه، میتوان درباره هر روایت بهتفکيک بحث کرد )چنانکه در مجموعه حدیثی بحاراالنوار این کار انجام یافته و احادیث ضعيف از صحيح جدا شده(، با عنایت به این نکته شریف رضی مطالب را از منابع متنوعی جمعآوری کرده بوده و همه از لحاظ اعتبار نمیتوانسته در یک سطح باشند.

شواهد فرهنگی ذهنیتهای نکوهشگرایانه درباره زنان در متون ادبی و تاریخی تا سده هفتم این حقيقت را نباید از نظر دور داشت که نهجالبالغه تنها متنی نيست که دیدگاههای مالمتگرانه درباره زنان در آن بازتاب یافته است؛ متون مختلف ادبی و تاریخی نگاشته شده به قلم نویسندگان مسلمان در سراسر جهان اسالم، مشتمل بر ایران، عراق، عربستان، مصر و شام، شمال آفریقا و ... آکنده از نگاهی عمدتا بدبينانه و نکوهشگرایانه درباره زنان است.

44. 3/344؛ دشتی، 351. .153 .45 .328/2 .42 .113/4 .41 48. مفيد، 431، به نقل از الجمل واقدی. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /11

این نگاه البته پيش از اسالم نيز در فرهنگهای سامی یهودی و به موازات آنها در ميان ایدهها و اندیشههایی چون مانویت و زروانيسم هم وجود داشته و به هيچ وجه مختص فضای فرهنگی عربی و سپس اسالمی نيست. گزاره مشهور عهد عتيق در کتاب امثال سليمان که »پشت سر شير گام بردار، اما پشت سر یک زن هرگز«، در ميان یهودیان از شهرتی عام 43 برخوردار است. از ادیبان مسلمان، جاحظ و آثار متعددش به روشنی بازتابدهنده ذهنيتهای عربی اسالمی سده سوم درباره زنان است. بر اساس تعابير وی بيشتر اهل جهنم را زنان و فقيران 51 53 تشکيل میدهند، لغزشها و حماقتها و کم خردیهای زنان بسيار است و صفاتی 54 53 52 چون بخل و طمع و شهوتهای لجام گسيخته جنسی در زنان بسی بيشتر از مردان 55 است. زنان ریسمان شيطاناند، با این حال زنان و حيوانات دو نعمت بزرگیاند که به 52 مردان اعطا شده، هرچند زنان چون درختان در هم رویيدهای هستند که بيشتر تلخ و فقط 51 برخی قابل خوردناند و در برخی توضيحات هم از تشبيه و کنایه فراتر رفته و زنان و 58 حيواناتی چون گاو و گوزن و پرندگان را هم تراز نشانده است. از نگاه وی زنان به انجام 53 کارهای عبث و بيهوده مثل بازی با پرندگان تمایل دارند و زود به خشم میآیند و چون

43. این عبارت در ميان اعراب هم ضرب المثلی رایج است: ِا م ِش و راء اال س ِد و ال ت م ِش و راء المراِة )ماوردی، 111(. 53. جاحظ، البخالء، 234. 51. همو، ال ب رصان و ال ع رجان و ال ع میان و ال ح والن، 352، 558؛ البیان و التبیین، 81/3. 52. همو، البخالء، 213-212. 53. همو، البخالء، 141؛ الحیوان، 33/1. 54. همو، البغال، 32، 33. 55. همو، البیان و التبیین، 38/2. 52. همو، البغال، 134. 51. همو، البرصان و العرجان، 223؛ البیان و التبیین، 212/3. 58. همو، البیان و التبیین، 1/233. البغال، 133، الحیوان، 1/15؛ البرصان و العرجان، -213 223. 53. همو، الحیوان، 83/1. ّ 98/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

23 کودکان زود هم راضی میشوند. ميل به خرافات و عقاید عجيب و شگفت در ميان زنان بسيار است. برای مثال جاحظ ذیل عنوان عقاید زنان درباره خفاش به شماری از عقاید 21 خرافی زنان درباره خفاش اشاره کرده است. همچنين گاه عقاید غير معقول درباره 22 حيوانات را به زنان و اشباه زنان نسبت داده است. از این رو مردان را از مشورت با زنان و 23 درافتادن در فتنه آنها برحذر داشته و حتی کمعقلی و حماقت طبقه معلمان را به سبب 24 معاشرت آنها با زنان و کودکان دانسته است. جاحظ به نقل از عمر بنخطاب، خليفه دوم، 25 آورده است که به زنان بيش از آنکه آری بگویيد نه بگویيد و با آنها مخالفت کنيد. جاحظ جمالتی را هم به امام علی)ع( نسبت داده که عموما با ذهنيت فوق سازگار است. از جمله اینکه زنان را یاری نرسانيد تا به شما متمایل نشوند، به گونهای با زن رفتار کنيد که شما را در موضع اقتدار ببيند و نگذارید از ضعفها و شکستهای شما مطلع شوند و شفاعت کردن 22 آنها در حق دیگران را نپذیرید. از معدود مواردی که جاحظ از لزوم صيانت از زنان و خوشرفتاری با آنها یاد کرده، اشاره وی به حدیث خطب ةالوداع پيامبر است که در آن به 21 نيکرفتاری با زنان سفارشهایی شده است. کتاب االغانى نوشته ابوالفرج اصفهانی )متوفی، 352( از مشهورترین متون ادبی است که به مناسبت یکی از موضوعهای اصلی آن یعنی اشعار و اغانی عربی، به کرات از زنان یاد

23. همان، 33/1. 21. همان، 253/3. 22. همان، 123/5. 23. جاحظ، البخالء، 15؛ البیان و التبیین، 1/233، 2/48، 53؛ الحیوان، 321/4. 24. البیان و التبیین، 233/1. 25. همان، 2/132؛ 3/ 132. 22. همان، 3/ 338. 21. همان، 2/23، 22. »... اتقواالله فی النساء و استوصوا بهن خيرا، فانهن عندکم عوان الیملکن النفسهن شيئا، ّ اخذتموهن بأمانة الله و استحللتم فروجهن بکلمة الله...«. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /13

شده است. با اینکه شاید االغانى از معدود آثاری باشد که در مواضع متعدد از زنان شاعر و 28 فصيح و آوازخوان به نيکی یاد کرده، اما او هم از ضعف عقل و رقت قلب زنان به عنوان کاستیهای زنانه یاد کرده است. در االغانى این نکته بارز است که در ميان مردمان سده 23 چهارم، معموال ویژگیهای جسمانی زنان، معيار توصيف آنها بوده است. همچنين زنان 13 در کنار مساکين، جزو طبقات ضعيف و قابل ترحم به حساب می آمدهاند و شاید همين نگاه حاشيهای و جنسی به زن سبب میشده تا برخی مردان به اختيار زنان پرشمار از آزاد و کنيز روی آورند چنانکه در االغانى به مردانی که بيش از 83، 33 و ... زن داشتهاند، اشاره 11 شده است. ابوالفرج اصفهانی نيز به نقل از حکما به مردان توصيه میکند که در 12 »خص ومتهای زنانه« وارد نشوند و زن را شيطان، گياه تلخ و گرفتاری بزرگی که خالصی 13 از آن ممکن نيست، توصيف کرده است. موضوع تبعيت مردم بصره از عایشه در االغانى هم بازتاب یافته و بر اساس گزارشی چنين فهميده میشود که نه تنها در ميان شيعيان بلکه بعدها در ميان مخالفان سياسی خاندان زبير هم، پيروی از عایشه در جنگ جمل، همواره به 14 عنوان یکی از مطاعن ذکر میشده و پيروی از زنان را ننگ می شمردهاند؛ چنانکه از مجموعه روایتهای این اثر پيداست، ذهنيت عمومی درباره زنان همان ذهنيت رایج نکوهشگرانه است.

28. برای مثال نک. ابوالفرج اصفهانی، 1/233؛ 2/143، 383؛ 8/383، 452؛ 3/143؛ 11/131؛ 328/12، 335؛ 12/432؛ 222/23، 313. .490-401/3 .23 .525/2 .13 .322/12 .11 .31/13 .12 13. 328/12، 423. .23/15 .14 ّ 30/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

15 ماوردی )متوفی، 453( در ادب الدنیا و الدين حکایت جالبی آورده است که فضای فرهنگی اعراب صدر اسالم و پس از آن ذهنيت عصر خود را به خوبی نشان میدهد؛ خليفه َّ ِّ إ دوم شنيد که زنی در اوصاف زنان شعری میخواند که: »ِإ ن الن ساء ر یاحين خ ِل ق ن ل ک م و ُّ إ 12 إ ّ ک ل ک م ی ش ت ه ی ش َّم ال َّر یاحين « عمر پاسخ داد: »إ ن الِّن سا ء ش ياط ي ن خ ل ق ن ل نا، ن ع وذ ب الل ه م إن ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ َّ 11 ش ِّر الش ياط ين «. این دیدگاه ریشه در باوری بينالنهرینی-یهودی دارد که داستان خلقت را ِ ِ 18 از آفرینش آدم و ليليث آغاز میکند. طبق این افسانه ليليث زن اول آدم زنی دیوسيرت بود که همدست شيطان شد و غرور پيشه کرد و نخواست که مطيع آدم باشد و چون پارهای آتش 13 از دست او گریخت. روایت پسينی داستان خلقت و آفرینش آدم و حوا هم در بسياری از تفاسير مبتنی بر اغواگری حوا در خوردن ميوه ممنوعه و رانده شدن از بهشت است. به نظر میرسد این روایات مختلف که ریشه در اسطورههایی کهن داشته حتی بيش از قصص قرآن در ميان اعراب مسلمان شهرت و رواج اثر داشته است چنانکه در برخی کتب متقدم امثال 81 83 عرب نيز زنان ریسمان شيطان خوانده شدهاند. فضای فکری و فرهنگی عراق ب هویژه بغداد و بصره در س دههای چهارم و پنجم در کتاب ادب الدنیا و الدين ماوردی به خوبی بازتاب یافته است. در این فضای فرهنگی زنان گروههای پردهنشين معرفی شدهاند که نقل و »ميوه محافلشان بدگویی درباره دیگران« است ِّ 82 )الغيبة فاکهة الن سا ِء ( و فقط با هدف فرزندآوری باید به آنها نزدیک شد و نمیتوان از آنها

15. ماوردی، 111. 12. زنان گياهان خوشبویی هستند که برای شما آفریده شدهاند و همه شما به این بوهای خوش تمایل دارید. 11. زنان شياطينی هستند که برای ما آفریده شدهاند و پناه میبریم به خدا از شر این شياطين. 78. Lilith 79. Scholem, 17-19. 83. برای مثال نک. زید بن رفاعی هاشمی، االمثال، 1423. 81. النساء حبائل الشيطان. .215 .82 تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /21

83 انتظار کارهای مهم و بزرگ داشت. نکته قابل تأمل این است که دو جمله مشهوری که در ٌ إ 84 ّ نهجالبالغه آمده »الم رأة ر یحانة و ل ي س ت ِب ق هرمان ٍة «؛ »ِا ی اک و م شاورة النساء فان رایهن إ 85 الی اْل ف ن و ع زم ه َّن الی ال و إه ن« در اینجا هم به نقل از »برخی از حکما« تکرار شده، ولی ِ از امام علی)ع( یاد نشده است. از متون سده پنجم در تاریخ بغداد خطيب بغدادی )متوفی، 423( نيز همين ذهنيتهای مالمتگرانه درباره زنان به وفور هست: عالوه بر نقل قولهایی از پيامبر)ص(، 82 ازجمله اینکه کمترین ساکنان بهشت را زنان تشکيل میدهند و اینکه فتنهای ویرانگرتر از 81 زنان برای مردان نيست، از بزرگان و ادیبان هم شواهدی آورده که همگی تکرار مضامينی 88 نکوهشگرانه درباره زنان است، مانند اینکه زنان ترسناکترین موجودات یا زنجيریاند 83 که خالصی از آن ممکن نيست، و در کنار مرگ و نيازمندی، زنان بزرگترین موجبات غم 33 و اندوه هستند. نمونه دیگر ابومنصور ثعالبی است که در االعجاز و االيجاز سخنانی از بزرگان و حکما درباره زنان آورده است که مانند دیگر متون سدههای ميانه، بازتابدهنده ذهنيات رایج زمانه است. او از زبان اسکندر مقدونی به جواز اختيار کردن زنان متعدد برای فرزندآوری بيشتر اشاره کرده و نيز این حکمت را به او منتسب کرده که برای مردی که بر مردان چيره

.974 .83 84. 114؛ ابن ابی الحدید ) 2/131( هم عبارت »انما المراة ریحانه و ليست بقهرمانة« را به دیگر مشاهير عرب هم نسبت داده است. .313 .85 82. خطيب بغدادی، 5/321، 431؛ 88/3. 81. 12/325؛ 23/33؛ نيز نک. 83/14. .145/2 .88 .332/2 .83 .121/12 .33 ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

31 میشود شایسته نيست که مغلوب زنان گردد. ثعالبی قصد داشته سخنان مشاهير جهان درباره زنان را در این فقره از کتابش گرد آورد اما جالب است که در کنار این نقل قولهای متعدد به اقوال منسوب به امام علی)ع( اشارهای نکرده است. نوع ادبی امثال عرب و کتب االوائل از جمله امثال العرب مفضل ضبی (متوفی، 128(، االمثال زید بن رفاعی )متوفی،313( و االوائل ابوهالل عسکری )متوفی، 235( هم آکنده از ضرب المثلها و عبارات تحقير آميز و نکوهشگرانه درباره زنان است. گریه زنانه از سر حيله و مکر و نيز دستياری شيطان و نقصان عقل از پربسامدترین این 32 مضمونهاست.

این مضمونها در متون مختلف به ک ّر ات اشاره شده است و نزد دانشوران مسلمان عموميت دارد؛ حتی مورخی چون مسکویه رازی که به ر وایتهای عقلمدار و روشی معتدل در نگرشهای تاریخی شهرت یافته، از این ذهنيت فراگير مستثنی نيست، چنانکه 33 بارها نکوهيدن مشورت با زنان در گزارشهایش بازتاب یافته است. حتی گاه برخی از جمالت منسوب به امام علی)ع( در متون دیگر به دیگر مشاهير مسلمان منسوب شده است. از جمله موضوع شرارت زنان )المرأ ة ش ٌّر کلها..( را ثعالبی به مامون نسبت داده 34 است. نيز مضمون منع مشورت با زنان و جمله مشهور »اَّی ا ک و مشاور ة النساء فان رایهن 35 الی افن ...« را بالذری به ا کث م نامی از مشاهير عرب نسبت داده است.

31. ابومنصور ثعالبی، 55. 32. برای مثال، مفضل ضبی، امثال العرب، 145، 143؛ زید بن رفاعی هاشمی، 31، 81، 133؛ عسکری، ابوهالل، 11، 333؛ نيز نک. صولی، 151/2. 33. مسکویه رازی، 3/407؛ 4/67، 373؛ 477/6. 34. االعجاز، 85. 35. بالذری، انساب االشراف، 76/93. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /23

32 چنانکه پيداست در بيشتر این متون نگاه مالمتگرانه درباره زنان غلبه دارد. هر چند از معدود زنان شاخصی چون سکينه، بنت حسين بن علی عليه السالم، یا برخی از دختران و زنان خلفای عباسی که به زهد یا فضل و علم شهره بودهاند هم در این منابع یاد شده 31 است.

دیدگاههای شارحان نهجالبالغه درباره زنان ذهنيت ابن ابیالحدید )متوفی، 252( در شرح نهجالبالغه هم خواندنی و بسيار راهگشا و نشاندهنده ذهنيات رایج درباره زنان در سده پنجم است. ابن ابیالحدید از دید گاه سقراط درباره زنان مطلع بوده و در تفسير حکمت 53 نوشته است: »از سقراط پرسيدند، کدام 38 حيوان زیباتر است؟ گفت: زن« و »حکيمی معلمی را دید که به دوشيزهای نوشتن 33 میآموزد، گفت بدی بر بدی میافزایی«. این عبارات به عنوان عبارات حکمتآميز در ميان مسلمانان شهرت داشته است. همچنين ابن ابیالحدید هم مانند بسياری دیگر که 133 ذکرشان گذشت، زنان را سالح شيطان ناميده است. از دیگر شارحان نهجالبالغه، ابن ميثم بحرانی )متوفی، 213 یا 233( است که بررسی دیدگاه وی نيز حاکی از نکات مهمی درباره ذهنيت عموم مسلمانان درباره زنان است. به نوشته ابن ميثم »چون گفتار و اندیشه زنان در ميان عرب و دیگر خردمندان به دليل ضعف اندیشه و کمی عقلشان نکوهيده بود، امام علی)ع( مردم بصره را به سبب پيروی از یک زن نکوهش کرده است«. ابن ميثم در تکميل بحث به حدیثی از پيامبر درباره نقصان

32. برای موارد مشابه درباره مضمونهایی مثل ضعف و حماقت زنان، حيلهگری و ناسپاسی و ... نک. طبری، 8/338؛ دینوری، 82، 33؛ بالذری، 14/13، 331. 31. برای مثال نک. ابوالفرج اصفهانی، االغانى، 12/323؛ ابوبکر صولی، 55/3. 38. ابن ابی الحدید، 123/3. 33. ابن ابی الحدید، همانجا، ذیل حکمت 53. 133. ترجمه مهدوی دامغانی، 378. ّ 34/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عقل زنان نيز اشاره کرده و مینویسد: »کسی که با آنها مشورت کند یا بيعت کند از زنان در رأی ضعيفتر است؛ زیرا هر پيرو از راهنمای خود در عقل کمتر است و بنابراین توبيخ مردم 131 بصره به سبب اینکه لشکر و یار زن بودهاند، بهجا و زیباست«. ابن ميثم در توضيح نقص عقل زنان نوشته است: دليل این نقصان دو چيز است: اول علت درونی و داخلی نقصان عقل زنان به لحاظ سرشت و خلقت آنهاست و دیگر علت بيرونی یعنی معاشرت کم آنها با اندیشمندان و عقالست. زنان قوای حيوانی خود را با ریاضت، تضعيف نمیکنند تا قوانين عقل را در تنظيم کار معاش و معاد به همراه داشته باشند. بدین جهت است که حکم قوای حيوانی در آنها بر حکم قوای عقالنی شان غلبه دارد؛ زنها رقيق القلب، گریان، حسود، لجوج، گناهکار، زاریکننده، وقيح، دروغگو و مکارترند و بيشتر فریب میخورند و بيشتر امور جزیی را پیگيری میکنند. چون زنان دارای صفات فوق هستند حکمت الهی اقتضاء کرده است که برای آنها سرپرست مدبر بگمارد تا امور زندگی آنها را سامان دهد و لذا ِّ 132 فرموده است: ال ِّر جال ق َّو امون ع ل ی الن سا ِء ... و به دليل همين مکرپذیری و کم خردی و 133 دارا بودن نيروی شهوانی، پوشاندن بدن و حجاب بر آنان واجب شده است. به نوشته ابن ميثم، »از آنجا که الزمه نقص ایجاد شر است، امام علی)ع( به دوری گزیدن از زنها دعوت 134 کرده است«. به تعبير وی »مرد باید در هر حال تسلط خود را بر زن حفظ کند و فاصله الزم را با او نگاهدارد؛ زیرا که اکرام زنان خود نوعی شهوتپرستی و دخول در شر است. اکرام زیاد باعث میشود که زن جرات پيدا کند و از مرد بخواهد که به گشت و گذار بپردازند و زن بخواهد زیور و تجمالت خود را به رخ دیگران بکشاند ...در این صورت است که

131. ابن ميثم، 518/1. 132. سورة النساء: 34/4. 133. ابن هيثم، 482/2. .483/2 .134 تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /25

135 عقل مرد مغلوب شهوت زن میشود«. او در جای دیگری که بحث کمعقلی بافندگان )حائک( مطرح است، دیگر بار در شرح مطلب، موضوع نقص عقل زنان را پيش میکشد. به نوشته او »از امام جعفر صادق)ع( روایت شده که عقل چهل معلم، برابر عقل یک بافنده 132 است و عقل یک بافنده به اندازه عقل یک زن است و زن هم اصال فاقد عقل است«. همو میافزاید: کمعقلی بافندگان به سبب معاشرت آنها با افراد کمعقلی چون زنها و کودکان است و هر که با این گروهها سر و کار داشته باشد در ضعف رأی و نقص عقلش جای شک 138 131 نيست و مردمی که در کار خود به زن تکيه کنند، پيروز نمیشوند. درباره ضعف ایمان زنان و نقص عبادات آنها در دوره حيض ماهانه، معتقد است که چون در این دوره زنان 133 ناپاکاند، شایسته نيست که با ناپاکی فراروی حضرت سبحان به عبادت ایستند. همچنين در توجيه نقص ميراث زنان مینویسد: زنان واجب النفقهاند و در حقيقت مثل 113 خدمتگزاری برای مردان به حساب میآیند. همو در جای دیگر طبيعت زنها را آميخته 111 به مکر و فریب دانسته و آنان را مسبب بسياری از کينهها و دشمنیها در ميان مردم میداند و در این باره به نقل از برخی حکماء نوشته است: »اگر در دنيا دشمنی و کشمکشی یافتی که به سبب زن پدید نيامده باشد، سپاس خداوند را به جای آور که این امری بس 112 شگفت است«. همو در تفسير نامه امام علی)ع( به امام حسن)ع( در اطالق تعبير »ریحانه« به زنان نوشته است: »از آنجا که زن مورد کاميابی و بهرهبرداری است و برای

.483/2 .135 .243/1 .132 .243/1 .131 .479/3 .138 .489/3 .133 .481/2 .113 .987/3 .111 .412/3 .112 ّ 36/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

حکمرانی و تسلط آفریده نشده است، امام لفظ ریحانه به معنی گياه خوشبو را به کار برده است ... شأن زن فرمانبری است و زن به سبب نقصان غریزی و کاستی فکری، شایستگی 113 تکریم ندارد«. ابن ميثم درباره شر بودن زن معتقد است که شرارت زن هم به سبب هزینهای است که بر مرد تحميل میکند و هم به سبب کامبخشی اوست که باعث دوری مرد از خدا و غفلت از بندگی او میگردد. به تعبير وی انگيزههای بدی خود بد هستند هر 114 چند که ع رضی باشند. 115 در دیگر شروح بر نهجالبالغه نيز بيشتر این مضامين تکرار شده است.

نتیجه در این پژوهش صرفنظر از پيش فرضهای دینی و ارزشگذارانه نظير حرمت و جایگاه زن در اسالم و لزوم مطابقت سخنان علیبن ابیطالب)ع( با اصول اسالمی و سنت نبوی، از منظری بروندینی و بر اساس روشی متنمحور، گزارههای مربوط به زنان در نهجالبالغه با دیگر متون ادبی و تاریخی مقایسه شده است. با اینکه دیدگاهها و ذهنيتهای نکوهشگرایانه درباره زنان در نگاه عربی و نيز نگاه بينالنهرینی از سابقهای کهن برخوردار است، اما با بررسی عبارات و مضامين نهجالبالغه و تطبيق آن با مضامين و گزارههای دیگر متون ادبی و تاریخی سده چهارم به بعد، شباهت و قرابت بسياری ميان این دیدگاهها مشاهده میشود. در حقيقت ذهنيتهای رایج درباره زنان در سدههای چهارم تا هفتم )مقطعی که به طور خاص در این نوشتار بررسی شده( با گزارههای نهجالبالغه کامال قابل تطبيق و سازگار است.

.133/5 .113 .693/7 .114 115. برای نمونه نک. بيهقی کيذری، 393/9، 366، 377. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /21

از نتایج این پژوهش برای مطالعات آتی طرح این پرسش است که این ذهنيات عمدتا بدبينانه سدههای اوليه و ميانه اسالمی درباره زنان از چه سرچشمههای فکری و فرهنگی نشأت گرفته است؟ در پاسخی اجمالی به این پرسش عالوه بر سرچشمههای کهن دینی و بومی، به دو سرچشمه مهم اثرگذار در قوام گرفتن این اندیشهها باید توجه کرد: 1-تجربيات اجتماعی و کنشهای زنان در این ادوار: برای تحقق این پژوهش و استنباط دقيقتری از فعاليتها و نحوه کنشگری زنان باید به منابعی مراجعه کرد که با نگاهی عينی و به دور از کلی گویی و نگرش قالب ِی تعميمیافته در متون ادبی به مسأله زنان پرداخته باشند. آشکار است که متن مستقلی در این باره در دست نيست، اما متونی از سنخ کتب جغرافيا و نوشتههای سياحان و جغرافینویسان مسلمان که با نگاهی مردمشناسانه به گروهها و طبقات مختلف جوامع از جمله زنان نگریستهاند، برای دستيابی به پاسخ این پرسش از اهميت بسيار برخوردار است. متونی چون آکام المرجان منجم، صورة االرض ابن حوقل، احسن التقاسیم مقدسی، البلدان ابن فقيه، حدود العالم و ... حاوی بيشترین دادههای مرتبط به زنان، درباره نحوه ازدواجها و رسوم مربوط به آن، فرزندآوری و نحوه پوشش زنان در مناطق مختلف است. در کنار این جنبههای عام، سخن از رواج فساد و زنا و نقش تخریبی زنان در برخی از جوامع نشاندهنده بخشی از کنشهای زنانه است. در ارتباط با مشاغل زنان که شاید بيش از جنبههای دیگر بتواند نقش آنها را در اجتماع نشان دهد، حرفههایی بسيار ابتدایی در حد ميوهچينی و کار در شاليزار یا فروش ميوههای فصلی در برخی نواحی در این منابع دیده میشود. در این منابع بهندرت از صفات برجسته یا فعاليتهای اثرگذاری یاد میشود. در سراسر این متون تنها نام معدودی از زنان آن هم شخصيتهایی قرآنی مثل آسيه و مریم و هاجر و یا زنانی از خاندان پيامبر چون سکينه بنت حسين بن علی عليهالسالم به عنوان چهرههای شاخص زنان یاد میشود و اینها همه نشاندهنده فقدان تجربه اجتماعی درخشان و در خور ستایش زنان در این جوامع اسالمی است. ّ 38/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

درباره روایات نهجالبالغه درباره زنان هم برخی از نویسندگان و متفکران مسلمان به همين نقص تجربه زیسته اجتماعی زنان اشاره کردهاند؛ برای مثال از نگاه محمد عبده مسؤ وليتهای ابتدایی زنان در نگهداری از کودکان و محدود بودن در محيط درون خانه باعث نقصان در عقل اجتماعی زنان شده و نگاهی فراگير و جهانی است و نمیتواند مختص دیدگاهی شيعی تفسير و تعبير گردد. 2- ميراث یونانی پس از نهضت ترجمه: برخی از پژوهشگران، نهضت ترجمه در جهان اسالم و برگرداندن علوم و اندیشههای یونانی به عربی را مهمترین مجرای انتقال افکار بيگانه به جهان اسالم دانسته و در این مبحث خاص نيز نگاه مطرح شده در متون اسالمی درباره زنان را به طور مستقيم متأثر از آراء یونانی و فيلسوفانی چون ارسطو میدانند. ارسطو زنان را از دو جهت، یکی به سبب فيزیک تناسلی و دیگر از لحاظ استعدادهای ذهنی و عقلی، ناقص میداند و معتقد است که از این جهات زنان بيشتر به حيوانات شبيه هستند و از حق شهروندی هم برخوردار نيستند. دیدگاههای سقراط درباره زنان هم به صورت کلمات قصار و عباراتی حکمتآميز در ميان مسلمانان شهرت یافته بوده است. به نظر میرسد این ميراث یونانی به طریق اولی به اندیشه غربی هم راه یافته بوده؛ چنانکه در دوران پيشامدرن، اندیشه غربی هم با همين نگرش زنستيزانه قرین بوده است. چنانکه به طرز اهانتبارتری، مشابه همين فضای فکری در ميان اندیشمندان بنامی چون کانت، روسو، نيچه، شوپنهاور و ...دیده میشود. به بيان دیگر این ذهنيت بدبينانه مختص جهان اسالم و سدههای آغازین و ميانه نبوده و تا پيش از ظهور اندیشههای مدرن و مکاتب اومانيستی و فمينيستی و ... در شرق و غرب، ذهنيتی فراگير بوده و کامال عادی تلقی میشده است و گروههای مختلف از عوام و خواص و حتی خود جامعه زنان بر این باورهای کهن معتقد شده بودهاند. در جهان اسالم هم به تبع غرب تا پيش از رواج یافتن گفتمان مدرن حامی زنان، اصوال نکته سنجیهایی اینچنين درباره چرایی و چگونگی صدور روایاتی چون گزارههای تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /23

نهجالبالغه درباره زنان، مطرح نبوده است؛ برای مثال در ایران، نخستين زمزمههای تعارض ميان افکار دینی )سنتی( و دیدگاههای مدرن در مسائل سياسی و اجتماعی، ازجمله حق رأی زنان مجال بروز یافت. دیدگاههای شاخص دینی و سياسی چون سيد حسن مدرس که در نطق هشتم شعبان 1323در دوره دوم مجلس شورای ملی در مخالفت با حق رای زنان، به فقدان قابليت و استعداد عقالنی »مستضعفات« اشاره میکند، تنها نمونهای است از انبوه باورهای مشابه در این زمينه، و شاهدی است بر تداوم ذهنيتهای مالمتگرانه و گاه ستيزهجویانه نسبت به زنان تا دوران معاصر.

کتابشناسی ابن ابی الحدید، شرح نهج البالغه، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1318ش. ابن حوقل، محمد، صورة االرض، ليدن، بریل، 1338م. ابن خلکان، وفیات االعیان و انباء ابناء الزمان، لبنان، تحقيق احسان عباس، دارالثقافة، بی تا. ابن راوندی، قطب الدین سعيد بن هبة الله، منهاج البراعة فى شرح نهج البالغة، چاپ عبداللطيف حسينی کوهکمری، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، 1432ﮬ. ابن عبدربة، احمد بن محمد، العقد الفريد، بيروت، دارالکتب العلمية، بیتا. ابن فقيه، احمد بن محمد، البلدان، چاپ یوسف الهادی، بيروت، عالم الکتب، 1412ﮬ. ابن ميثم بحرانی، شرح نهج البالغه، دفتر نشر الکتاب، 1434ﮬ. ابوالفرج اصفهانی، االغانى، بيروت، دار احياء تراث عربی، 1415ﮬ. ابومنصور ثعالبی، االعجاز و االيجاز، قاهرة، مکتبة القرآن، بی تا. آرام، محمدرضا، حسين آریان، حسين ميرزایی نيا، »تحليل هرمنوتيکی نهج البالغه، دریچهای به روی انسان معاصر«، فصلنامه پژوهشهای نهج البالغه، ش21، سال2، 1331ش. ارسطو، سیاست، ترجمه حميد عنایت، تهران، اميرکبير، 1324ش. بخاری، محمد بن اسماعيل، صحیح البخاری، ذیل کتاب الحيض، بيروت ، دارالفکر، 1431ﮬ. بالذری، احمد بن یحيی، انساب االشراف، چاپ سهيل زکار و ریاض زرکلی، بيروت، دارالفکر، 1411ﮬ/ 1332م. ّ 30/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

بيهقی کيذری، محمد بن حسين، حدائق الحقائق فى شرح نهج البالغه، قم، موسسه نهج البالغه، نشر عطارد، 1412ﮬ. جاحظ، البیان و التبیین، بيروت، دار و مکتبة هالل، 1423ﮬ. همو، البخالء، بيروت، دار و مکتبة هالل، 1413ﮬ. همو، ال ب رصان و ال ع رجان و ال ع میان و ال ح والن، بيروت، دارالجيل، 1413ﮬ. همو، البغال، بيروت، دار و مکتبة هالل، 1418ﮬ. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البالغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسالمی، 1312ش. حدود العالم من المشرق الى المغرب، چاپ یوسف الهادی، قاهرة، دارالثقافية للنشر، 1423ه. حنفى، حامد، يادنامه نخستین کنگره هزاره نهج البالغه، تهران، 1323ش. خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، بيروت، دارالکتب العلمية، 1411ﮬ. دشتی، محمد، روشهای تحقیق در اسناد و مدارک نهج البالغه، قم، نشر امام علی عليه السالم، 1328ش. دینوری، احمد بن داود، االخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضی، 1328ش. ذهبی، شمس الدین محمد، میزان االعتدال ، بيروت، چاپ علی محمد البجاوی، دارالمعرفة، 1382ﮬ. زید بن رفاعی هاشمی، االمثال، دمشق، دار سعد الدین، 1423ﮬ. سليمی، حسن، »ارزش و حقوق زنان از دیدگاه علی)ع(«، مجموعه مقاالت دانشگاه عالمه طباطبايى، ش 960، 9380ش. شفيعی، سعيد، »نهج البالغه و نقد تاریخی، پژوهش موردی: وجود و عدم«، پژوهشهای قرآن و حديث، سال 53، ش 2، پایيز و زمستان 9316. شوقی ضيف، الفن و مذاهبة فى النثر العرب، قاهرة، دارالمعارف، 1323م. صدرالدین شيرازی، محمد بن ابراهيم، الحکمة المتعالیة فى االسفار العقلیة االربعة، قم، مکتبة مصطفوی، 1328ش. صفدی، خليل بن ایبک، الوافى بالوفیات، بيروت، چاپ احمد ارناووط و ترکی مصطفی، دار احياء التراث، 1423ﮬ. صولی، ابوبکر، االوراق قسم اخبار الشعراء، قاهرة، شرکت امل، 1425ﮬ. طبری، محمد بن جریر، تاريخ االمم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، 1321م. تحليل برون دینی گزارههای نکوهشگرایانه درباره زنان در نهجالبالغه /31

عبده، محمد، شرح نهج البالغه، دار احياء الکتب العربية، بیتا. عسکری، ابوهالل، االوائل، طنطا، دارالبشير، 1438ﮬ. عمر فروخ، تاريخ الفکر العربى الى ايام ابن خلدون، بيروت، دارالعلم للمالیين، 1383م. غزالی، محمد بن محمد، احیاء العلوم، چاپ حافظ عراقی و عبدالرحيم بن حسين، دارالکتاب العربی، بی تا. فتاحی زاده، فتحيه، رسولی، محمدرضا و حاتمی راد، الهه، »تأملی در روایات نهج البالغه در نکوهش زن«، فصلنامه پژوهش نهج البالغه، سال 2، ش 2، تابستان1333. قيومی بيدهندی، مهرداد و نازنين شهيدی، »رویکرد تاریخ فرهنگی و امکان و فواید آن در معماری ایران«، مطالعات تاريخ فرهنگى، دوره 7، ش 97. گراهام، آلن، بینامتنیت، ترجمه پيام یزدانجو، تهران، نشر مرکز، 9387ش. ماوردی، ابوالحسن، ادب الدنیا و الدين، بيروت، دارمکتبة هالل، 1421ﮬ. مسعودی، علی بن حسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم، موسسة دارالهجرة، 1433ﮬ. مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب االمم، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، 1313ش. مفضل ضبی، امثال العرب، بيروت، دار مکتبة هالل، 1424ﮬ. مفيد، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسیدالعترة فى حرب البصرة، قم، مرکز النشر التابع لمکتب االعالم االسالمی، 1311ش. مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فى معرفة االقالیم، ترجمه علينقی منزوی، تهران، کومش، 1385ش. مکی، ابوطالب، قوت القلوب، بی نا، 1411ﮬ. منجم، اسحق بن حسين، آکام المرجان فى ذکر المدائن المشهورة فى کل مکان، بيروت، عالم الکتب، 1438ﮬ. نامور مطلق، بهمن، درآمدی بر بینامتنیت: نظريهها و کاربردها، تهران، 9310ش. نهج البالغة، چاپ صبحی صالح، موسسة دارالهجرة، قم، 1414ﮬ. Aristotle, Politics, trans. H. Rackham, London, Loeb Classical Library and Harvard University Press, 1932. Amina Inloes, "Was Imam Ali a Misogynist? The Portrayal of Woman in Nahj-al Balaghah and Kitab Sulaym ibn Qays", Journal of Shi’a Islamic Studies, Summer 2015, vol.VIII, no.3. ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317 Kristeva, J.Semiotics, "A Critical Science and/or a Critique of Science", The Kristeva Reader, t., Ed. Toril Moi, Oxford, B.BlackWell. Scholem, Gershom, "Lilith", Encyclopedia Judaica, USA, Macmillan, 2007. ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 91-33

1 کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاریخ بیهقی 2 زهرا ریاحی زمين دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسی، دانشگاه شيراز، شيراز، ایران 3 فهيمه حيدری جامع بزرگی دانشجوی دکتری زبان و ادبيات فارسی، دانشگاه شيراز، شيراز، ایران

چکیده متون تاریخی بهواسطه فرایند طرحریزی در بيان وقایع و حوادث بیشمار، درخور بررسیهای روایتشناختیاند. قواعد روایت به تاریخنویس این امکان را میدهد که از خالل تودهای از انبوه وقایع، دست به انتخاب و شرح بزند. از ميان تمهيدات روایی، عنصر زمان جایگاهی ویژه دارد؛ چه زمان روایت در پيوندی عميق با پیرنگ است. در این پژوهش، برای بررسی نوع کارکرد و چگونگی کاربست عنصر زمان در تاريخ بیهقى، عناصر زمانی مانند پس نگریها و پيش نگریها، حذفها و خالصه گوییها، مکث توصيفی و جز اینها که در نظریه ژرار ژنت مطرح شده است، با نگاهی معناگرایانه بررسی شده است. نتایج حاصل از این تحقيق نشان میدهد که زمان روایی عمدهترین بهرهگيری بيهقی از عنصر زمان در تاريخ بیهقى است. در پرداخت این گونۀ زمانی، بهواسطه درونه گيریهای متعدد، ساختاری چندالیه ایجاد شده است؛ به گونهای که میتوان گفت زمانمندی تاريخ بیهقى در سطحی معادل طرحمندی قرار گرفته است. از ویژگیهای بارز روایتگری بيهقی در این زمينه، استخراج کارکردهای معنایی از عناصر زمان روایی است و در این بخش، جهت گيریها و ارزش گذاریهای راوی نمایان است.

کلیدواژهها: تاريخ بیهقى، زمان روایی، ژرار ژنت، کارکردهای زمانی.

1. تاریخ دریافت: 2/7/1937؛ تاریخ پذیرش: 1937/3/22 2. رایانامه: [email protected] 9. رایانامه)مسؤول مکاتبات(: [email protected] ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

1. مقدمه تواریخ فارسیزبان بخش وسيعی از متون برجای مانده زبان فارسیاند که بهواسطه قدرت نثر و آراستگی به اغلب فنون ادبی، همواره در حوزه ادبيات نيز مطرح بودهاند و بخش عمدهای از تحوالت نثر فارسی در آنها بازتاب یافته است. عالوه بر حوزه نثرنویسی، این متون از جنبه پردازشهای روایی نيز اهميت دارند. روایت بخش جداییناپذیر متون تاریخی است، چه بدون انسجامبخشی به حوادث در دل طرحی منسجم، ثبت رویدادها و گذر آنها از داالن زمان و رسيدن به آیندگان امکانپذیر نيست؛ به عبارت دیگر، از آنجاکه رویدادهای متعدد و پراکندگی آنها، مورخ را به گزینش و تنظيم رویدادها در دل طرحی منسجم وامیدارد، تاریخ با روایت و مهمترین عنصر روایت یعنی پیرنگ گره میخورد؛ از این رو 4 حتی زمانهای گاهشمارانه نيز تحت تأثير روایت مورخ که در جایگاه راوی است، قرار میگيرد. زمان از اصلیترین عناصری است که روایتشناسان در تحليل متون بر آن تکيه 5 داشتهاند، تا جایی که ژرار ژنت نظریه مستقلی در این زمينه ارائه کرده است. از آنجاکه تاریخ بر بستر زمان جاری است و روایت نيز بدون عنصر زمان و زمانمندی در پیرنگ خود دچار آشوب خواهد شد، بررسی شيوههای کارکرد آن در متون تاریخی که فینفسه روایتگر زماناند، حائز اهميت است. هدف از این پژوهش نشان دادن شيوههای طرحریزی بيهقی برای بيان حوادث و رویدادهایی است که از بين رویدادهای مختلف و متعدد انتخاب و گزینش کرده است. این پردازش بيهقی از تاریخ نظریه تاریخ بهمثابه روایت را تقویت میکند و بر این نکته تأکيد میکند که تاریخ صرف وجود ندارد، زیرا مورخ همچون داستاننویس به طرحمندی و ِ روایتگری مشغول است، نه القای ِص رف رخدادهای تاریخی؛ چه »تاریخ فقط با منش

4. زمان گاهشمارانه: همان زمان تقویمی است که در قالب ساعتها، روزها، ماهها و سالها ا ندازهگيری میشود. 5. Gérard Genette کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /95

6 بنيادین گزار ِش داستانی خواندنی است«. برای دستيابی به بخشی از این شيوههای روایی که متن تاریخی را از گزارش ِص رف به روایتگری میکشاند، زمان متن که از ابزارهای اصلی در شکلدهی به طرحواره متن است، با تمرکز بر کارکردهای معنایی زمان، بررسی شده است. سؤالهای اصلی پژوهش این است که شيوههای کاربست زمان برای خلق کارکردهای خاص معنایی است یا زمان صرفا در طرحواره متن نقشی اساسی دارد؟ زمان در تاريخ بیهقى تا چه حد بسته به زمان گاهشمارانه است و زمان روایی تا چه اندازه بر زمان گاه- شمارانه چيرگی دارد؟ در این پژوهش، نسخهای از تاریخ بيهقی به کوشش خليل خطيبرهبر، مبنای کار بوده است؛ بنابراین ارجاع به شماره صفحات و سنجش ميزان اختصاص متن به هر رویداد، با توجه به این نسخه صورت گرفته است.

2. پیشینه پژوهش درباره تاريخ بیهقى، کتابها و مقالههای متعددی به رشته تحریر درآمده که هریک جنبههای مختلفی از این اثر ارزشمند را بررسی کردهاند. همچنين بررسی روایتشناختی تاریخ بيهقی از جنبههای مختلف روایت در مقالههایی بازنمایی شده که در این مجال، تنها به شماری از آنها که به موضوع این پژوهش نزدیکتر و مرتبطتر است، اشاره میشود: صهبا، در مقالهای با عنوان »بررسی زمان در تاریخ بيهقی براساس نظریه زمان در روایت« برطبق نظریه ژرار ژنت نشان میدهد که فشردگی، گسترشدادن، گذشتهنگری، آیندهنگری و تناوب از مهمترین شگردهای زمانی است که بيهقی برای نزدیک کردن تاریخ به ساحت ادبيات از آن بهره برده است. مقاله یادشده بر چارچوب دقيق نظریه زمانی ژرار ژنت و دستگاه نظری او مبتنی شده است؛ اما در پژوهش حاضر، هدف بر چگونگی کارکرد

6. احمدی، 933. ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عناصر زمانی در دل نظام ساختاری تاريخ بیهقى است؛ به عبارت دیگر، مقاله پيش رو تحليلی نشانهشناختی از عنصر زمان به دست میدهد. رسولی و عباسی در مقالهای با عنوان »کارکرد روایت در ذکر بر دار کردن حسنک وزیر، از تاريخ بیهقى«، به بررسی پیرنگ این داستان پرداختهاند تا نشان دهند که با وجود کوشش فراوان راوی تخيلی )بيهقی( در افزودن به جنبه واقعيتپذیری متن و نشاندادن بیطرفی راوی ازطریق واگذاری روایت به راویهای مختلف، وی نتوانسته از جانبداری به دور بماند. درواقع این پژوهش با تمرکز بر پیرنگ، به بررسی نقش راوی تخيلی در روایت پرداخته است و عنصر زمان نيز که از پایههای اصلی پیرنگ است، مطرح شده؛ ولی بهطور مستقل، کارکردهای نشانهمعنایی آن چندان مدنظر نبوده است. راغب در رساله خود با عنوان تاريخ بیهقى بر بنیاد دانش روايتشناختى به بررسی زمان در تاريخ بیهقى پرداخته و شيوه اصلی تحليل متن، از دیدگاههای ژرار ژنت وام گرفته شده است. این پژوهش نشان میدهد که شکل زمان، مهمترین عامل تفاوت ميان تواریخ مختلف است. پژوهشکده تاریخ اسالم، در سال 9319 این رساله را در کتابی به نام روايتشناسى تاريخنگارانه تاريخ بیهقى بهچاپ رسانده است. دزفوليان و مولودی در مقاله » روایتشناسی تاريخ بیهقى، بررسی سازوکار روایت بوبکر حصيری براساس نظریه ژنت«، به بررسی حکایت بوبکر حصيری در سه سطح روای ِی داستان، روایت و روایتگری پرداخت هاند و مؤلفههایی که این سه سطح روایی را در تعامل با یکدیگر نگه میدارد، یعنی زمان دستوری، وجه و صدا را تحليل کردهاند تا ثابت کنند که این اثر ساختار روایی خاص خود دارد و جزو اولين نمونههای روایت کامل کالسيک شمرده میشود. اما در هيچکدام از این مقاالت، چگونگی کارکرد عناصر زمانی در سطح معنایی بررسی نشده و بيشتر بر فرم و ساختار این مؤلفه روایی تمرکز شده است؛ بنابراین، پژوهش حاضر در پی دریافت ظرایف معنایی از خالل نوع کارکرد عناصر زمانی است. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /97

3. مبانی نظری پژوهش بحث زمان از دیرباز یعنی سالها پيش از روایتشناسان، ذهن علمای مابعدالطبيعه، یعنی فالسفه و نيز دانشمندان علوم طبيعی، یعنی فيزیکدانان را به خود مشغول داشته است. فالسفه بيش از دیگران درگير مفهوم زمان و انطباق آن با دریافتهای ذهن بشر بودهاند. پل 7 ریکور، فيلسوف و روایتشناس معاصر، با علم به نظریات مطرحشده درباب زمان معتقد است که »تفکر تجریدی همواره از حل معمای زمان عاجز خواهد ماند. فلسفه و علم، هرگز بر زمان احاطه نمییابند؛ زیرا این مایيم که همواره در اقيانوس زمان شناوریم... آنچه به ما اجازه میدهد در اقيانوس زمان برای مدتی شناور باقی بمانيم و بررغم تالطم امواج تا حدودی مسير معينی را طی کنيم، مهارت و فن یا هنری است که به شناگری شباهت بيشتری دارد تا به فلسفه و علم، و این فن یا هنر چيزی نيست مگر هنر داستانسرایی و 2 روایتگری«. در نگاه پل ریکور، طرح داستان، ابزار مؤثری است که با قابليت پيکربندی روایت، میتواند به تجارب زمانی آشفته و بیشکل، سروسامان دهد و این مفهوم تجریدی را به یاری روایت، اندکی عينی کند؛ »زمان تا آن حد امری بشری میشود که به تقليد از طرز کار یک روایت سازماندهی شود و روایت نيز به نوبه خود تا آن حد بامعناست که 3 ویژگیهای تجربه زمانی را به تصویر بکشد«. وی از این طریق به بحثهای روایتشناختی در باب مفهوم وسيع و دور از دسترسی چون زمان اصالت میدهد. گرچه ادعاهای چالشبرانگيری در تعارض با تاریخنگاری روایی وجود دارند که روایت را با َ 10 قابليت اشکال مختلف خود راهی برای تحميل معنا به گذشته م یدانند، تنها راه بررسی متون تاریخی که در قالب روایت داستانی نوشته شده، چگونگی کارکرد روایت در سطح

7. Paul Ricaur 2. فرهادپور، 39. 3. همان، 91. 10. رک. نوذری، 901. ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

معناست. در ميان روایتشناسان، ژرار ژنت، روایتشناس معروف فرانسوی، تأثيرگذارترین 12 11 نظریهپرداز درباب زمان روایت است. کتاب ژرار ژنت به نام گفتمان روايى مهمترین اثری است که به شناخت روایتشناسی یاری میرساند. نخستين موضوع مورد توجه او، شيوه ارائه ترتيب زمانی رویداد است. در دستگاه تحليلی ژنت، »روایت، نوعی توالی زمانی دوالیه است: زما ِن چيزی که نقل م یشود و زمان روایت. کار این ثنویت فقط آن نيست که همه تحریفهای زمانی رایج در روایت را امکانپذیر سازد، کار اساسیترش این است که از ما میخواهد درنظر داشته باشيم که یکی از کارکردهای روایت عبارت است از ابداع یک 19 طرحواره زمانی برحسب یک طرحواره زمانی دیگر«. ژنت به تبيين قابليتهای روایت در دخل و تصرف زمان میپردازد؛ او در حرکت از سطح داستان به متن، سه جنبه اصلی مربوطبه دخل و تصرف در زمان یا شيوه بيان آن را از هم متمایز میکند: 14 9. نخستين جنبه، رابطه بين ترتيب زمانی رخدادها و ترتيب روایت آنها است. روایت میتواند از ترتيب زمانی تقویمی رخدادها عقب بيفتد، میتواند با رخدادها همزمان شود یا میتواند از آنها پيش بيفتد. درحقيقت، نظ ْم بيان منطقی و زمانمند داستان است؛ گاه پيشبينی حوادث است و از آنها پيشیگرفتن، گاه بازگشت به گذشته است و گاه ایجاد تفاوت ميان زمان روایت و زمان داستان است. ژنت همگی این انحرافها در ترتيب ارائه وقایع در متن را نسبتبه ترتيب آشکار وقوعشان در داستان، نابهنگامی میداند. نابهنگامی به 16 15 گذشتهنگر یا پسنگاه و آیندهنگر یا پيشنگاه تقسيم میشود که آنها را تقدم و تأخر

11. زمان روایت: بحث زمانمندی روایت است که طی آن وقایع در طرح زمانی مشخصی در متن جای میگيرند. 12. Narrative Discourse 19. مکوئيالن، 939. 14. order 15. flashback 16. flashforward کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /93

17 مینامد. در روایت گذشتهنگر ، روایت به گذشتهای در داستان رجعت میکند و در روایت 12 آیندهنگر ، روایت به آینده داستان نقل مکان میکند. 13 9. دومين جنبه رابطهای که ژنت دربارهاش بحث میکند، استمرار زمان یا تداوم است؛ یعنی مدتزمان وقوع یک رخداد در جهان داستان و مدتزمانی که طول میکشد تا این رخداد روایت شود. سرعت متن در هر قسمت از روایت با توجه به سرعت قس متهای 20 دیگر همان روایت ارزیابی میشود، آنگاه این سرعت بهصورت نسبی بين دیرش )تداوم( تعيينشده در داستان و ميزان متن اختصاصیافته به گفتن آن، بيان میشود. در این بخش نشان داده میشود که کدام رخدادها یا کارکردهای داستان را میتوان گسترش داد یا حذف کرد. 21 3. سومين رابطه بين ترتيب زمانی و ترتيب روایی، تکرار یا بسامد است، یعنی رابطه بين دفعات تکرار یک رخداد در جهان داستان و دفعاتی که همان رخداد عمال روایت میشود. اهميت این بررسی در نقشی است که در شناخت زمان در داستان دارد، یعنی 22 نسبت زمان با موقعيت را روشن م یکند. این سطوح زمانی امکان تحليل و بررسی عنصر دستنيافتنی زمان را برای پژوهشگران فراهم میکند؛ بنابراین اساس تحليل در این پژوهش همين ابزارها است که ژنت برای تحليل زما ِن روایت ارائه کرده است، البته با تمرکز بيشتر بر کارکردهای نشانهمعناشناختی

17. گذشتهنگر یا پسنگاه: روایت رخداد داستان پس از نقل رخدادهای سپریشده متن است؛ گویی روایت به گذشتهای در داستان رجعت میکند )ریمونکنان، 39(. 12. آیندهنگر یا پيشنگاه: روایت رخداد داستان پيش از نقل رخدادهای اوليه است؛ گویی روایت به آینده داستان نقل مکان میکند )همان، 39(. 19. duration 20. دیرش یا تداوم: بررسی روابط ميان مدت زمان وقوع رخدادهای داستان و حجم متن مصروف روایت رخدادها )همان، 39(. 21. frequency 22. توالن، 30-13؛ ریمونکنان، 30-39. ّ 30/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

این ابزارها؛ یعنی عالوه بر بررسی کارکرد این ابزارها در شکلدهی به ساختار، در سطح معنای آنها نيز بررسی شدهاند.

4. تحلیل متن 4. 1. نامه حشم تگیناباد به امیر مسعود 4. 1. .1 خالصه داستان زمانی که سلطان محمود در غزنين وفات یافت، پسر بزرگ وی، اميرمسعود، در سپاهان )اصفهان( بود و میخواست بهسوی بغداد حرکت کند. بزرگان و ارکان دولت محمودی از قبيل حاجب بزرگ، اميرعلی قریب، در پيش کار ایستادند و پسر کوچکتر سلطان، یعنی اميرمحمد را از گوزگانان به غزنين آوردند و بر تخت ملک نشاندند؛ چون اميرمسعود عزیمت به سمت بغداد را رها کرد و خود را به هرات رساند، این بزرگان اميرمحمد را در قلعه کوهتيز تگيناباد در غزنين زندانی کردند و نامهای به اميرمسعود نبشتند و به دست منگيتراگ، برادر حاجب بزرگ و بوبکر حصيری سپردند تا به اميرمسعود برسانند و در تگيناباد به نام سلطان مسعود خطبه خواندند. سلطان مسعود در پاسخ نامه از آنان خواست که لشکر را به سمت هرات روانه کنند و اميرمحمد را در همان قلعه کوهتيز نگه دارند تا زمانی که خود به غزنين رود و درباره او تصميم بگيرد. بزرگان تگيناباد این نامه را برای 29 اميرمحمد فرستادند و لشکر را به سمت هرات روانه کردند.

4. 1. 2. طرحواره زمانی آغاز: نوشتن نامهای برای اميرمسعود در روز دوشنبه سوم شوال سال 399ه ش. ميانه: رفتن بوبکر حصيری و منگيتراک به هرات برای رساندن نامه؛ بيان وضع اميرمحمد؛ رسيدن خيلتاشانی که به غزنين رفته بودند و آوردن بشارت رسيدن خبر حرکت اميرمسعود به

29. بيهقی، 90-3. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /41

سمت تخت ملک؛ رسيدن جواب نامه اميرمسعود در روز شنبه نيمه شوال؛ فرستادن جواب نامه اميرمسعود برای اميرمحمد. پایان: آمادهشدن لشکر برای حرکت به سمت هرات.

4. 1. 3. تکنیکهای زمانی 9. بيان موجز کل رویدادهای اتفاقافتاده در برهه زمانی چهارماهه، درخالل نامه. 9. نقش محوری دیرش یا تداوم در ثبات پویایی متن. 26 25 24 9. 9. شتاب مثبت  خالصهگویی و حذف

4. 1. 4. کارکردهای زمانی باقیمانده مجلد پنجم تاريخ بیهقى با نامه حشم تگيناباد به اميرمسعود آغاز میشود. طی این نامه بهاختصار به اطالع سلطان مسعود میرسد که دليل بر تخت نشاندن سلطان محمد در غياب او، چه بوده است. » نامهها« بهسبب ساختار خود ناچار از ارائه گزارشهایی مفصل در قالب عباراتی مجملاند. در این نامه نيز بر همين منوال، روایت با شتاب مثبت 27 همراه است، یعنی »اختصاص یک تکه کوتاه از متن به مدتزمان درازی از داستان«. شروع روایت تاریخ مسعودی با این نامه، نشان از تمرکز بيهقی بر سرعتی است که متن را به بيان رخدادهایی برساند که از نظر خود او حائز اهميت است. همين مسأله نشان چينش و

24. شتاب مثبت: اختصاص یک تکه کوتاه از متن به مدت زمان درازی از داستان )ریمونکنان، 73(. 25. خالصهگویی: سرعت ازطریق ایجاز متنی افزایش مییابد؛ بدین ترتيب که یک دوره داستانی معين در بيان کوتاهی از مشخصههای اصلی آن خالصه میشود )توالن، 19(. 26. حذف: حداکثر سرعت را حذف میناميم که در آن هيچ فضای متنی روی بخشی از دیرش داستانی صرف نشده است )همان، 10(. 27. ریمونکنان، 73. ّ 39/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

گزینش او در روایت تاریخش است؛ چراکه »هيچ مورخی همه رخدادهای متقن گذشته را نمینگارد بلکه به گزینش آنها دست میزند، زیرا برخی از رخدادها از نگاه یک مورخ مهم و قابل ذکر تلقی میشود و از نگاه مورخی دیگر همان رخدادها ممکن است فاقد اهميت و غيرقابل ذکر پنداشته شود. بهعالوه نگرش تاریخ بدون گزینش و انتخابگری نه معنا میدهد 22 و نه اساسا ممکن و مفيد است«.

4. 1. 4. 1. کارکرد نحو زبان در سرعت روایت تمهيد سرعت روایت که با روایت حوادث متعددی در دل نامهای مختصر شروع شده است، پس از نامه نيز با جملههای کوتاه و فعلهای متعدد که هر یک در سطح روایت دارای کارکردی هستهایاند، ادامه مییابد. این سرعت را در روساخت اثر، فعلهای گذشته و گذشته استمراری یاری میرسانند: »خطيب سلطانی و حاجب بزرگ و همه اعيان به مسجد آدینه حاضر آمدند و بسيار درم و دینار نثار کردند و کاری بانام برفت و نامه رفته بود تا به 23 ُبست نيز خطبه کنند و کرده بودند و بسيار تکلف نموده«. یا در بخشی از نامه تنها با ذکر سه جمله کوتاه، بهاقتضای متن، از ذکر وقایع متعدد گذشته است: »عوایق و موانع برافتاد و 90 زایل گشت و کارها یکرویه شد«. این سه جمله دربردارنده حذفهای متعدد برای بيان وضع کنونی و نهایی است، یعنی چگونگی برافتادن عوایق که درباب آن سکوت شده است، متن را با سرعت به اینجا میکشاند که کارها یکرویه شده و هماکنون همهچيز آماده پذیرش پادشاه جدید است. در واقع خألهای زمانی متعددی در چنين بخشهایی وجود دارد که ماحصل خالصهگویی و از ابزارهای مورخ در خلق روایت تاریخی است. قيدهای زمانی و نشانههای

22. مالئی توانی، 93. 23. بيهقی، 9. 90. بيهقی، 3. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /49

استمراری پایان افعال که نشان تکرار و استمرار رخدادی در زمان است نيز یاریگر مورخ در بيانی خالصه و توأم با خألهایی است که تنها، رخدادهای اصلی و کارکردی را برجسته سازد: »و هر روز حاجب علی برنشستی و به صحرا آمدی و بایستادی و اعيان و محتشمان درگاه بهجمله بيامدندی و سواره باستادی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی و اگر از جانبی خبری تازه گشتی، بازگفتندی و اگر از جانبی خللی افتاده بودی به نامه و سوار دریافتندی 91 و...«. بدین ترتيب برای جلوگيری از اطناب و زیادهگویی که از شتاب مثبت متن میکاهد، از تکرار چندباره رخدادهایی که طی چند مدت در حال تکرار بوده، خودداری 92 میکند و با استفاده از تکنيک بسامد بازگو بر سرعت متن میافزاید. در حقيقت با استفاده از وجه استمراری فعل، تکنيک بسامد بازگو را به خدمت سرعت متن درمیآورد. بنابراین کوتاهی جملهها و تعدد افعال از ویژگیهای اصلی سرعتبخشی به روایت در بخشهای ْ زیادی از تاريخ بیهقى است. فراوانی افعال فعاليت و سرعت ویژ های در ذهن خواننده پدید میآورد؛ بنابراین ایجاز کالم که از مشخصههای سبکی تاريخ بیهقى است، ریشه در ش ّم روایتپردازی بيهقی و علم او به تأثيرگذاری خالصهگویی و حذف، در برجستهسازی کالم دارد.

4. 1. 4. 2. مکث توصیفی و القای وضعی حسی و عاطفی در این بخش، از وضع پيش از برتختنشستن اميرمسعود و اوضاع و احوال اميرمحمد تا زمان رسيدن او بر تخت پادشاهی سخن رفته است؛ به همين دليل ذکر احوال امير محمد، 99 همچون رّدی گذرا پایه آغاز روایت متعلق به سلطان مسعود میگردد. در این بخش

91. همان. 92. نقل یکباره آنچه n بار اتفاق افتاده است. 99. رد گذرا، به پيچيدهشدن بافتار روایی کمک میکند؛ اما بيشتر بينشی موضعی درباره شخصيتها یا راوی به دست میدهد تا اینکه در خط واقعه دخل و تصرفی کند )توالن، 33(. ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

آغازین، مخاطب تنها به بينشی موضعی درباره شخصيت اميرمحمد و احوال او دست مییابد تا در فرصتی مناسب و در گستره پيوستاری از انواع مختلف نابهنگامیهای این متن، دنباله سرگذشت اميرمحمد بيان گردد و دفتر تاريخ بیهقى در این موضوع بسته شود. اميرمحمد در این روایت، در وضع نابسامانی قرار دارد که احوال او را نه سرعت روایت، بلکه مکثی توصيفی بيان خواهد کرد؛ ازاینرو در ادامه روایت شتابزده از وضع 94 کنونی این شخصيت، مکث توصيفی در محور همنشينی کالم، القای وضعی حسی و عاطفی میکند: »اميرمحمد روزی دو سه چون متحيری و غمناکی میبود، چون نان میبخوردی قوم را بازگردانيدی. سوم روز احمد ارسالن گفت: آنچه تقدیر است ناچار بباشد، در غمناکبودن بس فایده نيست؛ خداوند بر سر شراب و نشاط باز شود که ما بندگان می ترسيم که او را سودا غلبه کند و علتی آرد. امير تثبط فرونشاند چنانکه چون لشکر سوی هرات کشيد باز به ُ ْ 95 شراب درآمد ولکن خوردنی بودی با تکلف و ن ق ل هر قدحی بادی سرد«. در این بخش، حاالت اميرمحمد را با دو صفت »متحيری و غمناکی« شرح میدهد که بر مؤلفه زمانی »روزی دو سه« بسط داده شده و با همين دو مؤلفه زبانی وصفی و قيدی، زمان را در اختيار خواست راوی قرار میدهد. این وضع به گونهای است که زبان را به سمت توصيف و مکثی، هرچند کوتاه، در روایت میکشاند، یعنی روند روایتگری اتفاقات رخداده که به اقتضای روای ِت نام های، با شتاب درحال انجام بود، متوقف میشود و ذکر حاالت اميرمحمد در پيش گرفته میشود تا ضرورت توجه به وضع او در موقعيت فعلی، بر جنبه حسی و عاطفی متن بيفزاید. این فرایند را مکث توصيفی روایت که مرتبط با وضع

94. مکث توصيفی: وضع مقابل حذف مکث توصيفی است، بدین معنی که متن دیرش داستانی ندارد )توالن، 10(؛ به عبارت دیگر تداوم روایت در غياب رویداد است؛ یعنی رویداد داستانی متوقف میشود ولی روایت در سطحی دیگر که اغلب توصيفی است ادامه مییابد. 95. همان، 3-9. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /45

اميرمحمد در موقعيت شرابنوشی است و همچنين ذکر اوصافی در آداب بادهگساری ایجاد 96 کرده است. در بسياری مواقع این مکثهای توصيفی دربردارنده زمان حال اخالقی است؛ بدین معنا که متن دیرش داستانی ندارد و در ازای آن، راوی به کلی گوییهایی در 97 زمان حال میپردازد. این اتفاق در بخشهای توصيفی و تفسيری رخ میدهد. چنانکه در ادامه همين روایت، با مکث و بيان نکتهای اخالقی، خأل زمانی را با کلیگویی پر کرده است: »شراب و نشاط با فراغت دل رود، آنچه گفتهاند که غمناکان را شراب باید خورد تا تفت غم بنشاند بزرگ غلطی است؛ بلی درحال بنشاند و کمتر گرداند، اما چون شراب َ 92 دریافت و بخفتند، خماری منکر آرد که بيدار شوند و دو سه روز بدارد«. در واقع زمان حال اخالقی که بهنوعی ایجادگر مکث در روایت است، کارکرد درخور توجهی در تاريخ بیهقى دارد و در بسياری مواقع، بيهقی پس از روایت رویدادها بالفاصله به یاری زمان حال اخالقی بر وجه تعليمی و عبرتآموزی تاریخش میافزاید. نمونهای دیگر درباب بوسهل زوزنی: »و به روزگار گذشته که امير شهابالدوله به هرات میبود، محتشمتر خدمتکاران او این مرد بود، اما با مردمان بدساختگی کردی و درشت و ناخوش ]شاید درشتی و 93 ناخوشی[ و صفرایی عظيم داشت و چون حال وی ظاهر است، زیادت از این نگویم که گذشته است و غایت کار آدمیمرگ است، نيکوکاری و خوی نيک بهتر تا به دو جهان سود 40 دارد و بر دهد«. زیادت از این نگویم که گذشته است؛ یعنی اکنون که این تاریخ را مینویسم از آن وقایع سالها گذشته و بوسهل مرده است. این زمان حال، با نگرش کلی به گذشته و با در دست داشتن اندوختههای گذشتگان، در متون تاریخی، به زمان حال اخالقی

96. زمان حال اخالقی: در بخشهای توصيفی و تفسيری زمان انگار بازمیایستد. کلی گوییهای راوی در زمان حال را زمان حال اخالقی مینامند )مارتين، 19(. 97. مارتين، 19. 92. بيهقی، 3. 93. تاريخ بیهقى، چاپ دکتر علی اکبر فياض، 60. 40. بيهقی، 99. ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

میانجامد؛ یعنی زمانی که طی آن، ساختار گذشتهنگر تاریخ به عبرتآموزی میپيوندد و گاه مسألهای فلسفی و اخالقی را پيش چشم بشر میگشاید؛ مانند این بخش که اشاره به مرگ بوسهل و ضرورت پرهيز از بدگویی مرده است، بيهقی را به عمدهترین فلسفه زندگی بشر، یعنی مرگ و زندگی میکشاند و به دنبال آن اندرز دادن به مخاطبی که این متن را خواهد خواند.

4. 2. آغاز تاریخ امیر شهابالدوله مسعودبنمحمود 4. 2. .1 خالصه داستان سلطانمحمود هنگام رفتن به غزو غور، دو فرزندش اميرمسعود و اميرمحمد را در زمينداور گذاشت. آنجا با اميرمسعود به گونهای رفتار میشد که گویی مشخص است او وليعهد و جانشين پدر است. در غزو اميرمحمود با غوریان در ناحيه خوابين، اميرمسعود دالوریهای متعددی از خود به نمایش گذاشت. چند سال بعد، اميرمسعود به هرات رفت و قصد غور کرد و تمامی غوریان را شکست داد. زما نیکه سلطان محمود از گرگان قصد ری کرد، اميرمحمد را به خراسان فرستاد و اميرمسعود را با خود به ری برد و او را جانشين خود شمرد. در این زمان چند تن از غالمان سلطان محمود به اميرمسعود پيوستند. سلطان از این جریان آگاه شد و قصد جان پسرش کرد، اما با آگاهشدن مسعود از این قصد بهاجرا درنيامد. منوچهر قابوس، والی طبرستان نيز نامهای به مسعود نوشت و به او تقرب جست و عهد و پيمان خواست، ولی مسعود برای جلوگيری از برانگيختهشدن فتنه بيشتر، آن عهدنامه را از 41 جانب دربار محمودی نوشت.

4. 2. 2. طرحواره زمانی آغاز: رفتن اميرمحمود به غزو غور در سال 309ه و گذاشتن فرزندانش در زمينداور.

41. بيهقی، 933-933. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /47

ميانه: بهمانند وليعهد رفتار کردن با اميرمسعود در زمينداور؛ خوابدیدن اميرمسعود که در سرزمين غور است؛ تاختن اميرمحمود به ناحيه خوابين از نواحی غور؛ حملهکردن اميرمسعود به غور در سال 399ه؛ فتح حصار برتر؛ حمله به ُجروس محل حکمرانی درميشبت و فتح این حصار؛ حمله به حصار تور و فتح آن؛ پرداختن به علت بيان داستان فتح غور؛ قصه خيشخانه هرات؛ نبرد با شير؛ بخشيدن شانزدههزار دینار به بومطيع سکزی؛ بخشيدن پنجاههزار دینار و شانزدههزار گوسفند به مانک علی ميمون؛ بخشيدن هفدهميليون درم به بوسعيد سهل؛ بخشيدن یکميليون درم به علوی زینبی؛ رفتن اميرمحمود از گرگان به ری و بردن مسعود با خود؛ بدبين شدن محمود و قصد جان مسعود کردن؛ کسب اجازه غالمان از مسعود برای براندازی سلطان محمود؛ مکاتبه اميرمسعود و منوچهر قابوس. پایان: فرستادن عهد و پيمان برای قابوس با حفظ حرمت دربار محمودی.

4. 2. 3. تکنیکهای زمانی 9. شروع مجلد ششم از صفحه 931تا 933 در ساختار زمانی مکث توصيفی. 9. ادامه این بخش یعنی از صفحه 933 تا 933 در ساختار زمانی تأخر درونی همبافت. 3. بازگشت به سطح دوم زمانی متن، یعنی خط سير اصلی داستان از صفحه 933 به بعد. 3. نقش محوری دیرش یا تداوم، در ثبات پویایی متن 9. 3. شتاب مثبت، خالصهگویی و حذف.

4. 2. 4. کارکردهای معنایی زمان بيهقی فقط از دیدهها و شنيدههایش حکایت میکند: »و من که این تاریخ پيش گرفتهام، التزام این قدر بکردهام تا آنچه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ّ 33/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

42 ثقه«؛ و زمانیکه به نوشتن این دیدهها و شنيدهها میپردازد عمال به ارزشگذاری رویدادهای جهان داستان دست میزند. در نخستين سطر روایت برتخت نشستن سلطان- مسعود، با استفاده از نشانههای زمانی، به سنجش و ارزیابی دست زده و: » همیگوید ابوالفضل محمدبن الحسين البيهقی، رحمة الله عليه، هرچند این فصل از تاریخ مسبوق 49 است بدانچه بگذشت در ذکر، لکن در رتبه سابق است«؛ یعنی اگرچه بابهای دیگر این کتاب پيش از این فصل آمده ولی تاریخ پادشاهی مسعود بر همه ابواب بهرتبه و شأن تقدم دارد؛ بنابراین مؤلفههای زمانی را چون ابزاری برای ارزیابی و ارزشگذاری رویدادها بهکار برده است. تقریبا در تمام بخشهای تاريخ بیهقى، روایت پسنگر و پيشنگر مشاهده میشود. این ساختار روای ِی برگشت به عقب و رفتن به آینده، کل متن را دربر گرفته است، همين مسأله باعث درونهگيری روایتها یا خرده روایتهایی در دل روایت اصلی شده است: »چنانچه در تاریخ شرط کردم که در اول نشستن هر پادشاهی خطبهای بنویسم، پس به 44 راندن تاریخ مشغول گردم، کنون آن شرط نگاه دارم«. پس از این عبارت، فصلی میآورد که خطبه گونهای در ذکر جلوس سلطان مسعود است. در ضمن این خطبه، در قالب روایتی پسنگر، به بيان داستان اسکندر یونانی و اردشير پارسی میپردازد که چگونه در عين قدرت و دانایی تسليم خاک شدند. بنابراین، خارج از خط سير اصلی رخدادها، به یاری تأخر بيرونی و متفاوت داستانی، مقدمهگونه، زمينه برتریبخشی به پادشاهی را فراهم کند که پس از آن دربارهاش سخن خواهد گفت. به همين دليل با واردکردن اسکندر یونانی به متن، به 45 این مسأله تعليمی میپردازد که: »گرد عالم گشتن چه سود؟ پادشاه ضابط باید«. پس از

42. بيهقی، 9900/3. 49. همان، 939. 44. همان، 990. 45. همان. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /43

این عبارت، فصلی میآورد که خطبه گونهای در ذکر جلوس سلطان مسعود است؛ بر همين اساس است که مصححان، این فصل را »خطبه مقایسه پادشاهان« ناميدهاند؛ چراکه گرچه مقایسه اسکندر یونانی و اردشير پارسی مطرح است ولی قرار گرفتن نام و حکایت این دو پادشاه نامدار در ابتدای »آغاز تاریخ امير شهابالدین مسعود بن محمود«، بهطور ضمنی و اشارهوار، سلطان مسعود را در معرض قياس با آنها قرار داده است و از روایت پسنگر بهمنظور بسط مفهوم قدرتمندی و نامداری برای این پادشاه یاری گرفته است. بنابراین، 46 خارج از خط سير اصلی رخدادها، به یاری تأخر بيرونی و متفاوتداستانی ، بهطور مقدمهگونه، زمينه برتریبخشی به سلطان مسعود را فراهم میکند که پس از آن دربارهاش سخن خواهد گفت. این برتریبخشی در همان ابتدا از زبان خود بيهقی نيز بيان میشود. گرچه بيان بيهقی کلی است ولی جایگيری این سخن در این قسمت از متن که به سلطان مسعود تعلق دارد، بهطور ضمنی مفهوم برتری را بر سلطان مسعود بسط میدهد: »چنان گویم که فاضلتر ملوک گذشته گروهیاند که بزرگتر بودند. و از آن گروه دو تن را نام برد هاند یکی اسکندر یونانی و دیگر اردشير پارسی. چون خداوندان و پادشاهان ما ازین دو بگذاشتهاند به همه چيزها، باید دانست بهضرورت که ملوک ما بزرگتر روی زمين 47 بودهاند«. پس از آن با تکنيک خالصهگویی و فشردهسازی، میکوشد افتخارات اسکندر یعنی شکست دارا، پادشاه عجم و فور، پادشاه هندوستان، را به دو حيله و ترفند نسبت دهد؛ بنابراین بهسرعت از آن میگذرد تا با وصفیایستا بر ناپایداری آن تأکيد کند: »پس اسکندر

46. گذشتهنگ ِر متفاو تداستانی )Heterodigetic(: گذشتهنگرها اگر درباره شخصيت، رخداد یا خط داستانی دیگر باشد، گذشتهنگر متفا وتداستانی است )ریمونکنان، 37(. گذشتهنگر متفاوتداستانی، بهمنظور تناظریابی شخصيت یا رویداد، تغيير سطح داستان و حتی ایجاد چندالیگی برای متن، در خط سير اصلی داستان توقف ایجاد میکند. .990 .47 ّ 90/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مردی بوده است با طول و عرض و بانگ و برق و صاعقه، چنانکه در بهار و تابستان ابر 42 باشد، که به پادشاهان روی زمين بگذشته است و بباریده و باز شده«. بهکارگيری چنين تمهيداتی بر الیههای متن میافزاید؛ گویا بيهقی ازطریق روایت پسنگر یا پيشنگر، سطح دومی برای روایت خود قائل میشود که در دل آن، نکاتی را مطرح کند که بيان آنها در دل روایت اصلی، ساختار داستان را از استحکام دور میکند؛ بااینحال، به فراخور موضوع ْ مطرحشده، ذکر آنها را ضروری میداند. این نکات اغلب اخالقی یا تعليمیاند که تواریخ فارسی بر آن پایبندی و تعلق ویژهای دارند.

4. 2. 4. 1. کارکرد زمان در گفتمان مذهب یکی از ویژگیهای درخور توجه زمان در تاريخ بیهقى، کارکرد متناسب با گفتمانی است که ّ متن در بطن آن شکل گرفته است؛ »آفریدگار _جل جالله_ عالم اسرار است که کارهای نابوده را داند و در علم غيب او برفته است که در جهان در فالن بقعت مردی پيدا خواهد شد َ ّ که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود... تا آن مدت که ایزد _ع ّز و َجل _ تقدیر کرده 43 باشد«. بيهقی در این بخش از تاریخ اميرمسعود که در ساختار مدح شکل گرفته است، دست به پيشگویی میزند و از گفتمان مذهب برای بيان روایتی پيشنگر یاری میگيرد؛ بدین معنا که با انتساب اتفاقات رخداده به خواست و تقدیر الهی، در قالب پيشگ وییای که بنایی مذهبی دارد، از جانشينی سلطان مسعود خبر میدهد. این امر در محور همنشينی کالم، بهطور ضمنی بر جهتگيری راوی اشاره دارد؛ زیرا مذهب که از گفتمانهای قدرتمند در متون تاریخی دوره ایران اسالمی است، بهطور ضمنی یا صریح، خود معيار و مقياس ارزشگذاری در همه سطوح است. این مسأله ریشه در اندیشه تقدیرگرایی دارد که در بين فرق و نحل اسالمی رایج بوده است. بنای این اندیشه در این است که جریان کار جهان تابع

42. بيهقی، 999. 43. همان، 999. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /51

تقدیری است که از پيش معلوم است و حوادث و رویدادها گویی فقط عبارت از ظهور آن 50 تقدیر است. متأثر از این دیدگاه، تاریخنگار ِی مبتن یبر تقدیرگرایی و مشيت الهی پدید آمد 51 که تاریخ را مظهر اراده الهی میداند که انسان در ایجاد آن کمتر نقشی دارد. ّ »آفریدگار _جل جالله_ عالم اسرار است که کارهای نابوده را بداند و در علم غيب او برفته است که در جهان در فالن بقعت مردی پيدا خواهد شد که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود ... و چنانکه این پادشاه را پيدا آرد، با وی گروهی مردم دررساند اعوان و خدمتگاران وی که فراخور وی باشند، یکی از دیگر مهترتر و کافیتر تا آن بقعت و مردم آن، بدان پادشاه و بدان یاران آراسته گردند تا آن مدت که ایزد _عز و جل_ تقدیر کرده باشد و از آ ِن پيغمبران _صلوات الله عليهم اجمعين_ همچنين رفته است از روزگار آدم _ عليهالسالم_ تا خاتم انبيا مصطفی _ عليهالسالم. و بباید نگریست که چون مصطفی _ عليهالسالم_ یگانه روی زمين بود، او را یاران بر چه جمله داد که پس از وفات وی چه کردند و اسالم به کدام درجه رسانيدند، چنانکه در تواریخ و سَير پيداست و تا رستخيز این شریعت خواهد بود، هر 52 روز قویتر و پيداتر و باالتر«. در این بخش، روایت پسنگر و پيشنگر به یاری گفتمان مذهب ترکيب شده است، بدین طریق که با ارجاع به گذشتهای که کل دوران زندگانی پيامبران الهی را شامل میشود و اتصال آن با آیندهای که ُبعد زمانی مشخصی ندارد و تا رستخيز ادامه دارد، بين سرگذشت پيامبران و پادشاه درحال مدح، ایجاد اینهمانی میکند. این شيوه روایی زمانی، یعنی سنجش زمان با معيار وجودی پيامبران، در اینجا به یاری حروفی که فاصله زمانی را مشخص میکنند )از روزگار آدم تا خاتم االنبيا( مطرح میگردد. در روایت پيشنگر و در بيان اینکه سرنوشت پادشاهان این سلسله مانند سرگذشت پيامبران است، اطمينانی

50. زرینکوب، 911. 51. شرفی، 70. 52. بيهقی، 999. ّ 99/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مشاهده میشود که به یاری گفتمان مذهب القا شده است؛ به گونهای که دیگر قابليت روایی پيشنگر را از دست داده است و به امری طبيعی در روایت همزمان بدل شده است. گویی جانشينی پادشاهان غزنوی، اتفاقی تاریخی نيست که برمبنای حواد ِث ر خداده یا علت و معلولها، پيشبينی یا پيشگویی گردد، بلکه ادامه فرایند کسب حق تخت پادشاهی است و نشاندهنده این است که این حقانيت ازآ ِن اخالف پيامبر است و خاندان غزنوی، اخالف برحق پيامبرند. این مسأله، ماحصل اشتراک راوی و مخاطب در سطح اندیشگانی است؛ یعنی اگر مخاطب این متن در پيشينه ذهنی مذهبی با بيهقی مشترک باشد، چنين معنایی از نشانهها بيشتر در ذهن او رسوخ میکند. درحقيقت، تقدیرگرایی و وابستگی قدرت به مشيت الهی که در بخش آغازین ساختار روایت وارد شده است، پی رنگساز شروع روایت دولت غزنویان میگردد؛ بدین معنا که بسط مفهوم الزام تداوم شریعت مصطفی، در زمره یکی از علل شکلگيری سلسله پادشاهی غزنویان و علت وجودی این سلسله است؛ پس زمان جلوس سلطانمسعود بر تخت شاهی درحقيقت، تداوم حکومت شرع مصطفی است. در تقویت کارکرد این گفتمان در ادامه چنين میگوید: »ایزد _ع ّز ذکره_ چون خواست که دولت بدین بزرگی پيدا شود بر روی زمين، امير عادل سبکتکين را از درجه کفر به درجه ایمان رسانيد و وی را مسلمانی عطا داد و پس برکشيد تا از آن اصل درخت مبارک، شاخها پيدا آمد به بسيار درجه از اصل قویتر. بدان شاخها اسالم بياراست و قوه خلفای پيغمبر اسالم در ایشان بست تا چون نگاه کرده آید محمود و مسعود _رحمة الله عليهما_ دو آفتاب روشن، پوشيدۀ صبحی و شفقی که چون آن 59 صبح و شفق برگذشته است، روشنی آن آفتابها پيدا آمده است«. چنانکه مشاهده میشود، علت غایی تشکيل دولت غزنوی، خواست خداوند است؛ بنابراین مسلمانشدن سبکتکين نقشی مهم در تشکيل سلسلهای دارد که خداوند »خواهان« شکلگيری آن است. مؤلفههای زمانی گاهشمارانه نيز یاریگر راوی، در سطح مجازهای

59. بيهقی، 999. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /59

نظریه بيان است؛ به عبارت دیگر، صبح و شفق که از عناصر زمان گاهشمارانه است، در سطحی استعاری، بر دولت محمودی که چون صبح، آغازی پرقدرت برای دولت غزنویان بهشمار میرود و کوتاهی دوره مسعودی که همچون شفقی رو به پایان است، اشاره میکند و با این نوع کارکردهای بيانی، بهطور ضمنی به القای مفاهيمی میپردازد که هم در ساختار مدح جای دارد و هم حسرتی را بر فضای متن بسط میهد که ازبين رفتن آن دو پادشاه باعث پدیدآمدن آن شده است. این فضای حسرتبار، در سطح زمان روایت، کارکرد پيشنگر دارد، چراکه این کارکرد بيانی در ابتدای فصلی آمده است که به آغاز تاریخ امير شهابالدوله مسعودبنمحمود تعلق دارد و قبل از بيان رویدادهای دوران پادشاهی مسعود، در فرایندی توصيفی که مکثی در روایت ایجاد میکند و به القای وضع حسی میافزاید، از درگذشتن آنها سخن گفته شده است. این سطح روایی که بر متن اصلی غالب میشود، متنی ثانویه را پدید میآورد که در بطن خود به القای مفهوم میپردازد.

4. 2. 4. 2. کارکرد زمان در گفتمان اخالقی و تعلیمی بيهقی برای خروج از ساختاری که طی آن مدح ضمنی خاندان غزنوی در لوای گفتمان مذهب شکل گرفته است، به سطحی روی میآورد که از سطوح مهم متون تاریخی فارسی بهشمار میرود و آن سطح تعليمی است. این تاریخنگار آگاه معموال برای تغيير سطح از ساختاری به ساختار دیگر، عباراتی را مطرح میکند که دال بر این تغيير و جابهجایی است: »چون از خطبه فارغ شدم، واجب دیدم انشا کردن فصلی دیگر که هم پادشاهان را بهکار آید و هم دیگران را ... پس ابتدا کنم بدانکه بازنمایم که صفت مرد خردمند و عادل چيست تا روا باشد که او را فاضل گویند و صفت مرد ستمکار چيست تا ناچار او را جاهل 54 گویند...«. چنين جمالتی که بر جنب ه تعليمی و اخالقی روایت متن تأکيد دارد، نقطه

54. همان، 993. ّ 93/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

اتصال روایت اصلی با خرده روایتهای فرعی است که اغلب آنها از نظر زمانی، به زمان قدیم یا قبل اشاره دارد؛ بنابراین، روایت بخش مقدماتی با جملههای توضيحی و تعليلی به روایت پسنگر میرسد: »حکمای بزرگتر که در قدیم بودهاند چنين گفتهاند که وحی قدیم 55 که ایزد _ع ّزوجل_ فرستاد به پيغمبر آن روزگار آن است که ...«. همانطور که مشاهده میشود بيهقی در مقدمه بيان خرده روایتهایی که در روند روایت پرشتاب متن، ایجاد مکث میکنند تا مفاهيمی اخالقی و تعليمی را برای عبرتآموزی روایت کنند، از صفتهای خردمند و عادل و ستمکار استفاده میکند تا با استناد بر حکمهای تثبيتشده اخالقی، به خرده روایتها در ساختار تاریخ خود جایگاهی درخور توجه ببخشد. در این بخش، او همچنين برای پيوند سطح تعليمی روایت خود به مباحث عقلی و نقلی که مکثی در روایت ایجاد میکنند )مانند بحث سه قوه تن، یعنی خرد و خشم و آرزو(، به نقل روایت پسنگری میپردازد که مؤید و روشنگر مفاهيم عقالنی و ذهنی مطرحشده است. این بخش گرچه کنش داستانی ندارد، خود مقدمهای میگردد تا خردهروایت بعدی 56 که درباب نصربناحمد سامانی است و بار اخالقی این قسمت را به دوش میکشد، باز هم با روایتی داستانی در دل روایت اصلی جای گيرد؛ گویی داستان در دل تاریخ، بستری برای ایجاد مکث زمانی در روند روایت پادشاهی مسعود و روشنگری مخاطب و همراه کردن او با متن است: »و چنان خواندم در اخبار سامانيان که نصر احمد سامانی هشتساله بود که از پدر بماند که احمد را به شکارگاه بکشتند و دیگر روز آن کودک را بر تخت ملک 57 بنشاندند به جای پدر«. از آنجاکه آگاهی تاریخی، همواره گذشتهنگر است، در اینجا نيز نقبی به گذشته میزند. در این ميان، واژههای »اخبار« و »سامانيان« و زمان افعال، یاریگر مخاطب در همراهیکردن با راوی برای رفتن به گذشته است؛ یعنی نهتنها مخاطب با دانش

55. همان. 56. تأکيد بر فضایل صبر و لزوم غلبه بر خشم. 57. بيهقی، 930-991. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /55

تاریخی با متن همراهی میکند بلکه مخاطب ناآگاه نيز درمییابد که سخن از سلسلهای است که در تاریخ گذشته از آن سخن رفته است. آنچه درباب روایتهای پسنگر در تاريخ بیهقى حائز اهميت است، کارکرد هدفمندانه این گریزهای زمانی است. در برخی مواقع، دليل اتصال متن به این روایتهای پسنگر، اراده کارکرد تعليمی و اخالقی است. آنچه در چنين خرده روایتهای هدفمند شایان توجه است، فرجام آنهاست که معموال ختم روایت نه در پایان ساختار داستان، بلکه در نقطه مدنظر راوی برای رسيدن به نتيجه اخالقی است؛ برای مثال، در خردهروایت مربوط به نصربناحمد سامانی که در درون روایت آغاز حکومت سلطانمسعود، درونهگيری شده است و درباب فرمانهای نابخردانه نصربناحمد در حالت خشم است، بيهقی به یاری 52 تکنيک خالصهگویی روایتش را در آنجایی به اتمام میرساند که نتيجه اخالقی را از آن خردهروایت، برداشت کرده باشد: »یک سال بر این برآمد، نصر احنفقيس دیگر شده بود 53 در حلم، چنانکه بدو مثل زدند و اخالق ناستوده بهیکبار از وی دور شده بود«. گزینشهای روایی در چنين مواقعی درخور توجه است. این گزینشها، متن را از گزارش توضيحی صرف به سمت فضایی میکشاند که قابل تأویل و معناساز باشد.

4. 2. 4. 3. کارکرد ارزشی در فاصله رخداد تا روایت از دغدغههای مهم بيهقی در تأليف کتابش، دغدغه زمان است، چه او معتقد است که گذر زمان گرد نسيان بر حافظه بشری میپاشد؛ ازاینرو برای ثبت وقایع تاریخی باید بر زمان چيره شد و فاصله رویداد تا روایت را به کمترین حد رساند. بيهقی با علم به فاصله زمانی، خواستار غلبه بر آن و جلوگيری از ایجاد فاصله بين رویداد و روایت آن است: »چون روزگار

52. بهواسطه تکنيک خالصهگویی، سرعت ازطریق ایجاز متنی افزایش مییابد بدین ترتيب که یک دوره داستانی معين در بيان کوتاهی از مشخصههای اصلی آن خالصه میشود )توالن، 19(. 53. بيهقی، 939. ّ 93/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

دراز برآمدی، این اخبار از چشم و دل مردمان دور ماندی و کسی دیگر خاستی این کار را که 60 برین مرکب آن سواری که من دارم نداشتی و اثر این خاندان بانام مدروس شدی«. راوی با تأکيد بر حضور خود در زمان وقوع رخدادها، بهنوعی اقدام به جلب اطمينان مخاطب میکند؛ چراکه مخاطب با درک حضور راوی در بطن حوادثی که هماکنون به روایت آنها نشسته است، به اطمينانی دست مییابد که نتيجه روایت همزمان در بستر تاریخ است. بدین ترتيب در موارد بسياری از حضور خود در زمان رویدادهایی که هماکنون به روایت آنها نشسته است، یاد میکند: »و مرا که بوالفضلم این روز نوبت بود، این همه دیدم و بر 61 تقویم این سال تعليق کردم« همانطور که مشاهده میشود، بيهقی، حضور در زمان رخداد را چنان غنيمت میشمارد که از آن »به سواری بر مرکب« آن یاد میکند. جدا از ارزشبخشی به حضور در زمان رخداد، در سطحی دیگر، از این حضور در زمان وقوع رخداد، برای ارتباط با آیندگان بهره میگيرد و برای سير تاریخش در زمان و رسيدن به آیندگان میکوشد. این کار را طی ساختار مدحی پيش میبرد تا بدین طریق، نقطه تمرکز را از اثر به شخص معطوف کند و سخنش مناسب بخشی باشد که »آغاز تاریخ امير شهابالدوله مسعودبنمحمود« ناميده شده است: »و غرض من نه آن است که مردم این عصر را بازنمایم حال سلطان مسعود، که او را دیدهاند و از بزرگی و شهامت و تفرد وی در همه ادوات سياست و ریاست واقف گشته. اما غرض من آن است که تاریخ پایهای بنویسم و 62 بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنانچه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند«؛ بنابراین، مدح مسعود را سکویی برای مدح اثر خود قرار میدهد و بهطور ضمنی از جاودانگی اثر خود یاد میکند؛ بدین طریق بر ارزشمندی تاریخ خود تأکيد میکند. در واقع بيهقی، با علم به حرکت روایت تاریخی در زمان، در بخشهای متفاوت از تاریخش با نگاهی پيشنگرانه و

60. همان، 939. 61. همان، 979. 62. همان، 931. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /57

مطمئن که نتيجه علم او به ماهي ِت »درزمان ِی « تاریخ است، اثر خود را جاودانه میداند: »و 69 پس از این عصر، مردمان دیگر عصرها با آن رجوع کنند و بدانند«.

نتیجه زمان تقویمی و زمان روایت عالوهبر نقش مؤثر در ساختارمندی تاريخ بیهقى، کارکردهای مختلفی در این تاریخ دارند؛ بنابراین در این پژوهش، تنها چگونگی کاربست زمان روایی در مرکز توجه نبود، بلکه چگونگی کارکرد مؤلفههای زمانی مدنظر قرار گرفت که بر مبنای آن این نتایج حاصل گردید: 9. زمان تقویمی در بسياری مواقع، کارکرد خود را از گفتمان مذهب بهوام گرفته است. این زمان با وجود گرهخوردگی در زمان روایی، ماهيت خطی خود را نيز حفظ کرده و نشاندهنده جهتگيری راوی در بهرهگيری از گفتمان مذهب است. 9. زمان روایی عمدهترین بهرهگيری بيهقی از زمان است. پسنگرها و پيشنگرها در متن دارای کارکردهای خاصی است که طی آن بيهقی به ارائه مفاهيم ضمنی میپردازد. ازاینرو، زمانمندی تاريخ بیهقى در سطحی معادل طرحمندی قرار دارد و این ماحصل بينش و درک عميق او از روایتگری است. او در روایت تاریخش از سطح نظام معمول ِی پیرنگی به سطح روایتمندی رسيده است. 3. آنچه درباب روایتهای پسنگر در تاريخ بیهقى حائز اهميت است، کارکرد هدفمندانه این گریزهای زمانی است. در بسياری مواقع، عامل اتصال متن به این روایتهای پسنگر، اراده کارکرد تعليمی و اخالقی است؛ چراکه در ذهن انسان، وظيفه تاریخ عبرتآموزی و وظيفه بشر، عبرت گرفتن از تاریخ است.

69. همان، 939. ّ 93/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

3. بيهقی در اغلب موا قع، برای ازدستنرفتن سرعت روایت، دست به چکيدهگویی میزند و بعد در فرصتی مناسب به تفصيل وقایعی میپردازد که در حين بيان کارکردهای اصلی رویدادها، آنها را فرو نهاده بوده است. در چنين مواردی، متن با شتاب مثبت توأم است. این از ویژگیهای بارز روایتگری بيهقی در باب زمان روایت است. در این ميان، ساختار نحوی زبان، ازجمله شيوههای مختلف کاربست افعال، یاریگر او در چارچوب روایی با شتاب مثبت است. در این بخش و در قسمتهایی که مشمول قاعده دیرش زمانی است، جهت گيریها و ارزش گذاریهای راوی بهخوبی نمایان است. 9. در بخشهای زیادی از تاریخ بيهقی، مکث توصيفی عالوهبر اراده کارکرد اخالقی، در القای وضعی حسی و عاطفی نقش دارد که در ارتباط مستقيم با پیرنگ حکایتهاست؛ بنابراین طرح و زمان در سطحی هماهنگ با یکدیگر عمل کرده و حکایاتی با ساختاری منسجم خلق شده است. 3. این روایت طرحدار بيهقی است که به گوش مخاطب و نسلهای بعد میرسد نه حقيقت ِص رف تاریخ. البته باید گفت که این مسأله، اصل امانتداری و پایبندی بيهقی به ذکر وقایع تاریخی را خدشهدار نمیکند، ليکن بر این نکته تأکيد دارد که بيهقی نيز که به شهادت خود و بسياری دیگر، مورخی امانتدار است، در ثبت وقایع و نوشتن تاریخش، از جهان درونی خود فاصله کامل نداشته و در مواردی، روایتگر ِی او از نظرگاه شخص یاش تأثير پذیرفته است. این مسأله را پردازشهای زمانی متن همچون کارکرد مؤلفههای زمانی در سطح معنایی و ارجاعهای معناساز در روایتهای پسنگر و پيشنگر، نمایان میسازد.

کتابشناسی احمدی، بابک،رساله تاريخ: جستاری در هرمنوتیک تاريخ، تهران، نشر مرکز، 9319ش. بيهقی، ابوالفضل، تاريخ بیهقى، به کوشش خليل خطيب رهبر، چاپ نهم، تهران، نشر مهتاب، 9333ش. کارکرد مؤلفههای زمانی در آغاز مجلد پنجم و ششم از تاريخ بیهقى /53

توالن، مایکل، روايتشناسى: درآمدی زبانشناختى- انتقادی، ترجمه فاطمه علوی و فاطمه نعمتی، تهران، انتشارات سمت، 1926ش. دزفوليان، کاظم، مولودی، فؤاد، » روایتشناسی تاریخ بيهقی: بررسی سازوکار روایت ”حکایت بوبکر حصيری“ براساس نظریه ژنت«، مجله تاريخ ادبیات، دانشگاه شهيد بهشتی تهران، شماره 39، 9333ش. راغب، محمد، »پژوهشی در تاریخ بيهقی بر بنياد دانش روایتشناسی«، رساله دکتری، دانشکده ادبيات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، 9333ش. رسولی، حجت، عباسی، علی، »کارکرد روایت در ”ذکر بر دار کردن حسنک وزیر“ از تاریخ بيهقی«، فصلنامه پژوهش زبانهای خارجى، دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران، شماره 39، تابستان 9337ش. ریکور، پل، زمان و حکايت: پیرنگ و حکايت تاريخى، ترجمه مهشيد نونهالی، تهران، نشر گام نو، 9333ش. ریمونکنان، شلوميث، روايت داستانى: بوطیقای معاصر، ترجمه ابوالفضل حری، تهران، نشر نيلوفر، 9337ش. زرینکوب، عبدالحسين، تاريخ در ترازو ، تهران، انتشارات اميرکبير، 9393ش. شرفی، محبوبه، »بازتاب اندیشه مشيت الهی در تاریخنگاری عصر ایلخانی: با تأکيد بر تاریخ جهانگشا و تاریخ وصاف«، فصلنامه جستارهای تاريخى، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال 3، شماره 9، 9319ش. صهبا، فروغ، »بررسی زمان در تاریخ بيهقی بر اساس نظریه ”زمان در روایت“«، فصلنامه پژوهشهای ادبى، انجمن زبان و ادبيات فارسی، تهران، سال 9، شماره 99، پایيز 9337ش. فرهادپور، مراد، »یادداشتی درباره زمان و روایت«، مجله ارغنون، شماره 1و90، 9379ش. مارتين، واالس، نظريههای روايت، ترجمه محمد شهبا، تهران، نشر هرمس، 9339ش. مکوئيالن، مارتين، گزيده مقاالت روايت، ترجمه فتاح محمدی، تهران، نشر مينوی خرد، 9333ش. مالئی توانی، عليرضا، درآمدی بر روش پژوهش در تاريخ، چاپ دهم، تهران، نشر نی، 9319ش. نوذری، حسينعلی، فلسفه تاريخ: روششناسى و تاريخنگاری، چاپ سوم، تهران، نشر طرح نو، 9319ش.

ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 88-69

1 پیامد حمله مغول و حاکمیت ایلخانان بر سنت علمی در ایران 2 امير دهقاننژاد دکتری تاریخ علم دوره اسالمی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران 3 محسن رحمتی دانشيار گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران 4 عبدالرسول عمادی استادیار گروه تاریخ علم دوره اسالمی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران

چکیده از یورش مغول و حاکميت آنان بر ایران همواره بهعنوان یکی از علل افول دانش در این سرزمين یاد شده است. این پژوهش بر آن است که با استفاده از رویکرد توصيفی- تحليلی، تأثير حمله مغول و حاکميت ایلخانان را بر سنت علمی در ایران مطالعه و بررسی کند و بدین پرسش پاسخ دهد که در این دوره سنت علمی نسبت به ادوار گذشته چه تغييراتی کرده و علل و پيامدهای حاصل از این تغييرات چه بوده است؟ نتيجه این بررسی نشان میدهد با حاکميت ایلخانان، سنت علمی در ایران تحت تأثير عوامل متعددی نظير تسامح مذهبی ایلخانان و استيالی عقل گرایان بر نهادهای علمی و آموزشی تغيير یافت. از همين رو در کنار علوم دینی، علوم عقلی در کانون توجه دانشمندان این دوره قرار گرفت؛ چنانکه یکی از ادوار پررونق تاریخ ایران به لحاظ ساخت مراکز علمی و آموزشی و احيای دوباره فعاليتهای علمی بهویژه در حوزه علوم عقلی رقم زده شد.

کلیدواژهها: ایلخانان، علم در دوره مغول، مؤسسات علمی ایران، ربع رشيدی، شنب غازان.

1. تاریخ دریافت: 11/3/1311؛ تاریخ پذیرش: 1311/6/22 2. رایانامه)مسؤول مکاتبات(: [email protected] 3. رایانامه: [email protected] 4. رایانامه: [email protected] ّ 66/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مقدمه عصر استيالی مغول و حاکميت ایلخانان )696-757ه( از جمله ادوار مهم تاریخ ایران است که ابعاد مختلف سنت علمی و فکری آن همچنان ناشناخته مانده و محل اختالف نظر پژوهشگران است. برخی مورخان مسلمان نظير ابنخلدون و به تبع او پژوهشگران معاصر، علت رکود علمی در بالد شرقی تمدن اسالمی و انتقال آن به بالد غرب اسالمی را ویرانی سرزمينهای شرقی به دست مغول دانستهاند؛ اما دیگر بررسی منابع این دوره نشان میدهد عصر حاکميت ایلخانان از نظر شمار و کيفيت مراکز علمی، یکی از پررونقترین دورههای تاریخی ایران بهشمار میآید. برای درک این تقابل و حل آن، در پژوهش پيش رو، سنت علمی حاکم بر ایران عصر ایلخانی، عوامل شکلگيری و پيامدهای آن در عرصه علم و آموزش بررسی خواهد شد تا بتوان ارزیابی صحيحتری از پيامدهای استيالی مغول بر حيات علمی ایران در آن عصر ارائه کرد. تاکنون پژوهشهای چندی درباره حيات علمی ایران در عهد مغول و ایلخانان صورت پذیرفته است، از جمله: دانشمندان ايرانى در جهان اسالمى، نوشته جورج صليبا؛ نصیرالدين طوسى و رصدخانه مراغه، تأليف آیدین صایيلی؛ خواجه نصیرالدين طوسى، تأليف آیلهارد ویدمان؛ البصائر فى علم المناظر لکمال الدين الفارسى، از مصطفی موالدی؛ کمالالدين فارسى و بعض بحوثه فى علم الضوء، تأليف مصطفی نظيف. این پژوهشها بيشتر حاوی شرح حال و بررسی فعاليتهای علمی دانشمندان در این دوره است. کتاب محمدتقی مدرس رضوی، با نام احوال و آثار خواجه نصیر الدين طوسى، و کتاب ايران در اوايل عهد ايلخانان، نوشته جورج لين از دیگر آثاریاند که در آنها مطالبی درباره فضای علمی ایران عصر ایلخانی آمده است. هم چنين در مقاالتی نظير »مدارس عصر ایلخانی« از جواد عباسی و »حيات فرهنگی عصر ایلخانی با تکيه بر مدارس« به قلم ابوالفضل رضوی به معرفی مدارس این دوره پرداخته شده است. پژوهشهای معدودی نيز هستند که به عوامل مؤثر بر حيات علمی ایران عصر ایلخانی پرداختهاند، مانند »نگرشی بر اثر حمله مغول در پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /63

تغيير مبادی علمی ایران« از فرید قاسملو که در آن تأثيرات تغيير روشهای توليد اقتصادی، در پی حمله مغول، بر روشهای فکری ایرانيان بررسی شده است.

وضع علمی در ایران اسالمی در آستانه ایلغار مغول آثار، احوال و فعالي تهای دانشمندان علوم مختلف نشان میدهد از ورود اسالم تا پيش از یورش مغول دو شيوه فکری بر جامعه علمی ایران حاکم بوده است؛ در وهله اول از اواسط قرن دوم تا اوایل قرن پنجم هجری سنتی علمی در تمدن اسالمی و ایران به وجود آمد که به ترجمه آثار علمی تمدنهای پيشين به زبان عربی منجر شد و سپس متفکران اسالمی با تکيه بر این منابع به مطالعه، تأليف و تلفيق پرداختند و نيز به ابتکار در شاخههای مختلف علوم 5 دست زدند. نگرش فرا نژادی اسالم در عهد عباسی، تصدی امور توسط اميران و کارگزاران دانشدوست، مهاجرت دانشمندان از مناطق مختلف به بغداد، نهضت ترجمه و انتقال 6 دانش و تجربه اقوام پيشين به جامعه اسالمی، و تسامح و تساهل سياسی و مذهبی 1 فرمانروایان را میتوان عوامل اصلی این ترقی دانست. ظهور و فعاليت فرقهها، مکاتب و نحلههای فکری عقلگرا نظير معتزله و اسماعيليه و بهویژه اخوان الصفا )که به رهبری عقل، دعوت به کسب علوم و معارف، حق برخورداری عموم از آموزش و تسامح علمی و مذهبی 1 8 اعتقاد داشتند ( نيز به رواج علوم بهویژه علوم عقلی در این دوره کمک کرد. در سده چهارم، ب هرغم کاهش شمار دانشمندان فعال نسبت به اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم،

5. هولت، 165. 6. ابنندیم، 331؛ صفا، 45. 1. فرای، 125؛ Arkoun, 189. 8. اخوان الصفا، 4/124، 161؛ قمير، 81. ّ 1. مراد از علوم عقلی، علوم ذهنيه، علوم حکميه، علوم اوائل و جز آن، یعنی تمام علومی است که با تعقل و استدالل سر و کار داشتهاند. ّ 66/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

12 کيفيت و اصالت کار دانشمندان آشکارا فراتر از اسالفشان بود و این دانشمندان عالوه بر 11 نقد آراء پيشينيان، خود به تجربه و آزمایش پرداختند. از قرن پنجم به این سو مخالفت با علوم عقلی آغاز شد، چنانکه در زمان حکومت 12 محمود غزنوی )388-669ه( برخی کتابهای فلسفه و نجوم به آتش کشيده شد. این روند در دوره سالجقه تداوم یافت و آن آزادی که تا اواخر قرن چهارم و تا حدی در نيمه اول قرن پنجم برای علمای علوم عقلی و حکما در اظهار عقاید خود وجود داشت بهتدریج 13 ازميان رفت؛ چندانکه علوم عقلی »غير نافع«، »مهجورة« و »حکمة مشوبة بکفر« قلمداد 15 14 میشد. این فضای فکری تا ایام یورش مغوالن کمابيش پا برجا بود و گرایش اعتزالی سالطين خوارزمشاهی نيز نتوانست تغييری در آن ایجاد نماید و این سالطين حتی به عنوان 16 »مبتدعان« و اهل بدعت معروف و نکوهش شدند. پيامد تسلط چنين اندیشهای بر جامعه علمی ایران آن بود که غالب مدارس و مراکز 11 علمی دانشهای عقلی را رها کرده به علوم مذهبی، نقلی و ادبی پرداختند؛ چندانکه بيش 18 از 9677دانشمند نامی نيشابور )از جمله مراکز علمی ایران پيش از یورش مغول( در فاصله زمانی قرن چهارم تا نيمه اول قرن ششم به علوم دینی و ادبی اشتغال داشتند و فقط 11 چهار تن از آنان، از علوم دقيقه نيز آگاه بودهاند. همچنين بررسی احوال 7378 شخصيت

12. فرای، 331. 11. برنال، 221. 12. ابن اثير، 312/1. 13. صفا، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسالمى، 185. 14. حموی، 3/113؛ همان، 1/445؛ ابنالعبری، 238. 15. نک. خيام، 8؛ رازی، 1312. 16. افالکی، 1/11، بهاء ولد، 82/1. 11. نک. کسایی، مدارس نظامیه و تأثیرات علمى و اجتماعى آن؛ غنيمه،تاريخ دانشگاههای بزرگ اسالمى، 1364. 18. اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستین اسالمى، 1/2. 11. فارسی، 488؛ همان، 215، 215، 446. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /65

ُ 22 در کتب ابنخلکان، ابنفوطی و ابنشاکر کُتبی نشان م یدهد که در بغداد نيز مقارن حمله مغول اکثر علما به علوم دینی و ادبی اشتغال، و عده اندکی از آنان با علوم عقلی هم آگاهی داشتهاند که گروه اخير گاه به کفرو الحاد متهم میشدند و در مواردی کرسی تدریس یا حتی جان خویش از دست میدادند. در این شهر پيشاز آنکه مراکز آموزشی به دست مغول به آتش کشيده شود کتب فلسفی و علوم اوائل به فرمان خليفه الناصر نابود گشته بود و کتابهای ابنهيثم در علوم دقيقه بال و مصيبتی سخت برای جامعه شناخته میشد که 21 مستوجب آتش بود. بدین ترتيب سالها پيش از یورش مغول سنت علمی عقلگرا در ایران و بغداد رو به ضعف نهاده بود.

سنت علمی در ایران عصر ایلخانی بررسی آثار علمی عصر ایلخانی و نيز نظرگاه اندیشمندان آن دوره به هر یک از شاخههای علوم نشان میدهد که برخالف دورههای پيشتر، حکمت و فلسفه بهمثابه منشأ علوم عقلی، بر فضای فکری این دوره از حيات جامعه علمی ایران مسلط بوده است. قطبالدین شيرازی )633-797ه( از جمله دانشمندان عصر ایلخانی که به طبقهبندی علوم توجه خاصی داشته در دانشنامه درة تاج لغرة الدباج علم را به دو قسم ِحکمی و غير حکمی تقسيم کرده است؛ مابعدالطبيعة، ریاضيات، طبيعيات و دیگر شاخههای مرتبط با آن، همه از علوم فلسفیاند که حکمت نظری را تشکيل میدهند و همراه با علوم حکمت عملی از این ویژگی برخوردارند که در همه زمانها و مکانها یکسان باقی میمانند. در مقابل، علوم غير حکمی علومیاند نظير فقه که با شریعت پيوند دارند و از همين روی در زمانها و مکانها و بين فرهنگها و امتهای مختلف یکسان نيستند؛ زیرا پروردگار گروههای گوناگون انسانی را در ادوار مختلف، شرایع گوناگونی داده است »کی زمانی محفوظ ماند به نسبت با اشخاصی

22. نک. ابن خلکان، بیتا؛ ابنفوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب؛ ابنشاکر کتبی، 1113. 21. ابنالعبری، 238-231. ّ 66/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

معين و آن گاه مبتذل شود« و از این جهت وی علوم حکمی را افضل میداند، چه نفس 22 آدمی با درک چنين معرفت و علمی به کمال میرسد. شمسالدین محمد بن محمود آملی)د،753ه( دیگر دانشمند و مدرس عصر ایلخانی نيز در دایرةالمعارف نفايس الفنون فى عرائس العیون برای حکمت جایگاهی متفاوت از دین قائل است و آن را علمی میداند که »نسبت او با جميع ازمنه و امم یکسان باشد«. تعریف خاص وی از حکمت نظری این است: »علم حقایق اشيا چنانکه باشد«، که در کنار حکمت عملی، یعنی »قيام نمودن به 23 کارها چنان که باید به قدر استطاعت« نفس را به کمالی که بدان متوجه است میرساند. بدین ترتيب در ذهن این اندیشمند نيز علوم حکمی جایگاهی برتر از سایر علوم دارد. این تلقی از علم در نزد دانشمندان عصر ایلخانی که در تضاد با تعریف اندیشمندان دو 24 سده پيش بوده و تسلط آن بر فضای فکری و حيات علمی جامعه ایران، پيامدهایی داشت که در ادامه شرح آن خواهد آمد.

پیامدهای تغییر سنت علمی در عصر ایلخانی راهیابی علوم عقلی به مراکز آموزشی و مدارس: تغيير نگرش متوليان علم و آموزش در دوره ایلخانی از مقوله علم نسبت به سدههای پيشين موجب گشت پس از یک فترت طوالنی، بار دیگر علوم عقلی در کانون توجه طالبان علم قرار بگيرد. در منابع تاریخی آمده است که خواجه نصيرالدین طوسی برای هر یک از فالسفه در دار الحکمه، روزی سه درهم و برای هر یک از اطبا در دارالطب، روزی دو درهم و برای هر فقيه در مدرسه، روزی یک 25 درهم و برای هر محدث در دارالحدیث، روزی نيم درهم مقرری تعيين نمود. این مایه از

22. قطبالدین شيرازی، درة التاج لغرة الدباج، 151 154-. 23. شمس الدین آملی، 14/1. 24. غزالی، احیاء علومالدين، 31/8. 25. ابنکثير، 215/13. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /61

تفاوت در راتبه، موجب شد طالب و عالقهمندان به تحصيل به فراگيری علوم عقلی بيش از علوم دینی اشتياق نشان دهند. چنين اقدامی واکنش عالم مشهور مسلمان و مدرس دارالحدیث و مدارس دمشق و مصر، ابنتيميه )669-768ه( را در پی آورد. وی درباره اقدامات علمی و آموزشی خواجه نصيرالدین طوسی آورده است: »... وقتیکه به روش صابئيان مشرک، رصدخانهای را که در مراغه است میساخت، آن کس که کمترین بهرهای از آن میبرد، کسی بود که به دیندارها نزدیکتر بود و کسی که بيشترین بهره را از او میبرد 26 کسی بود که از دین دورتر بود، مانند صابئيان مشرک و معطله و سایر مشرکان«. در این مرکز علمی و آموزشی بسياری از فضال و دانشمندان علوم دقيقه و عقلی فعال بودهاند؛ چنانکه ابنفوطی در بخشهای بر جای مانده از کتاب مجمع اآلداب فى معجم األلقاب 21 شرح احوال بيش از صد تن از آنان را آورده است. در ربع رشيدی در تبریز نيز در کنار علوم دینی، علوم عقلی، طب، داروشناسی و کشاورزی تدریس میشد و کتابخانه آن بيش از67 هزار جلد کتاب در دو بخش منقوالت و 28 معقوالت داشت. در مجتمع علمی و آموزشی شنب غازان عالوه بر دارالشفا، رصدخانه و کتابخانه، مؤسسه آموزشی کمنظيری با عنوان حکمتيه وجود داشت که به آموزش علوم عقلی اختصاص داشت. مدرسان علوم عقلی در مرکز آموزشی سلطانيه، مانند دانشمن ِد جامع العلوم، شمسالدین آملی از باالترین دستمزد، یعنی 9577 دینار در ماه، برابر با 21 حقوق یکساله معلمان و حافظان قرآن بر خوردار بودند. فراهم آوردن زیرساختهای مناسب برای پژوهش در این مراکز علمی به ظهور ُ دانشمندان بزرگی همچون اثيرالدین ابهری)د663ه(، مؤیدالدین عرضی)د666ه(،

26. ابنتيميه، 11/2. 21. نک. ابنفوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب. 28. رشيدالدین فضلالله همدانی، وقفنامه ربع رشیدی، 145، 146، 226، 221؛ همو، تنکسوق نامه، 135. 21. وصاف، 211؛ شمسالدین آملی، 261-258/2. ّ 68/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

فخرالدین رصدی مراغی)د667ه(، فریدالدین طوسی)د661ه(، نجمالدین دبيران کاتبی قزوینی)د675ه(، فخرالدین اخالطی)د687ه(، محيیالدین مغربی)د686ه(، فخرالدین احمد طوسی)د773ه( قطبالدین شيرازی)د 797ه( و کمالالدین فارسی)د798ه( منتهی 32 گردید که بر گرد هم به فعاليت علمی به ویژه در حوزه علوم اوائل اشتغال داشتند. همچنين در این دوره فقيهان و متکلمانی در مدارس تربيت شدند که به علوم دقيقه آگاه بودند، درحالی که بررسی آثار و احوال دانشمندان مسلمان نشان میدهد تا پيش از این تاریخ پایگاه عمده علوم دقيقه دربار برخی از سالطين بوده است. این جابجایی که نخستين بار به دست خواجه نصيرالدین صورت گرفت، تأثير دو گانه داشت: از یک سو علوم دقيقه از وابستگی به دربارها و حاميان موقت رها شدند و به مدرسهها که نهادهایی مستقل و پایدار بودند وابسته شدند و بالطبع شمار کسانی که بهطور منظم و به عنوان جزئی از برنامه درسی خود علوم دقيقه را فرا میگرفتند افزایش نسبی یافت و با نهادینه شدن این علوم، سنتی پا گرفت که حفظ و انتقال این علوم را به رغم انحطاط کلی جامعه تضمين میکرد. از سوی دیگر تحت تأثير تصوری از علم که در محيط مدارس وجود داشت، پژوهش که خصوصيت عمده علم اسالمی در دوران شکوفایی بود جای خود را به بحث و تلقين و تکرار و 31 حاشيهنویسی در حيطه این علوم داد و رو به ضعف نهاد. برای تدریس علوم دقيقه در مدارس، خواجه نصيرالدین و دیگر دانشمندان ایرانی به تأليف کتب جدید و یا تحریر آثاری پرداختند که پيش از آن کتب درسی حلقههای علمی خارج از محيط مدارس میبوده. اینگونه به نظر میرسد که هدف از نگارش این آثار که میتوان از آنها با عنوان » درسنامه« یاد کرد تسهيل و گویا نمودن مطالب علمی مبهم و نامفهوم نویسندگان پيشين برای

ُ 32. نک. ابن فوطی، مجمع االداب فى المعجم االلقاب؛ ابن شاکر کتُبی، فوات الوفیات؛ نصيرالدین طوسی، زيج ايلخانى، گ1، پ. 31. معصومی همدانی، 32-21. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /61

32 دانشجویان بوده که تا آن زمان گنگ و نارسا ميان مسلمانان رواج داشته است. در کنار تدریس علوم حکمی و برخی علوم دقيقه، تأسيسات جانبی نظير رصدخانه، بيت االدویه و دار الشفا برای برخی از این مدارس از اهميت ویژهای برخوردار بوده و بیشک حکایت از آن دارد که در این مراکز به تدریس دانش نجوم و علوم وابسته بدان و همچنين تدریس علم 33 طب در کنار مداوای بيماران می پرداختهاند؛ کارکرد نوینی که کمتر نمونهای برای آن در تاریخ علم و تمدن ایران و اسالم میتوان یافت. برگزاری مناظرات علمی: بر خالف برخی اندیشمندان عصر سلجوقی که برگزاری 34 مناظرات علمی را مضر دانسته و با آن مخالفت میکردند، اندیشمندان عصر ایلخانی که خود متولی امر آموزش بودند با نگارش رساالتی نظيرآداب البحث وآداب المتعلمین نه تنها طالبان علم را به برگزاری جلسات و مناظرات علمی با علمای دیگر مذاهب و سرزمينها 35 تشویق میکردند، بلکه آثار و تأليفات خویش را در معرض نقد سایر علما قرار میدادند. این رویکرد منجر به برگزاری مناظرههای علمی در دربار شاهان، مراکز علمی مختلف نظير رصدخانهها، مدارس و مساجد شد. نيز آنجا که حضور دانشمندی منتقد مقدور نبود رسالههایی به صورت پرسش و پاسخ ميان صاحبان آراء مختلف به نگارش درمیآمد که گاه حاصل چنين مکاتباتی به صورت کتاب تدوین میشد. از این ميان می توان به ا ینها اشاره کرد: اجوبة المسائل النصیرية، رسالة النصیر الطوسى الى شیخ عین الزمان جیلى، رسالة االسئلة النصیرية شامل سؤاالت خواجه نصير از فيلسوف و حکيم شمسالدین خسروشاهی، رساله خواجه نصير در جواب اسئله عالمه محيیالدین عباسی، مسائل هفت َ گانه شامل پاسخ خواجه نصير به سؤاالت حکيم ابن کمونه، رساله خواجه در جواب 63

32. شاردن، 125/3. 33. رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 112؛ حسينی یزدی، 28-12. 34. غزالی، فاتحة العلوم، 12-84 35. رشيدالدین فضلالله همدانی، تنکسوقنامه، 23. ّ 77/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

سوال حکيمی از دیار روم، جواب اسئلة سید رکنالدين، نامه خواجه نصيرالدین به اثيرالدین ابهری، و رساالت سؤاالت علما، بیان الحقايق، لطائف الحقايق و اسئله و اجوبه رشیدی از 36 خواجه رشيدالدین فضلالله همدانی. رونق رحلههای علمی و پژوهشی: در عصر ایلخانی، مانند دوران اعتالی علوم اسالمی، رحله یا سفرهای علمی دانشمندان به کانونهای دانش و آموزش در داخل و خارج قلمرو ایلخانی رونقی یافت. صدها دانشمند و طلبه علم از چين، ختا، تبت، ایغور، شام، مصر، روم و فرنگ برای همکاری علمی و تدریس و کسب علم راهی مراکز علمی- آموزشی ایلخانان همچون رصدخانه مراغه و ربع رشيدی شدند و متقابال دهها دانشمند ایرانی جهت یافتن پاسخ سؤاالت علمی، دستيابی به منابع و کتب پيشينيان و ارائه تأليفات خود راهی سرزم ينهای دیگر همچون چين، ختا، هند، شام و حتی مصر _بررغم تيرگی روابط سياسی ایلخانان با مماليک_ شدند. خواجه رشيدالدین یکی از مستعدترین دانشجویان طب بنام صفیالدوله را با طبيب و دانشمند ختایی، سيوسه، همراه ساخت تا از وی زبان و طب ختایی بياموزد؛ سپس با کمک او تأليف کتابی به نام تنکسوقنامه یا طب اهل ختا را به پایان رسانيد. وی همچنين در 31 سفری به هند به جمعآوری داروهای کمياب هندی و وارد کردن آن به ایران پرداخت. حسن بن زاهد غریب کرمانی کيماگر ایرانی در سال 763ه به دربار محمد بن تغلقشاه در 38 هند پيوست و در آنجا سه کتاب در علم کيميا به نگارش درآورد. قطبالدین شيرازی برای حل دشواریها و درک صحيح بخش کليات قانون ابنسينا سفرهای متعددی کرد و با سفر

36. نک. مدرس رضوی، 411-515؛ رشيدالدین فضلالله همدانی، بیان الحقايق؛ همو، مکاتبات رشیدی؛ همو، اسئله و اجوبه رشیدی. 31. رشيدالدین فضلالله همدانی، تنکسوقنامه، 23-24؛ همو، مکاتبات رشیدی، 161. 38. غریب کرمانی، مجموعه رسائل، 1. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /11

31 به مصر توانست به مجموعهای از کتب ارزشمند در ارتباط با کتاب مذکور دست یابد. عيسی مغولی، پزشک و اخترشناس نسطوری که ریاست دیوان اخترشناسان قوبيالی را در چين برعهده داشت، در ایام سلطنت ارغون به ایران سفر کرد و پس از هفت سال به چين 42 بازگشت و به عضویت فرهنگستان امپراتوری یوان در آمد. ستارهشناسی بيزانسی به نام 41 َ گئورگی کيونيداس در اواخر عهد ایلخانی در تبریز زیر نظر شمسالدین محمد وابکَنوی، منجم عصر غازان و الجایتو، به تحصيل پرداخت و تحت تعليم وی با زیجهای اسالمی آشنا شد و سپس با استفاده از راهنماییهای این استاد دو زیج مهم دوران اسالمی زيج عالئى رصدی از علی بن عبدالکریم شيروانی مشهور به فهاد و زيج معتبر سنجری سلطانى از عبدالرحمن خازنی و یک متن درباره اخترشناسی نظری )علم الهيئة( را به یونانی ترجمه 42 کرد. رحلههای علمی به هر علتی مقدور ن میبود، دانشمندان با مبادله آثار و تأليفات خویش و ارسال آن برای مراکز علمی و آموزشی طالبان علم را از یافتههای خویش بهرهمند 43 میساختند. دستاوردهای نوین علمی: با تأسيس رصدخانه مراغه و دیگر رصدخانهها و گردهمایی دانشمندان ملل مختلف در این مراکز علمی فصل نوینی در نجوم اسالمی گشوده شد. تأليف آثار ارزشمندی چون زيج ايلخانى، رساله معینیه، تذکرة فى علم الهیئة، نهاية االدراک فى دراية االفالک، ساخت ابزارهای نجومی و ترجمه و نگارش کتاب در این باب، پژوهش در علوم وابسته به آن، آموزش و پرورش محققين، انتقاد از نظام بطلميوسی و

31. قطبالدین شيرازی، تحفه سعديه، 1. 42. سارتون، 1881/2. 41. Georgy Chioniades 42. کندی، 26، 52؛ مظفری، 45؛ Van Dalen, p.118 43. نک. رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 251-248. ّ 76/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

فعاليت برای جایگزینی نظریات درستتر و ارائه نظریات سيارهای نوین از جمله 44 دستاوردهای دانشمندان عصر ایلخانی در علم نجوم بوده است. اقدامات دانشمندان این عصر در زمينه ریاضيات، بهویژه اصالح و تحریر آثار ریاضيدانان بزرگ پيشين، به قلم خواجه نصير، موانع و مشکالت الینحل را برای طالبان علم معاصر وی و ادوار بعد ساده کرد. نيز آثار قابل مالحظهای خواجه نصير و دیگر ریاضیدانان بزرگ این عصر همچون اثيرالدین ابهری، قطبالدین شيرازی و کمالالدین فارسی تأليف کردند که هر کدام حاوی دستاوردهای نوینی در علم مثلثات، هندسه و تئوری اعداد بوده 45 است. علم فيزیک بهویژه علم مناظر)فيزیک نور( که در تمدن اسالمی پس از ابنهيثم در انزوا قرار گرفته بود نيز در کانون توجه دانشمندان عصر ایلخانی نظير خواجه نصير، قطبالدین شيرازی و بهویژه کمالالدین فارسی قرار گرفت و ضمن بازبينی و تجدید نظر در آثار نورشناختی ابنهيثم در مباحثی همچون انحراف و حرکت نور و پدیده رنگين کمان، 46 یافتههایی فراتر از آنچه ابنهيثم بدان نائل شده بود بهدست آمد. در پزشکی عالوه بر شرح آثار مهم طبی ادوار گذشته، در زمينه داروسازی و آموزش پزشکی اقدامات قابل مالحظهای صورت گرفت و با نگارش تنکسوقنامه یا طب اهل ختا، 41 طب چينی و علوم وابسته بدان به ایران راه یافت. موسيقی، طبيعيات، کيميا، گوهرشناسی، معدنشناسی، جانو رشناسی، جغرافيا و جز آن از دیگر علومی بودند که با تغيير فضای فکری و محيط علمی ایران در عصر ایلخانی شرایط الزم برای پرداختن دوباره بدان فراهم شد، چنانکه دانشمندان این دوره با نگارش آثار

44. نک. کرامتی، 14-141؛ صليبا، Masood, 134-136,111 -113 . 45. نک. کارادو وو، 2/146-145؛ قربانی، فارسىنامه ؛ کرامتی، 141-145. 46. نک. نظيف، 211-323؛ مت، 51-55؛ جبار، 25-3. 41. نک. قطبالدین شيرازی، تحفهسعديه، همدانی، تنکسوقنامه؛ ایدان، 1/213؛ نصر، 331. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /13

متعدد در این حوزهها ضمن حفظ دستاورد گذشتگان، خود نيز به یافتههای نوینی 48 رسيدند. همزمان با پویایی دوباره فعاليتهای علمی در حوزه علوم اوائل به ویژه علم نجوم، ریاضی و فيزیک و دستیابی به یافتههای جدید در این حوزهها که بيشتر نتيجه محيط علمی ایران بود، در بخشهای دیگری از قلمرو تمدن اسالمی، کاهش فعاليتهای علمی و محدودیت ح وزههای پژوهشهای سنتی و گسستهای آشکار در آثار علمی بهویژه در 41 شاخههای مختلف علوم عقلی مشهود است، از جمله در سرزمينهای شام و مصر که ابنخلدون آنها را تنها کانونهای علمی میشمرد که بعد از یورش مغول دانش از 52 سرزمينهای شرقی و ایران به آنجاها انتقال یافته است. بهرغم تفاوتهای آشکار در فضای علمی ایران عصر ایلخانی نسبت به دو سده پيش و حتی سرزمينهای شام و مصر در همين دوره، این شرایط چندان نپایيد و در پی آشفتگیهای اواخر دوره ایلخانان و منازعات ویرانگر سياسی پس از سقوط این سلسله و از سرگيری تعصبات مذهبی جامعه ایرانی، بار دیگر مانند روزگار سلجوقيان و خوارزمشاهيان و خلفای عباسی مقارن آنان، گرفتار بالی تفرقه و تعصب گردید و جامعه علمی ایران نتوانست از فرصت و شرایط مناسبی که در طی حکومت ایلخانی پيش آمده بود برای تداوم فعاليتهای 51 علمی و فرهنگی بهره گيرد.

48. نک. دبيران کاتبی قزوینی، حکمة العین؛ مستوفی، نزهة القلوب ؛ کاشانی، عرايس الجواهر و نفايس االطايب. 41. جبار، 11-4. 52. ابنخلدون، 1/546، 541، 141؛ ذهبی، 125-126؛ فيومی، 83؛ سيوطی، 518/1. 51. رک. نبئی، 1315؛ صفا، تاريخ ادبیات ايران، 3/114؛ ميرخواند، 5/4425؛ کسایی، سرگذشت دانش و دانشیان، .112/2 ّ 76/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عوامل تحول در سنت علمی ایران در عهد ایلخانان بنابر آنچه گفته شد، تفاوت سنت علمی و فکری در جامعه علمی ایران پيش و پس از یورش مغول مشهود و حاکی از تحولی قابل توجه است. شاید بتوان علل و عوامل این تحول را چنين دستهبندی کرد: تسامح مذهبی ایلخانان: پس از استيالی مغوالن که بر اساس منابع تاریخی در ابتدا 52 مردمی ابتدایی و خرافی، خشن، شبان پيشه، بيشهنشين و شکارچی بودند، دین اسالم و مذاهب آن از رسميت افتاد. این پيامد که نتيجه عدم تقيد ایلخانان به مذهبی خاص و نيز گرایش پی در پی آنها از یک مذهب به مذهب دیگر بود، تعصبات دینی و خشونتهای 53 برآمده از آن را از جامعه زدود. عدم حمایت ایلخانان از گرایش مذهبی خاص و استفاده از کارگزاران دانشدوست همچون خواجه نصيرالدین طوسی و خواجه رشيدالدین فضلالله همدانی و کاهش رونق مراکز آموزش علوم نقلی، موجبات شکلگيری فضای باز فکری، احيای علوم غير دینی و فعاليت گسترده گروهی از دانشمندان را در حوزههای علوم عقلی 54 فراهم آورد. مدارای مذهبی ایلخانان، از عوامل تأثيرگذاری بود که ارتباط قابل مالحظه ميان ایلخانان با ممالک شرق و غرب را درپی داشت و آمدوشد متعدد دانشمندان و طالب علم از سایر ممالک اسالمی و غير آن به دربار و مراکز آموزشی عصر ایلخانی را ممکن کرد. ميزان توجه به امور رفاهی دانشمندان مذاهب و ادیان دیگر در عصر ایلخانان چنان بوده است که واکنش فقهای مسلمان خارج از قلمرو این حکومت را در پی آورد و آنان

52. رشيدالدین فضلالله همدانی، جامعالتواريخ، 22؛ چائویی شه، 115-21. 53. بویل، 515-516؛ کسایی، سرگذشت دانش و دانشیان، 112/2. 54. نک. رشيدالدین فضلالله همدانی، لطائف الحقايق، 22، 34، 115؛ ابنفوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /15

اندیشمندان و دولتمردان ایرانی را متهم به بخشيدن اموال بيتالمال به دانشمندان کافر 55 کردند. استیالی عقلگرایان بر نهادهای علمی و آموزشی: با تثبيت دولت ایلخانی، وزارت و دیوان در دست ایرانيان قرار گرفت. برخی از این افراد چون خواجه نصيرالدین طوسی و خواجه رشيدالدین فضل الله همدانی که از دانشمندان خردگرای عصر خویش به شمار میآمدند، با استفاده از جایگاه اداری خویش، نهادهای علمی و آموزشی را در اختيار گرفتند و زمينه را برای حضور دانشمندان در دربار ایلخانی هموار ساختند. خواجه نصيرالدین رسيدن انسان به مرحله کمال را در گرو دست یافتن به حکمت نظری و حکمت عملی م یدانست و عقل ازآنجاکه اساس حکمت شناخته میشود در نزد او از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است. خواجه دارا بودن قوه تعقل و بالمآل دانش را وجه تمایز ميان انسان و حيوان میدانست که نهادینه شدن آن میتوانست رشد و توسعه وتکامل 56 فرد و جامعه را در پی داشته باشد. منزلت عقل در نزد وی چندان بود که در این باب رسالهای مستقل با عنوان اثبات عقل مجرد نگاشت و در تجريد االعتقاد نيز تالش کرد تا برخالف شرعگرایان نشان دهد حتی فهم حسن و قبح افعال نيز در توان فهم و خرد آدمی 51 است. خواجه نصيرالدین در کتاب مصارع المصارع به بررسی اندیشههای اشعری گونه شهرستانی و دفع انتقادهای وی از فالسفه در کتاب مصارعة الفالسفه پرداخت. شرح خواجه بر االشارات و التنبیهات ابن سينا نيز در واقع نقد عالمانهای بر شبهات و تشکيکات فخر رازی در آراء ابن سيناست و در بيشتر مواضع اعتراضات و ایرادات رازی را با عبارات خود او نقل و سپس آن را قدح و جرح کرده است.

55. رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 248-251 و 311؛ سبط بن عجمی، 611. 56. خواجه نصيرالدین طوسی، اخالق ناصری، 13؛ همو، تصورات، 21؛ همو، آداب المتعلمین، گ، 1، ر، پ. 51. نک، همو،اثبات عقل مجرد؛ همو، تجريد االعتقاد، 111. ّ 76/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

در ميدان عمل نيز خواجه دانشمندان مصونمانده از هجوم مغول را به دربار ایلخانان جذب کرد. وی با دعوت از طيف وسيعی از دانشمندان، شامل دانشمندان چينی، ترک، 58 ایرانی و عرب به مراغه، توانست با علمای سراسر امپراتوری مغول همکاری کند. او توانست با مهيا کردن امکانات مادی و زمينههای تحقيق و دانشافزایی برای دانشمندان، از فرار صاحبان اندیشه جلوگيری کند و اهالی علم را از سراسر جهان جذب کند. مؤیدالدین ُ عرضی از دانشمندان همکار خواجه نصير در ساخت رصدخانه مراغه در این باره نوشته است: »موالی ما خواجه نصيرالدین طوسی شخصی نادر است. خداوند به وی عمری طوالنی بخشد. از مردم حمایت میکرد. روزهایی که به ما فرصت میداد زیر نظر او کار کنيم روزهای فوق العادهای بود. روزهایی که ما دور از فرزندان،بستگان و وطنمان بودیم، خواجه نصير در کنارمان بود. کسی که در کنار اوست همه چيز دارد و کسی که او را در کنار 51 خود ندارد، هيچ ندارد«. پس از مرگ خواجه نصير در سال 676ه فرزندانش، صدرالدین علی، اصيلالدین محمد و فخرالدین احمد از دانشمندان بنام عصر خویش در عرصه علوم حکمی و علوم دقيقه، همچون پدر متصدی مشاغل مهم گردیدند و بيشتر مناصب خواجه از جمله نظارت بر اوقاف، مراکز آموزشی و رصدخانه مراغه را عهدهدار گشتند. اینان نيز راه پدر را در 62 حمایت از طالبان علم ادامه دادند و به همين جهت همواره مورد ستایش قرار میگرفتند. خواجه رشيدالدین فضلالله همدانی نيز که توليت بزرگترین مرکز علمی-آموزشی عصر ایلخانی یعنی ربع رشيدی را بر عهده داشت، با اینکه بر فالسفه استداللی، از دیدگاه شرع اسالمی، خردههایی گرفته است، اصوال طرفدار تفکر فلسفی و عقالنی بوده است و اعتقاد داشت قومی شریفتر از عقال وجود ندارد و به همين سبب ضمن نوشتن رساالتی در

58. نعمة، 541؛ لين، 321؛ ابنفوطی، 4 /481؛ تتوی، 3182. 59. Tekeli, p.7. 62. العمری، 221؛ وصاف، 285؛ ابن فوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب ، 2/553؛ االمين، 56. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /11

دفاع از عقل و عقالنيت با عناوین عقل و علم، و در اثبات اشرفیت عقال از علما کوشيده 61 است تا عقل و ایمان را تلفيق کرده، نظر متکلمان و فيلسوفان را یکی جلوه دهد. رشيدالدین نيز همچون خواجه نصير در دوران حيات سياسی و فرهنگی خویش تالش کرد با تأسيس ربع رشيدی و دیگر مراکز علمی و آموزشی و نظارت بر آنها در سراسر قلمرو ایلخانی نه تنها به احيای علم و فرهنگ و باروری نمادهای هویت ملی ایرانی و بازپروری اندیشمندان و بازگرداندن عالما ِن جالی وطن کرده بپردازد، بلکه با بينش و رویکردی فرامليتی و فرامذهبی و با در نظر گرفتن انواع تمهيدات برای جذب طالبان علم و دانشمندان سایر سرزمينهای اسالمی و غير آن و آثار علميشان، ربع رشيدی را به یک مرکز علمی و آموزشی بينالمللی و تبریز را به یکی از کانونهای علمی آن روز جهان اسالم تبدیل کند، اهدافی که شواهد تاریخی از تحقق آنها حکایت دارد و نشان میدهد که دانشمندان و طالب علم از سراسر جهان متمدن آن روز بی مالحظا ِت نژادی و مذهبی در کمال آسایش و 62 رفاه در ربع به کسب علم پرداختهاند. تغییر و تحول در نظام و کارکرد اوقاف: با روی کار آمدن سلسله ایلخانی، نهاد وقف از دیوان قضا منفک و در اختيار شخصيتی علمی و دانش دوست همچون خواجه نصيرالدین طوسی قرار گرفت. وی اوقاف را نظم و ترتيبی دوباره بخشيد که بخشی از این تغييرات در جهت احيای علوم عقلی و تأسيس مراکز علمی مرتبط بدین علوم بوده است. پس از آنکه هالکو خواجه نصيرالدین را به ریاست دیوان موقوفات دولت ایلخانی برگزید، وی یکدهم درآمد اوقاف کشور را به رصدخانه مراغه اختصاص داد. به گفته شمسالدین

61. نک. رشيدالدین فضلالله همدانی، لطائف الحقايق، 41؛ همو، اسئله و اجوبه رشیدی، 415-511؛ نصر، .325 62. رشيدالدین فضلالله همدانی، سوانحاالفکار رشیدی، 226-232؛ همو، مکاتبات رشیدی، 311-322؛ کالویخو، 112. ّ 78/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317 ُ عرضی از دانشمندان فعال در رصدخانه این رقم به انداز های باال بوده که حساب آن تنها از 63 عهده خداوند برمیآمده است. خواجه نصيرالدین عالوه بر ایجاد رصدخانه مراغه، مراکز آموزشی دیگری نظير دارالحمکه، دارالشفا و دارالحدیث احداث کرد، ليکن وی برای طالبان علوم عقلی و دانشجویان طب چند برابر فقها و طالبان علوم دینی مقرری تعيين نمود، در حالی که پيش از این اقدام خواجه، تحصيل این قبيل از علوم گاه پنهانی و بهدور از انظار عموم صورت 64 میگرفت و راتبهای هم نداشت. عالوه بر این، خواجه ریاست تمام دارالعلمهای ایران را بر عهده داشت و از عواید اوقاف، احتياجات تمام مدرسهها را رفع میکرد. پس از در گذشت خواجه اداره امور اوقاف کماکان در دست دانشيان باقی ماند و فرزندان وی تا اواخر 65 دوره ایلخانان، جز در دورهای کوتاه، بر این منصب باقی بودند. آنچه تغيير در کارکرد اوقاف در عصر ایلخانی و اختصاص بخش عمدهای از عواید آن را به دانشيان علوم عقلی تأیيد میکند تالش بیوقفه برخی متشرعان، دولتمردان و نزدیکان سالطين ایلخانی برای کنار زدن خاندان طوسی از اداره اوقاف و بازگرداندن سنت وقف به 66 الگوی سنتی پيش از ایلخانان است. خواجه رشيدالدین فضلالله همدانی نيز مبالغ چشمگيری از عواید وقف را به ساخت 61 تأسيسات آموزشی مرتبط با علوم عقلی اختصاص میداد. استفاده از عواید اوقاف در عصر ایلخانی به عنوان پشتوانه مالی نهاد آموزش و منبع اصلی تأمين بودجه مراکز آموزشی این دوره نه تنها موجب استقالل مالی این نهادهای علمی

63. ابنفوطی، حوادث الجامعه،182؛ ابنشاکرکتبی، 252. 64. نعمة، 546. 65. ابنکثير، 13/215؛ نعيمه، 546؛ شاردن، 3/125؛ صایيلی، 62؛ ميرخواند، 4141؛ ابنفوطی، حوادث الجامعه، 251؛ مدرسرضوی، 11. 66. ميرخواند، 5/4141؛ ابنفوطی، حوادث الجامعه، 211؛ ابن شاکرکتبی، 251. 61. رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 311؛ همو، تنکسوق نامه، 24-23. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /11

و مراکز آموزشی میگردید، بلکه با تضمين امکانات و رفع نيازهای اساسی طالب و مد رسان، زمينه الزم و مناسب را برای فعاليتهای طوالنیتر این مراکز بهویژه در زمينه علوم 68 اوائل فراهم میساخت. اقدامات علمی و فرهنگی سالطین ایلخانی: در منابع تاریخی از عالقهمندی 61 ایلخانان و اتباعشان به حکمت و علوم دقيقه یاد شده است که صحبت علما و را غنيمت می شمردهاند و ضمن احترام به اهل علم، به انجام فعاليتها و اقدامات علمی و 12 فرهنگی متعدد، چون ساخت مدارس و کتابخانهها می پرداختهاند. از سوی دیگر، حکومت ایلخانی بر جامعه اسالمی و دشواری ارتباط با خان مرکز ِی مغول، ایلخانان را به بحران مشروعيت درگير و ناگزیر به جلب نظر و جذب متفکران به عنوان امری مشروعيتبخش ساخت. از این رو در اندکزمانی دربار سالطين ایلخانی به کانونی برای جذب اندیشمندان سراسر بالد اسالمی و غير آن مبدل گشت که در انواع علوم از سرآمدان عصر خویش بودند. افزون بر این، برخی علوم، خاصه تاریخ به دليل عالیق شخصی، و علومی نظير نجوم و طب که اميد به بهرهبرداری از آنها در زندگی دنيوی وجود داشته مورد توجه سالطين ایلخانی بوده است. توجه این فرمانروایان به ریاضيات، جبر و هيأت نيز از عالقه آنان به علم نجوم نشات گرفته است؛ زیرا در سایه آگاهی از علم ریاضی است که 11 میتوان به مهارت در علم نجوم رسيد. عالوه براین نباید از حضور دانشمندان ایرانی در دربار و دستگاه دیوانساالری ایلخانان و نقش آنها در تلطيف روحيه و اخالق خشن عنصر مغولی، خوگيری آنها با دانش، بهویژه علوم عقلی، و فراهم نمودن زمينههای اسالمپذیری

68. صایيلی، 63. 61. ابنطقطقی، 22. 12. نک. رشيدالدین فضلالله همدانی، تاريخ مبارک غازانى؛ کاشانی، تاريخ اولجايتو ؛ ابنفوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب؛ ابنکثير، البداية و النهاية. 11. لين، 328؛ کاشانی، 121؛ اشپولر، تاريخ مغول در ايران، 438؛ اقبال، 168. ّ 87/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

ایلخانان غفلت کرد. در منابع تاریخی آمده است که این حکام به علوم کيميا، نجوم و هندسه بسيار متمایل گشتند و دانشمندان مشرق و مغرب در درگاهشان مجتمع بودند، در- 12 حالیکه اغلب آنها از این علوم آگاهی نداشتند. گستردگی قلمرو امپراتوری مغول: یورش مغوالن علیرغم وی رانیهایی که بر جای گذاشت، آميزش گسترده ميان مردمان سرزمينهای دوردست را رقم زد و با درنوردیدن مرزها و برانداختن دهها دولت بزرگ و کوچک، این امکان را فراهم آورد تا طبقات مختلف اجتماعی نظير تجار، سياحان، علما و دانشمندان بتوانند تقریبا سراسر آسيا را زیر پا بگذارند. این حادثه نخست ایرانی و عرب را با چينی و تبتی به زدوخورد و پس از آن به مشاوره واداشت و مجتهدان مسلمان، الميان بودایی، بخشيان مغول و نمایندگان ادیان و فرق دیگر را در شرایط مساوی روبهروی یکدیگر قرار داد، چيزی که از پنج یا شش قرن پيش رخ نداده بود. از سوی دیگر برقراری روابط ميان مغول و ایلخانان با فرمانروایان اروپا صرف نظر از اهداف سياسی و نظامی که در اولویت قرار داشت، آمدوشد علمای غربی به سرزمينهای شرق را امکانپذیر کرد. بدین ترتيب در یکی از نادر ادوار تاریخی علما و دانشمندان سرزمينهای شرق دور تا غرب همچون چين، ایران، شام، مصر، طرابوزان و برخی ملل اروپایی با یکدیگر ارتباط برقرار کردند و تبادالت علمی و فرهنگی قابل 13 مالحظهای را رقم زدند. ایران عصر ایلخانی نيز به عنوان بخشی از امپراتوری عظيم مغول از این مزیت برخوردار گشت و دربار سالطين ایلخانی و مراکز علمی و آموزشی و حتی مساجد در این دوره به کانونهای علمی مبدل شدند و علما و اندیشمندان سرزمينهای یاد-

12. رشيدالدین فضلالله همدانی، جامع التواريخ، 2/134؛ کاشانی، 121؛ ابن کثير، 248/13. 13. براون، 2/132؛ رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 311؛ کراچکوفسکی، 11-14؛ سارتون، .2268/3 پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /81

14 شده مجال یافتند به بحث و مبادالت علمی بپردازند. این تحول مهم در رونق مجدد علوم غير دینی و رهایی جامعه علمی ایران از تعصب و جمود فکری سدههای پيشين نقش قابل مالحظ های داشته است.

نتیجه بسياری از مورخان معاصر با ایلخانان و ادوار بعد و سپس پژوهشگران معاصر، یورش مغول و حکومت آنان بر ایران را از عوامل عمده افول علم و دانش در این سرزمين دانستهاند. اگرچه در وقوع گسست اجتماعی و فرهنگی، و به تبع آن گسست علمی حاصل از یورش مغول در جامعه ایران و از بين رفتن مراکز آموزشی و دانش ها، جای هيچگونه تردیدی نيست، با سقوط خالفت عباسی و روی کار آمدن ایلخانان، اتخاذ سياست مدارای مذهبی توسط غالب سالطين و دولتمردان این سلسله، در کنار عوامل دیگر، همچون تحول در نظام فکری عصر ایلخانی و اقدامات متوليان علم و آموزش در جهت آن، موجب شد قيدهای شرعی و دیگر محدودیتهای ادوار پيشين از پای علوم عقلی باز شود؛ چنانکه نه تنها از ميزان بدبينی نسبت بدین علوم کاسته شد، بلکه سنت علمی نوینی نهاده شد که هدف آن حفظ ميراث و سادهنگاری آثار علمی دانشمندان پيشين برای طالبان دانش، توسعه و نوآوری در علوم عقلی و علوم اوائل بود. انجام قسمت عمدهای از این مهم بر عهده نهاد آموزش قرار داشت. این نهاد محيطی مناسب و نزدیک به فضای علمی عصر سامانی و آلبویه را برای از سرگرفتن فعاليتهای علمی فراهم آورد که حاصل آن حفظ دستاوردهای پيشينيان در حوزه علوم حکمی و علوم اوائل و یافتههای نوین در برخی از شاخهها نظير نجوم، ریاضيات، فيزیک نور و جز آن بود.

14. نک. رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، 311؛ ابنفوطی، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب؛ کاشانی، تاريخ اولجايتو، 128-123. ّ 86/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

کتابشناسی ابناثير، عزالدین علی بن محمد، الکامل فى التاريخ، بيروت، دار الصادر بيروت، 9385ه . ابنالعبری، ابوالفرج، تاريخ مختصر الدول، قاهر ،ة نشر داراآلفاق العربية، 9669ه . ابنتيميه، احمدبن عبدالحليم، مجموعة الرسائل و المسائل، ویرایش محمد رشيدرضا، مکه، التراثات العربی، بیتا. ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاريخ ابن خلدون، محقق، خليل شحادة، بيروت، دارالفکر، 9678ه. ا بنخلکان، شمسالدین احمدبن محمد، وفیات االعیان و انباء ابناء الزمان، تحقيق احسان عباس، بيروت، دارصادر بيروت، بیتا. ابنشاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، تحقيق احسان عباس، بيروت، دارصادر بيروت، 9173م. ابنفوطی، عبدالرزاق بن احمد، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المائة السابعة، بيروت، دارالفکر الحدیث، 9187م. همو، مجمع اآلداب فى معجم األلقاب، تحقيق محمد کاظم، طهران، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و االرشاد اسالمی، 9696ه ابنکثير، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، بيروت، مکتبة المعارف، 9177م. ابنندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، بيروت، دارالمعرفة، بی تا. ُ ّ اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفا و خالن الوفاء، بيروت، نشر الدار االسالمية، بیتا. اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستین اسالمى، ترجمه جواد فالطوری و مریم ميراحمدی،تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،9373ش. همو، تاريخ مغول در ايران، ترجمه محمود ميرآفتاب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 9386ش. افالکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسين یازیجی، تهران، انتشارات دنيای کتاب، 9366ش. اقبال آشتيانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، انتشارات اميرکبير، 9386ش. ایدان، وانگ، »خدمات خواجه رشيدالدین همدانی در گسترش چينشناسی«، مجموعه مقاالت درباره خواجه رشیدالدين فضلالله و ربع رشیدی تبريز، به اهتمام رضا رحمانی، تهران، 9388ش. آملی، شمسالدین محمد، نفائس الفنون فى عرايس العیون، تصحيح ميرزا ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسالميه، 9371ش. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /83

براون، ادوارد، تاريخ ادبیات ايران از فردوسى تا سعدی، ترجمه فتح الله مجتبائی و غالمحسين صدری افشار،تهران، نشر مروارید، 9367ش. برنال، جان، علم در تاريخ، ترجمه کامران فانی، تهران، انتشارات اميرکبير، 9356ش. بویل،ج.آ.، تاريخ ايران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ايلخانان، تهران، پژوهش دانشگاه کمبریج، انتشارات امير کبير، 9389ش. بهاءولد، محمد، معارف، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، چاپخانه مجلس، 9333ش. تتوی، قاضی احمد و آصفخان قزوینی، تاريخ الفى، مصحح غالمرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 9386ش. جبار، احمد، » کمالالدین فارسی، فيزیک دان و ریاضیدان نوآور«، مجله تاريخ علم، شماره سوم، 9386ش. چائوپی شه،یوان، تاريخ سری مغوالن، ترجمه شيرین بيانی، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 9383ش. حسينی یزدی، رکنالدین، جامع الخیرات )وقفنامه سيد رکنالدین حسينی یزدی(، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، انتشارات فرهنگ ایران زمين، 9369ش. حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم االدباء، محقق، احسان عباس، بيروت، دار المغرب االسالمی، 9113م. همو، معجم البلدان، بيروت، دار صادر، 9115م. خاقانی شروانی، ابراهيم بن علی، ديوان خاقانى، تصحيح علی عبدالرسولی، تهران، چاپخانه سعادت، 9396ش. خيام، عمربن ابراهيم، مقالة فى الجبر و المقابلة، به اهتمام غالمحسين مصاحب، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 9371ش. دبيران کاتبی قزوینی، نجمالدین، حکمة العین، تصحيح عباس صدری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 9386ش. ذهبی، محمد بن احمد، االمصار ذوات اآلثار، بيروت، مکتبة دار البشائر، 9676ه . رازی، نجم الدین، مرصاد العباد من المبدأ الى المعاد، به سعی و اهتمام حسين حسينی، تهران، طبع مجلس، 9396ش. ّ 86/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

رزق سليم، محمود، عصر سالطین ممالیک و نتاجه العلمى و ادبى، مکتبه اآلداب و مطبعتها بالحميا، 9165م. رنان، کالين، تاريخ علم کمبريج، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 9386ش. زیدان، جرجی، تاريخ تمدن اسالم، ترجمه علی جواهر کالم، تهران، نشر اميرکبير، 9386ش. سارتون، جورج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمه غالمحسين صدری افشار، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 9383ش. سبط بن عجمی، احمد بن ابراهيم، کنوز الذهب فى تاريخ حلب ، محقق و مصحح: شعث شوقی، بکور فالح، حلب، دارالقلم العربی، 9697ه . سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم، ديوان سنايى غزنوی، به سعی و اهتمام محمدتقی مدرس رضوی، تهران، انتشارات ابن سينا، نشر دیجيتالی، مرکز تحقيقات رایانهای قائميه اصفهان، 9369ش. سيوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، بغیة الوعاة فى طبقات اللغويین، محقق ابوالفضل ابراهيم، ناشر عيسی البابی الحلبی، بیجا، 9166م. شاردن، ژان، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، نشر توس، 9376ش. صایيلی، آیدین، » نصيرالدین طوسی و رصد خانه مراغه«، يادنامه خواجه نصیرالدين طوسى، تهران، 9336ش. صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبیات ايران، تهران، انتشارات فردوس، 9378ش. همو، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسالمى تا اواسط قرن پنجم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9376ش. صليبا، جورج، »دانشمندان ایرانی در جهان اسالمی«)علم نجوم از مراغه تا سمرقند(، مجموعه مقاالت حضور ايرانیان در جهان اسالم، ویراسته ریچارد هوانسيان و جورج صباغ، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، مرکز باستانشناسی ایران و اسالم، 9389ش. طوسی، نصير الدین محمدبن محمد، اثبات العقل المجرد و شروح آن، تصحيح و تحقيق، طيبه عارفنيا، تهران، ميراث مکتوب، 9313ش. همو، زيج ايلخانى، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، شناسه کد کتاب 9716673. همو، اجوبة المسائل النصیرية، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 9383ش. همو، اخالق ناصری، تهران، انتشارات اقبال، 9319ش. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /85

همو، مصارع المصارع، تحقيق حسن معزی، قم، کتابخانه عمومی آیتالله مرعشی)ره(، 9675ه . همو، تصورات يا روضة التسلیم، تصحيح والدیمير ایوانف، تهران، نشر جامی، 9363ش. همو، تجريد االعتقاد، محقق، محمدجواد حسينی جاللی،تهران، مکتب االعالم االسالمی، 9677ه . همو، شرح االشارات و التنبیهات، محقق حسن حسنزاده آملی، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسالمی حوزه علميه قم، 9665ه . همو، آداب المتعلمین، نسخه خطی، کتابخانه ملی ایران، شناسه 9769675. العمری، احمد بن یحيی، مسالک االبصار فى ممالک االمصار، محقق، مصطفی مسلم و دیگران، ابوظبی، المجمع الثقافی، 9666ه . غریب کرمانی، حسن بن زاهد، مجموعه رسائل )مقالد الکنوز، منتخب مفتاح الرموز، مفتاح الرموز( نسخه خطی شماره 96881، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسالمی. غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدين، محقق، عبدالرحيم حافظ عراقی، دارالکتاب عربی، بیتا. همو، فاتحة العلوم، ترجمه حسين خطيبی نوری، تهران، دانشکده علوم و ادبيات، 9396ش. غنيمه، عبدالرحيم، تاريخ دانشگاههای بزرگ اسالمى، ترجمه نورالله کسایی، تهران، انتشارات یزدان، 9366ش. فارسی، عبدالغافر بن اسماعيل، المختصر من کتاب السیاق لتاريخ نیسابور، مصحح: محمودی، محمد کاظم، تهران، نشرميراث مکتوب و نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 9386ش /9673ه . فرای، ر.ن. تاريخ ايران، ترجمه حسن انوشه، 6، تهران، پژوهش دانشگاه کمبریج، 9389ش. قربانی، ابوالقاسم، فارسىنامه، تهران، نشر هما، 9383ش. قطبالدین شيرازی، محمود، تحفه سعديه، تهران، نشر مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسالمی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، 9387ش. همو، درة التاج لغرة الدباج )امور عامه، طبيعيات، الهيات(، تصحيح محمد مشکوه، تهران، نشرحکمت، 9365ش. قمير، یوحنا، اخوان الصفا )روشنفکران شيعه مذهب(، ترجمه محمدصادق سجادی، تهران، نشر فلسفه، 9363ش. کارادو وو، بارون، متفکران اسالم، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسالمی، 9351ش. کاشانی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد، تاريخ اولجايتو، مصحح، مهين همبلی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 9386ش. ّ 86/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

همو، عرايس الجواهر و نفايس االطايب، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 9365ش. کراچکوفسکی، ایگناتی یوليانویچ، تاريخ نوشتههای جغرافیايى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 9371ش. کرامتی، یونس، تاريخ رياضیات و نجوم در ايران، تهران، انتشارات امير کبير، 9385ش. کسایی، نورالله، مدارس نظامیه و تاثیرات علمى و اجتماعى آن، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9358ش. همو، »صعود و رکود علم و فرهنگ در تمدن اسالمی«، نامه فرهنگ، شماره 93، 9373ش. همو، »سرگذشت دانش و دانشيان«، مجموعه مقاالت همايش هجوم مغول، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتی، تهران، 9371ش. کالویخو، روی گونزالس، سفرنامه کالويخو، ترجمه مسعود رجب نيا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 9377ش. کندی، ادوارد استوارت، پژوهشى در زيجهای دوره اسالمى، ترجمه محمد باقری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 9376ش. لين، جورج، ايران در اوايل عهد ايلخانان، رنسانس ایرانی، ترجمه ابوالفضل رضوی، تهران، انتشارات امير کبير،9317ش. مت، برنارد، » رنگينکمان، کمالالدین فارسی و دیتریش دوفرایبرگ«، مجله تاريخ علم، شماره 6، 9386ش. مدرس رضوی، محمدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدين طوسى، تهران، انتشارات اساطير، 9383ش. مرتضوی، منوچهر، مسائل عصر ايلخانان، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 9377ش. مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب )مقاله سوم در وصف بلدان، والیات وبقاع(، مصحح گای ليسترانج، ليدن، 9193م. مظفری، محمد، بررسى و تحلیل نوآوریهای رصدخانه مراغه، رساله دکتری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. معصومی همدانی، حسين، »استاد بشر«، مجموعه مقاالت گردهمايى علم و فلسفه در آثار خواجه نصیرالدين طوسى، به کوشش نصرالله پورجوادی، تهران، انتشارات انجمن ایرانشناسی فرانسه، 9375ش. پيامد حمله مغول و حاکميت ایلخانان بر سنت علمی در ایران /81

ميرخواند، محمدبنخاوند شاه بن محمود، تاريخ روضة الصفا فى سیرة االنبیاء و الملوک و الخلفا، به تصحيح جمشيد کيانفر، تهران، انتشارات اساطير، 9387ش. نبئی، ابوالفضل، اوضاع سیاسى و اجتماعى ايران در قرن هشتم هجری، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 9375ش. نصر، حسين، »مقام رشيدالدین فضلالله در تاریخ فلسفه و علوم اسالمی«، مجموعه خطابههای تحقیقى درباره رشیدالدين فضلالله همدانى، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9357ش. نظيف، مصطفی، »کمال الدین فارسی و بعض بحوثه فی علم الضوء«، رسالة العلم، 9158م. نعمة، عبدالله، فالسفة الشیعة )حياتهم و آرائهم(، قم، دار الکتاب االسالمی، 9187م. نعيمی دمشقی، عبدالقادربن محمد، الدارس فى تاريخ المدارس، مصحح، شمسالدین ابراهيم، دار الکتب العلمية، بيروت،9697ه . وصاف الحضرة، عبدالله بن فضل الله، تاريخ وصاف، تحریر از عبد المحمد آیتی، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 9383ش. همدانی، خواجه رشيدالدین فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، به سعی و اهتمام و تصحيح محمد شفيع، الهور، انتشارات پنجاب اینجو کيشنل پریس الهور، 9165م. همو، تنکسوق نامه يا طب اهل ختا، با مقدمه مجتبی مينوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9357ش. همو، اسئله و اجوبه رشیدی، به کوشش رضا شعبانی، مرکز تحقيقات فارسی ایران و پاکستان، 9113م. همو، سوانح االفکار رشیدی، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9358ش. همو، لطائف الحقايق، به کوشش غالمرضا طاهر، تهران، انتشارات کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، 9355م. همو، جامع التواريخ )در تاریخ پادشاهان مغول از اوکتای قاآن تا تيمور قاآن(، به سعی و اهتمام و تصحيح ادگار بلوشه، ليدن، 9199م. همو، تاريخ مبارک غازانى، مصحح، کارل یان، هرتفرد، ناشر استفن اوستين،9167م. همو، جامع التواريخ، از آغاز پيدایش قبایل مغول تا پایان دوره تيمور قاآن، به کوشش بهمن کریمی، تهران، شرکت نسبی حاج محمد حسين اقبال و شرکا، 9338 ش. همو، جامع التواريخ )تاریخ اسماعيلييان(، مصحح محمد روشن، تهران، مرکز پژوهشهای ميراث مکتوب، 9387ش. ّ 88/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

همو، بیان الحقايق، تصحيح هاشم رجبزاده، تهران، ميراث مکتوب، 9386ش. همو، وقفنامه ربع رشیدی، به کوشش مجتبی مينوی و ایرج افشار، تهران، انتشارات انجمن آثارملی، 9356ش. همو، هولت، پی.ام، تاريخ اسالم، پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات اميرکبير، 9358ش. Arkoun, M., Miskawayh Philosophe et Historien, Paris, 1982. Masood, Ehsan, Science and , London, Icon Book, 2009. Tekeli, Sevim, al-ʿUrḍī's Article on the Quality of Observation, foundation for Science Technology and Civilisation, 2007. Van Dalen, Benno, “Wābkanawī: Shams al‐Munajjim”, The Biographical Encyclopedia of Astronomers, Editors, Tomas Hockey and others, New York, Springer, 2007.

ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 902-91

1 تحلیل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تیلی 2 علی بحرانیپور دانشيار گروه تاریخ، دانشگاه شهيد چمران، اهواز، ایران 3 عبدالله فاضلی گروه علوم اجتماعی دانشگاه پيام نور، تهران، ایران 4 سجاد کاظمی دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسالمی، دانشگاه شهيد چمران، اهواز، ایران 5 علی لجماورک مرادی دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسالمی، دانشگاه شهيد چمران، اهواز، ایران

چکیده تلفيق تاریخ و نظریه در شمار روشهایی است که بسياری از محققان، از جمله تاریخنگاران و جامعهشناسان بدان توجه نشان دادهاند. چارلز تيلی از جامعهشناسانی است که برای نشان دادن نحوه عمل الگوهای جامعهشناسانه از مواد تاریخی استفاده کرده است. نگارندگان این مقاله جنبش اجتماعی سربداران در ایران سده هشتم هجری را بر پایه نظریه »کنش جمعی« وی مورد تحليل قرار دادهاند. ابتدا مفاهيم مرتبط با کنش جمعی چون منافع، سازمان، بسيج، کنش جمعی، نيز مفاهيم فرصت، تهدید، سرکوب و تسهيل شناسایی، استخراج و شرح داده شده، سپس بر اساس این مفاهيم به تحليل عناصر درونی جنبش سربداران یعنی تأثير منافع اقتصادی، نقش دراویش متصوفه، سازمان فتيان، مذهب تشيع و منابع مؤثر بر بسيج نيروهای سربداران، نيز عوامل عينی چون شرایط سرکوب و یا تسهيل در تقابل ميان گروههای چالشگر سربداران و جامعه سياسی ایلخانان پرداخته میشود. روش مورد استفاده در این مقاله »تطبيقی«

1. تاریخ دریافت: 1/5/9317؛ تاریخ پذیرش: 1391/9/22 2. رایانامه: [email protected] 3. رایانامه: [email protected] 4. رایانامه )مسؤول مکاتبات(: [email protected] 5. رایانامه: [email protected] ّ 12/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

است؛ و یافتههای حاصل از آن، تداوم تعدیهای مالياتی مضاعف در تشخيص منافع؛ نقش طریقتهای صوفيه، مذهب تشيع، و سازمان فتوت و ارتباط نزدیک ميان نيروهای اجتماعی آن به عنوان سازمان جنبش؛ و نقش سياسی چنين نيروهایی به عنوان عمده منبع بسيج، نيز تجزیه حکومت ایلخانان و عدم توانایی و تجهيز نظامی در سرکوب مخالفان و گروههای مدعی، شرایط تسهيلکننده جنبش سربداران را نشان میدهد.

کلیدواژهها: تشيع، تصوف، چارلز تيلی، سربداران، کنش جمعی.

مقدمه سربداران در فاصله زمانی انحطاط ایلخانان، یعنی سال 737ه تا استيالی قطعی تيمور بر ایران در 715ه که به »دوره فترت« معروف است در بخشهای وسيعی از خراسان حکومت کردهاند. وجه تمایز این خاندان حکومتگر از نمونههای معاصرش این است که حاکمانش در پی جنبشی اجتماعی که حاميان آن ترکيبی از نيروهای نامتجانس چون گروههای صوفی، پيشهور، فتيان و پهلوانان، نيز شيعيان و حتی اميرانی متمایل به مذهب تسنن بودهاند، به زمامداری رسيدند و عنصر وراثت در رسيدن آنها به قدرت و حکومت تأثيری نداشتهاست. از جمله نظریههای دامنهداری که میتوان بسياری از جنبشها را بر اساس آن تحليل 6 نمود نظریه »کنش جمعی« چارلز تيلی جامعهشناس آمریکایی است. این نظریه متمرکز بر شرایطی است که از آن به »وضع انقالبی« تعبير میشود، یعنی روند دولتسازی )بهمثابه تمرکز قدرت، نظارت شدید و افزایش ماليات( و سپس پيدایش گروههای مدعی و بسيج منابع قابل دسترس تا ظهور انقالب یا کنش جمعی. ظهور گروههای مدعی برای تغيير جامعه سياسی موجود حاکی از وجود قدرت سياسی مطلق است که در دوره مورد تحقيق،

(2008 ـCharles Tilly (1929 .6 تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /91

مصداق آن، دولت ایلخانان مغول است که ظهور گروههای مدعی و جنبش تشکيالتی سربداران نيز برای شکست این قدرت مطلق بوده است. در این تحقيق ابتدا با نگاه اجمالی، چارچوب و مفاهيم نظری کنش جمعی از قبيل منافع، سازمان، بسيج، فرصت، سرکوب، و قدرت بررسی خواهد شد؛ در ادامه به مختصری از سير تحول تاریخی جنبش سربداران اشاره میشود؛ سپس به چگونگی ماهيت تحليل جنبش بر اساس نظریه تيلی پرداخته خواهد شد.

پیشینه تحقیق از الگوی نظری چارلز تيلی برای تحليل برخی حرکتهای اجتماعی معاصر ایران استفاده گردیده است؛ از جمله میتوان به »نظریه بسيج منابع و انقالب اسالمی ایران« از محمدهادی سمتی، »بسيج منابع در انقالب اسالمی ایران« از عباس کشاورز و احسان فرهادی، »تحليل مقایسها ِی بسيج منابع در انقالب مشروطه و انقالب اسالمی ایران« از احسان فرهادی و دیگران، »بسيج منابع، فرهنگ سياسی و مسأله تداوم نهضتهای اجتماعی در ایران، مطالعه موردی: نهضت نفت« از محمدعلی حسينیزاده و رضا شفيعی و »نظریه بسيج منابع و تبيين کنش جمعی در قيام سی تير سال 9339« از علیاشرف نظری و بهزاد عطارزاده اشاره کرد. با اینکه نظریه تيلی محصول جنبشهای قرون اخير اروپای غربی و آمریکای شمالی است، به اذعان خود وی دامنه بحث میتواند هر نقطه از جهان را در بر گيرد. علت کاربست این نظریه برای تحليل جنبش سربداران نيز بر این مبناست؛ چه با توجه به ميزان شموليت یک نظریه و نيز ماهيت منحصربهفرد جنبش سربداران که برخالف دولتهای همعصر، بنيان دولت آنان بر تشکيالت سازمانیافته و شبکهای از گروههای متعدد اجتماعی استوار بود، با انطباق نظریه مذکور میتوان به شناخت بهتر زوایای این جنبش پی برد. ّ 10/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

در ارتباط با خود جنبش سربداران نيز پژوهشهای متعددی انجام شده است، از جمله مقاالتی با این عناوین: »سربداران«، نوشته جاللالدین ترشيزی؛ »سربداران«، نوشته عباس پرویز؛ »تحليلی بر نهضت سربداران« ،از کاظم روحانی؛ و »بررسی عوامل مؤثر در نخستين مرحله از جنبش سربداران خراسان تا تشکيل دولت«، نوشته آذر آهنچی؛ کتابهایی نيز منحصرا به این جنبش پرداختهاند: نهضت سربداران خراسان اثر پطروشفسکی، خروج و عروج سربداران از جان ماسون اسميت، و قیام شیعى سربدارن تأليف یعقوب آژند. به جز پطروشفسکی که تحليلی مارکسيستی از جنبش به دست میدهد سایر پژوهشها با رویکردی تاریخی بوده است.

چارچوب نظری نظریه کنش جمعی تيلی در زمره نظریههای سياسی انقالب جای دارد و بر اساس آن می- توان بسياری از جنبشها و انقالبها را تحليل کرد. دایره شمول این نظریه بسيار فراگير است و کاربست آن هم بر انقالبهای سنتی و هم مدرن بیربط نخواهد بود، بهعبارتی این مفهوم گسترده، اما ساده همه راههایی را که مردمان با مساعی جمعی در پی دستیابی به اهداف مشترکشاناند، ازجمله درخواستهای جمع ِی ناچيز تا مقاومت دربرابر محصالن 1 مالياتی، مبارزه با نيروهای سلطنتی یا ایجاد انقالب را در بر میگيرد. نظریه کنش جمعی تيلی دارای پنج عنصر است: 9. منافع 0. سازمان 3. بسيج 4.کنش جمعی 5. فرصت، که این مفاهيم را تحت عنوان »الگوی بسيج« معرفی میکند. برای اولين بار تيلی این عناصر پنجگانه را در بستر » فرصتهای سياسی« برای گروههای چالشگر، بهعنوان هسته اصلی مسير فرایند سياسی جنبشهای اجتماعی به شکلی جامع 8 تفهيم نمود که در ذیل به شرح آنها میپردازیم.

7. Tilly, 11. 8. Giugni, 361-362. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /93

9. منافع: منظور دستاوردها یا زیانهایی است که از تعامل گروه با دیگر گروهها حاصل میشود. گروهها در کنش جمعی دارای منافع متنوعیاند. از نظر تيلی تشخيص منافع به دو شکل است: نخست منافعی که گروههای مدعی بر پایه روابط توليد در بلند مدت دنبال میکنند؛ دوم منافعی که بر اساس یک باور مشترک و در نتيجه محرکهای آنی 9 در کوتاهمدت تشخيص داده میشود. در این دو تحليل، تيلی به ترتيب متأثر ار کارل 11 12 مارکس و ماکس وبر است؛ زیرا دیدگاه نخست بر شرایط ساختاری تکيه دارد، چنانکه در تحليل مارکس از تضادهای طبقاتی، محرکهای آنی اهميت کمتری دارند. اما برخالف تضاد ساختاری، محرکهای آنی و رفتارهای ذهنی گذرا در آرای وبر بر تشخيص منافع 12 اهميت بيشتری دارند. در اینجا تيلی در تحليل نظریه خود دو الگوی متفاوت را در 13 تشخيص منافع بهکار میبرد، گرچه به گفته لين هانت صرفا گروههای مدعی در کنش را 14 تحليل میکند و چندان به جایگاه آنها در روابط توليد متعهد نبوده است. 0. سازمان: سازمان عبارت است از ميزان هویت مشترک و همچنين ساختار وحدت- بخش افراد در درون یک جمعيت یا گروه. یک گروه هرچه از هویت مشترک و شبکههای 15 داخلی وسيعتری برخوردار باشد، سازمان یافتهتر خواهد بود. آگاهی از هویت مشترک گروهی و بهوجود آمدن شبکهای از روابط بين افراد گروه درواقع اولين حلقه غيررسمی برای شکلگيری سازمان است؛ نمونه آن را میتوان در معادله زیر مشاهده کرد:

9. تيلی، 13؛ Tilly, 12 . .(1883 ـKarl Marx(1818 .10 .(1920 ـMax Weber(1864 .11 12. تيلی، 07، 19. .(Live ـLynn Hunt(1945 .13 14. هانت، 352ـ 350. 15. تيلی، 93ـ 94، 15؛ Tilly, 12 .

ّ 14/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

آگاهی و هویت مشترک جمعی+ به وجود آمدن شبکه روابط ) ساختار وحد تبخش( = سازمان اهميت سازمان از آنجاست که بخش عمده کنش )نه همه آن( توسط گروهها از آن طریق صورت میگيرد و از همينرو بررسی سازمان به شيوه نظری و کلی بسيار مفيد 16 است. 3. بسيج: بسيج یعنی منابعی که تحت اختيار گروههای مدعی قرار دارد؛ به تعبير دیگر فرایندی است که یک گروه به واسطه آن به تسلط بر منابع الزم برای کنش جمعی دست مییابد؛ این منابع ممکن است نيروی انسانی، کاال، تسليحات یا هر چيز دیگری باشد که 11 در جهت منافع بسيجگران قرار دارند. 4. کنش جمعی: مراد از کنش جمعی، اقدام جمعی مردم برای دستيابی به منافع مشترک است. 5. فرصت: در الگوی فرصت سه عنصر قابل تعریف است: یکم قدرت، که بازده کنش جمعی را نشان میدهد؛ دوم سرکوب، به معنای هزینههای کنش جمعی گروههای مدعی است و در مقابل آن تسهيل قرار دارد که هر گاه هزینه کنش جمعی گروههای مدعی کاهش یابد تسهيل پيش خواهد آمد؛ سوم خود فرصت، که اگر گروههای دیگر ازجمله حکومتها بيشتر آسيبپذیر باشند برای گروههای مدعی فرصت محسوب میشود و در 18 مقابل اگر هزینههای گروه مدعی در مقابل حکومت افزایش یابد تهدید خواهد بود.

16. Olson, 5. 11. تيلی، 93ـ 94، 91ـ 02؛Tilly, 13 . 18. همان، 94؛ Ibid, 14- 15 . تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /95

سرکوب/تسهیل منفعت

کنش قدرت بسیج

جمعی سازمان فرصت/تهدید

الگوی تحليل چارلز تيلی از کنش جمعی

عالوه بر الگوی بسيج؛ تيلی از یک الگو و مدل نيز تحت عنوان الگوی »جامعه سياسی« نام میبرد. این مدل نيز دارای سه عنصر است: حکومت، گروههای مدعی و چالشگر، و جامعه سياسی. حکومت سازمانی است که قدرت سياسی و ابزار اجبار را در اختيار دارد؛ گروههای مدع ْی خارج از هيأت حاکم یا جامعه سياسی قرار دارند و طی دورهای خاص منابع را برضد حکومت بسيج میکنند؛ سوم جامعه سياسی که دربردارنده 19 کنش جمعی اعضای خودی و حکومت است. جنبش زمانی رخ میدهد که اوال مدعيان جدید ادعاهای تازهای درباره مهار حکومت )اعضای جامعه سياسی( مطرح کنند؛ ثانيا تعهدی جدی نسبت به آن ادعاها توسط بخش قابل مالحظهای از مردم وجود داشته باشد؛ و 22 سوم کارگزاران حکومت فاقد ظرفيت یا تمایل برای سرکوب مدعيان باشند. این شرایط در واقع نشان ظهور جامعه سياسی بدیل و جدید در مقابل جامعه سياسی موجود است.

تبارشناسی جنبش سربداران، معیاری برای شناخت هویت جمعی آنان با مرگ ابوسعيد بهادر )د737ه(، آخرین فرمانروای مقتدر ایلخانان، جامعه ایران تا نيم قرن در »فترت سياسی« فرورفت، که طی آن حکومتهای محلی خودمختار از هر » گوشهای

19. همان، 92. 22. همان، 097. ّ 17/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

دست برآوردند و سری بر کشيدند و پا از اندازه گليم خود بيرون نهادند و مملکتی را به قدر 21 استعداد خود فروگرفتند«. امرای جنبش سربدار از جمله همين سلسلههای محلی بودند که تا نيم سده به مرکزیت سبزوار)بيهق( در بخشهای وسيعی از خراسان به استقالل حکومت راندند. این جنبش به رهبری امير عبدالرزاق بن شهابالدین فضلالله در روستای باشتين از توابع سبزوار آغاز گردید. جنبش سربداران دارای ریشههای عميق اقتصادی، اجتماعی، و مذهبی بوده است. از زمان استقرار مغوالن و بنيان حکومت ایلخانان، وضعی ناهمگون در ابعاد فوق ميان دولت مغولی و تودههای مردم ایران پدید آمده بود؛ به لحاظ اقتصادی مالياتهای نامرسوم و متعدد بر مردم تحميل شد و شيوههای تحصيل ماليات با اعمال زور، بیقاعدگی، و اخذ 22 انواع ماليات برای چند بار در سال زمينههای فقر و نارضایتی را ميان توده مردم پدید آوردهبود. عالوه بر این، مغوالن خود مجموعه ای از قوانين داشتند که منافی قوانين شرع و عرف جامعه ایران بودهاست. بدین ترتيب حرکت سربداری با ماهيت اقتصادی و ایدئولوژیک و در نتيجه خأل سياسی پيشآمده، واکنشی به شرایط فوق در طی مدت زمانی طوالنی بود. منابع از ظلم و زیادهخواهی حاکمان مغولی در خراسان حکایت دارند؛ در یک مورد امير ی سا و ل حاکم خراسان مبلغ پنجاههزار دینار بر مردم هرات تحميل نمود که این وجوهات

بایستی طی یک هفته مهيا گردد. نواب او »هر کس را که میگرفتند صد و دویست بر او حوالت میکردند و در کوچه و بازار بسيار کس را به چوب و شکنجه خسته و افکار گردانيدند، روز دیگر را مبلغ پنجاه هزار دینار وجه بستاندند و بندگان چه از شهر هرات و چه

21. مرعشی،923؛ نيز نک. شبانکارهای، 349/0. 22. رشيدالدین فضلالله همدانی، 043- 057؛ پطروشفسکی، تاريخ اجتماعى ـ اقتصادی ايران در دوره مغول، 9377، 77-51. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /91

23 از کل خراسان زبان به دعای بد و نفرین او بگشادند«. امير چوپان و نارینطغای نيز در اواخر دوره ایلخانی به بيدادگری گذراندند، به طوریکه گفته میشود: »خرابی تمام به حال 24 خراسان راه یافته بود و مردم از اوطان خود جدا شده«. چنين بود که چون سلطان ابوسعيد، امير شيخعلی را با وزارت خواجه عالءالدین محمد به امارت خراسان تعيين نمود، تأکيد کرد که غير از وجوهات دیوانی دیناری از مردم اخذ نشود تا مردمان به خانه و کاشانه خود برگردند و زراعت از سر گرفته شود؛ با وجود این، پس از مرگ ابوسعيد و تجزیه حکومت ایلخانی حکام راه بيدادگری در پيش گرفتند و »در خراسان بدسيرتی میکردند... عالءالدین محمد)وزیر( در آن مملکت متمکن بود و از سياست پادشاه و محاسبان دیوان ایمن گشته به هر چه دست میداد تقصير نمیکرد؛ از آن سبب عرصه خراسان به رعایا تنگ شد و ظلم از 25 حد بگذشت«. در نتيجه پهلوان امير عبدالرزاق طی حرکتی سازمانیافته متشکل از دهقانان روستایی و زمينداران و بهادران، برضد حکام مغولی قيام کرد و با شکست و کشتن خواجه عالءالدین محم ِد وزیر در کوهستان کبود جامعه استراباد)737ه( در رأس رهبری سياسی جنبش قرار گرفت و در بازگشت، سبزوار را به تصرف درآورد. روی دیگر رهبری در جنبش سربداران، رهبری مذهبی و سازمان ایدئولوژیک است که ماهيت آن وحدتبخش عناصر نامتجانس جنبش بوده است؛ زیرا زمانیکه امير عبدالرزاق در رأس جنبش قرار گرفت زمينههای آن از پيش با تبليغات رهبران معنوی جنبش فراهم شده بود. ترکيب عناصر مختلف در این حرکت اجتماعی باعث قرا ء تهای مختلف از این جنبش 26 شده است. پطروشفسکی با دیدگاهی طبقاتی دليل اقتصادی را عامل اصلی جنبش ذکر میکند: »جنبش مزبور قشرهای وسيع توليدکنندگان را در بر میگرفت و آنان را به مبارزه به-

23. حافظابرو، ذيل جامع التواريخ رشیدی، 903-904، و نک. سيفی هروی، 905ـ 909، 937، 944. 24. حافظابرو، ذيل جامع التواريخ رشیدی ، 997. 25. مرعشی، 923ـ 924. .(1977 ـIlya Pavlovich Petroshevsky(1898 .26 ّ 19/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

21 خاطر منافع اجتماعی خویش، برضد بهرهکشی "فئودالی" و فاتحان بيگانه دعوت کرد«. برخی محققان نيز صرفا بر ماهيت شيعی جنبش تأکيد دارند: »این مبارزه متکی بر بينش و مکتبی بود که نه بينش و مکتب ملیگرایی غربی بود، نه مکتب مادیگرایی قرن بيستمی؛ 28 بلکه یک بينش شيعی اثناعشری بود«. این در حالی است که از ميان دوازده امير سربداری تنها خواجهعلی مؤید، آخرین امير سربداری اظهار تشيع امامی نمود، و گرایش مذهبی سایر اميران متقدم مشخص نيست؛ درمقابل، حتی در یک مورد، اميرحسن دامغانی با تبعيت از الگوی اهل تسنن سکه به نام خلفای راشدین زد که شرح آن خواهد آمد. بنابراین سؤال این است که مؤلفههای تعيينکننده، و ماهيت اصلی جنبش چه بوده است؟ دو رهبر معنوی جنبش شيخ خليفه مازندرانی و شاگردش شيخحسن جوری وابسته به سازمان تصوف بودند که در سفرها و تبليغات خود ميان مردم به تعبير خود شيخحسن دم از 29 »راه حق« م یزدند که به درستی معلوم نيست مقصودشان چه بوده است. منابع به وضوح از تبليغات شيخ خليفه و اهداف او مطلبی ارائه نمیکنند. حافظابرو اشاره میکند که به هر 32 جا و نزد هر کسی میرفت مراد و مقصود او حاصل نمیشد، اما درباره اینکه مراد او چه بود ذکری به ميان نمیآورد. در یک مورد که به سمنان نزد شيخ بزرگ آن عصر، رکنالدین عالءالدوله سمنانی رفت در پاسخ به سؤال وی که پرسيده بود به کدام یک از مذاهب)اربعه( معتقدی؟ گفت: »آنچه من می جویم از این مذاه ْب اعلی است«. یا در اتهامنامه علمای سنی سبزوار برضد وی آمده است که »حدیث دنيا« میکند که به نظر میرسد او از مسائلی سخن میگفت که مطابق قوانين شرع و سنت و ميل حاکمان نبوده است. اما اینکه او از چه میگفت اطالع دقيقی در دست نيست. در ظاهر »راه حق«، و »حدیث دنيا« دو مقوله و

21. پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، -929 920. 28. آژند، 12. 29. حافظابرو، زبدة التواريخ، 97/9. 32. همان، 79. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /99

رویکرد متفاوت بودند. راه حق درواقع گرایش صوفيانه شيخ خليفه را نشان میدهد، راه یا 31 طریقتی صرفا معنوی برای وحدت با خداوند بود که از نظر هنری کر بن با باطنگرایی مذهب تشيع بیارتباط نبود؛ زیرا به اعتقاد وی، اعتقاد به باطن شریعت ریشه در تعليمات 32 ائمه دارد و در این زمان در پيوند ميان تشيع و تصوف نمود پيدا کرده است. توضيح این نکته الزم است که پس از هجوم مغوالن، در فاصله زمانی قرون هفتم تا دهم هجری، جنبشهای سياسی و مذهبی با رویکردی شيعه- صوفيانه شکل گرفت که نه صبغه شيعه 33 سابق را داشته، نه تصوف و نه تسنن. برخی محققان با تکيه بر نظریه گفتمان الکال و 34 موفه معتقدند این جریان )شيعیـ صوفی( با برجستهسازی گفتمان خویش و بهحاشيه راندن رقبای سنتی )تسنن و تشيع( به دو شکل نرمافزاری )زبان اعم از گفتار یا نوشتار( و 35 سختافزاری)قيام، شورش( ظهور و بروز پيدا کرده است. بنابراین، حرکت شيخ خليفه و حسن جوری و »راه حق« آنان را باید در پيوند ميان تشيع و تصوف بازجست. مهمترین فرد تأثيرگذار در این زمينه سيدحيدر آملی )د. حدود 712( بود. اگر چه این جریان یک قرن قبل شروع شده بود، اما رهبران معنوی سربداران از تأثيرات آنها برکنار نبودهاند. فقهای شيعه اگرچه همچون عالمان سنی بر علم ظاهری شریعت تأکيد داشتند، اما با عنایت به باطنگرایی مذهب تشيع، احتمال پيوند آنان با صوفيان بيشتر میرفت. آملی برای تقویت این پيوند سراغ والیت امام علی)ع( رفت، زیرا صوفيان ِعلم و خرقه خود را منسوب به او و 36 فرزندانش میدانستند. تبيين »راه حق« نيز در نظر او از نبوت محمد)ص( به والیت امام

(1978 ـHenry Corbin(1903 .31 32. کربن، تاريخ فلسفه اسالمى، 57ـ 59، 301. 33. Ernestto Laclau 34. Chantal Mouffe 35. حضرتی و ناصح ستوده، -53 55. 36. کربن، مجموعه مقاالت، 977. ّ 922/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

31 علی، فرزندانش، و مهدی موعود ختم میشود. از اینرو بعيد نيست »مذهب اعلی«، و »راه حق« شيوخ سربداری بر مبنای تشيع صوفيانه همين آیين مهدویت بوده باشد و حدیث دنيا نيز نوعی حرکت مسلحانه تلقی میشد؛ زیرا جور حکام مغولی و فقر و فالکت توده مردم باعث شده بود تا از ميان دراویش معدود افرادی از کنج عزلت خویش سر بيرون آورده و رویکردی پيکارجویانه در راه احقاق حق مردم پيش گيرند. بهدنبال تبليغات شيخ خليفه 38 پيروان و اتباع وی فزونی یافتند. این مسأله به نظر میرسد حاکی از آن باشد که شيخ خليفه به تشریح ظلم و جور حکام مغولی و سکوت علمای دینی در قبال رنج تودههای مردم میپرداخت، چه هدف او برقراری عدالت اجتماعی بود، چنانکه نقل شده، در مسجد به- طور نامعلومی )خودکشی یا اعدام( به دار آویخته شد. شرح »حدیث دنيا« را البته در عملکرد شاگردش شيخحسن جوری بهتر میتوان شناخت. شيخحسن راه مراد خویش را ادامه داد و در سبزوار، نيشابور، مشهد، ابيورد، خبوشان، عراق، ماورالنهر، بلخ، ترمذ، خواف، قهستان، و حتی کرمان سفر کرد و به تبليغ برای کارزار با مغوالن اقدام نمود. در ميان پيروان وی، گروههای مختلف روستایی و شهری کشاورزان، 39 زمينداران، درویشان، به ویژه اهل ِحرف و پيش هوران از پير و جوان حضور داشتند. عالوه 42 بر این، از حضور بردگان و غالمان نيز در ميان سربداران گزارش شدهاست. شيخحسن خود در نامهای که به امير محمدبيک جانیقربانی، حاکم توس و مشهد، تصریح کرده که 41 »از همه طایفه پيش این ضعيف میرسيدند«.

31. همان، 971، شيبی، -909 900. 38. حافظابرو، زبدة التواريخ، 9/ 71. 39. همان، 92ـ 99. 42. ابنبطوطه، 474/9. 41. حافظابرو، زبدة التواريخ، 97/9. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /121

زمانیکه امير عبدالرزاق قيام نمود اکثر روستائيان و افراد وی از آن سامان، مرید شيخ- 43 42 حسن جوری بودند. به گفته اسفزاری خود عبدالرزاق نيز مرید وی بود و جانشين وی، یعنی برادرش امير وجيهالدین مسعود نيز از نفوذ او ميان قشرهای مختلف جامعه آگاه بود و برای استحکام امارت خویش مرید وی گشته بود و درواقع نقش رهبری معنوی و سازماندهی جنبش بر عهده شيخحسن جوری بود. قدرت و نفوذ وی ميان تودهها تا آن 44 اندازه بود که »شهرت تمام گرفت و به حکام رسانيدند که او خروج خواهد کرد«. فقهای اهل سنت در شکایت از شيخحسن جوری به امير ارغونشاه، حاکم خراسان، گفتند که او 45 مردم را به مذهب تشيع دعوت میکند. از اینرو »حدیث دنيا« که مراد وی شيخ خليفه دنبال میکرد به نظر میرسد مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی با الگو گرفتن از باور به مهدویت در تشيع بوده است. در اینجا دو مؤلفه »خروج« به معنای حرکت سياسی، و الگوی »مهدویت« حائز اهميت است. تا قبل از هجوم مغوالن عرفا و صوفيان چندان در سياست دخالت نمیکردند و اندیشه سياسی نيز بيشتر مبنای عقالیی داشت، اما پس از آن، اندیشه سياسی در ایران بر مبنای عرفان تداوم یافت. علت آن هم این بود که از همان ابتدا 46 برخی حلقههای صوفيه از جمله کبرویه در برابر مغوالن، مقاومت را بر عزلت صوفيانه ترجيح دادند. عزیزالدین نسفی)د. حدود 719ه( از تربيتشدگان این مکتب، در این برهه زمانی در جهت دفاع اصولی و نظری از اندیشه مقاومت بحث »انسان کامل« را مطرح کرد که عالوهبر معرفتشناسی خداوند، دارای رویکرد سياسی نيز بوده است. بر اساس این دیدگاه برخی انسانهای کامل عزلت میگزیدند و برخی نيز در نقش مصلح و اندرزگو برای

42. همان، 99. 43. زمجی اسفزاری، 9/0. 44. حافظابرو، زبدة التواريخ، 92/9. 45. ميرخواند، 727/5. 46. منسوب به نجمالدین کبری که در سال 799ه در حمله مغوالن به خوارزم کشته کشد. ّ 920/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

41 جلوگيری از ظلم، در صورت لزوم و ضرورت اجتماع، به سياست نيز میپرداختند. در واکنش به این رویکرد نامعمول صوفيان، امير محمدبيک جانیقربانی، حاکم توس و مشهد، در نامهای به شيخحسن، حرکت او را خالف مسلک گوشهنشينی عرفا دانست؛ اما شيخ پاسخ داد: »هرگز پيشوایی و مقتدایی نکردهام و نخواهم کرد... )اما( هر چه بهبود مسلمانان 48 در آن است بدان قيام خواهيم نمود«. 49 شيوخ سربداری همچنين خود را »دوستدار ائمه« و »اهل حق« معرفی کرده، اما به صراحت از مهدویت سخن نگفتهاند؛ ولی »انسان کامل« نسفی نایب پيامبر و وارث علم باطن و ظاهر شریعت نيز هست که به طور مشخص در والیت امام علی)ع( تجلی یافته، به مهدی موعود ختم میشود؛ عالوه بر این، در عصر غيبت نيز کامالنی هستند که وارث علم )ظاهری و باطنی( انبيایند، آنان که به باالترین درجه معرفت خداوند رسيدهاند و به تبع آن از 52 سياست و توجه به امور مسلمانان نيز غافل نماندهاند. بهنظر میرسد »اهل حق« و »راه حق« که شيوخ سربداری به آن معتقد بو دهاند همان والیت و جانشينی )به حق( امام علی)ع( باشد که اعتقاد به ختم آن به مهدویت نيز در آن نهفته است. با اینهمه هيچکدام از آنان بدان تفوه نکرده یا مدعی نيابت امام نبودهاند، اما بهنظر میرسد در نقش »انسان کامل« همسو با مهدویت برای رفع ظلم و امنيت مسلمانان قيام نموده باشند. نقل است که شيخحسن میگفت: »حاال وقت اخفاست و وعده میداد که هرگاه اشارت شيخ شود و وقت ظهور رسد میباید که آلت حرب بر خود راست کرده و مستعد کارزار گشته، موقوف 51 اشارت باشند«. پس شيخحسن در پی تدارک چنين جنبشی بود که به حکم امير

41. در این زمينه نک. فداییمهربانی، 959ـ 007. 48. حافظابرو، زبدة التواريخ، 9/99، و ميرخواند، 790/5. 49. همان، 95/9. 52. فدایی مهربانی، 990ـ 995، فيرحی و فدایی مهربانی، 59ـ 55. 51. حافظابرو، زبدة التواريخ، 92/9. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /123

ارغونشاه، جانیقربانی حاکم خراسان در زمان سلطنت طغاتيمورخان)737- 754ه( او را گرفته در والیت یازر حبس نمود. سپس با کمک امير وجيهالدین مسعود آزاد گردید و دوشادو ِش هم پایههای حکومت سربداران را مستحکم نمودند. هر دو رهبر سياسی و مذهبی در رأس سپاه سربداری امير ارغ ونشاه را در نيشابور شکست داده، متواری ساختند و سپس در حوالی رود گرگان سپاه ایلخانی طغاتيمورخان را نيز منهزم کردند و به جای حاکمان ایلخانی حاکميت خویش را بر قسمت اعظمی از خراسان مسجل نمودند.

تحلیل جنبش بر پایه نظریه کنش جمعی منطبق با الگوی بسيج و کنش جمعی تيلی، جنبش اجتماعی سربداران بهمثابه کنشی جمعی نگریسته شده که به دنبال آن، الگوی نخس ِت کنش جمعی، یعنی جامعه سياسی بدیل، روی کار آمده است؛ درباره این الگو که در آن سه عنصر حکومت، گروههای مدعی، نيز خود جامعه سياسی تفکيک شده است میتوان چنين گفت که سربداران گروههای مدعی و چالشگری بودند که توانستند در مقابل حکومت و جامعه سياسی وقت، جامعه سياسی جدیدی تأسيس کنند. اما در بحث کنش جمعی، تأکيد اصلی بر الگوی بسيج است که در بحث چارچوب نظری )نمودار صفحه پيش( ترسيم گردیده است. در اینجا نيز با ترسيم همان الگو با تفکيک عناصر آن به عوامل درونی و بيرونی به تشریح آن در کنش جمعی سربداران پرداخته 52 میشود. عوامل درونی عوامل بيرونی ↓ ↓ منافع+ سازمان+ بسيج← کنش جمعی → قدرت+ فرصت+ تسهيل

52. Tilly, 12, 14. ّ 924/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عوامل مؤثر بر ساخت درونی جنبش سربداران: »منافع، سازمان، بسیج« عوامل درونی و بيرونی نمودار فوق با کنش جمعی سربداران قابل قياس است و هر کدام از عناصر مفهومی، قابل تشریح در تشکيالت و حرکت سربداران است. یکی از عوامل درونی مؤثر در کنش جمعی سربداران تشخيص منافع است که در تحليل تيلی جنبه ساختاری آن متأثر از کارل مارکس است و جنبه آنی )ذهنی( آن تحت تأثير وبر است. دیدگاه پطروشفسکی، تحت تأثير نظر مارکس، با تقسيمبندی الگوی طبقاتی، قيام سربداران را متشکل از رعایا، مالکان کوچک، بينوایان و پيشهوران شهری برضد بهرهکشی "فئودالی" 53 ایرانی و مغولی توضيح میدهد. تشخيص منافع در نوع ساختاری آن یکی از مشخصههای کنش جمعی سربداران است؛ زیرا ظلم و بهرهکشیهای مالی و اقتصادی مغوالن در حق رعایای ایرانی، در دراز مدت جنبه ساختاری یافت و فقط با کنشی ساختارشکنانه امکان خالص از آن میرفت. منابع از فشارهای مالياتی متعدد و غيرمرسوم، و حتی چند نوبت در سال، گزارش دادهاند، چنانکه بسياری از مردم جالی وطن نمودند: حاکم در سالی دو قوبچور ]باج[ و در بعضی مواضع بيستوسی قبچور را از رعيت بستدی... به هر وقت که ایلچی جهت مهمی یا مطالبه مالی و مایحتاجی به والیت آمدی... و هرچند ایلچيان بسيار میرسيدند و اخراجات و ملتمسات ایشان بیاندازه میبود... نوبتی به اسم وجه مهمات و نوبتی به اسم علوفه و اخراجات و نوبتی به اسم تعهد و ملتمسات...، 54 به واسطه سوء التدبيرات و اتالفات اکثر رعایای والیت جالی وطن کردند. در واپسين لحظات قيام سربداران، در نتيجه ضعف حکومت مرکزی، حکام در والیات بنای خودسری نهاده، انواع اجحاف در حق توده مردم روا داشتند. از طرفی در نتيجه تبليغات گسترده مشایخ صوفيه باورهای مشترکی در حال پيدایش بود که طی آن، گروههای

53. پطروشفسکی، نهضت سربداران خرسان، 92ـ 99. 54. رشيدالدین فضلالله همدانی، 043، 049. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /125

مدعی به نوعی طرح ذهنی در احراز و حفظ منافع جمعی خود در مقابل تعدیهای حکام دست یافتند. واکنش آنی اهالی روستای باشتين دربرابر مأموران حاکم خراسان و بهقتل رساندن آنان، از یک سو بيانگر فشارهای بیحد مالياتی در طول یک دوره طوالنی است و از طرفی بر رفتار مردم در تشخيص و حفظ منافع خویش در کوتاهمدت حکایت دارد، به طوریکه اهالی روستا همپيمان شدند سر خود را بر دار دهند، ولی دیگر متحمل ظلم نشوند. بنابراین، جنبش سربدران هم به نحوی ساختاری در درازمدت و هم با کنشی آنی در طرح ذهنی از تشخيص منافع خویش، متأثر از فشارهای مالياتی مضاعف و تداوم تعدیهای بیوقفه مغوالن بود. از دیگر ویژگیهای بارز جنبش سربداران سازمان آنان بود. در سازمان عالوهبر اینکه گروههای مدعی بر اهداف و عالیق اقتصادی مشترک تأکيد دارند، نباید عناصر ایدئولوژیک 55 و احساسی آن را نيز از نظر دور داشت. در خصوص سازمان سربداران شق دوم بسيار حائز اهميت است. از نظر تيلی سازمان گروههای مدعی باید دارای هویت مشترک و نيز شبکهای از روابط ميان اعضای خودی باشد که از آن تحت عنوان »ساختار وحدتبخش« نام میبرد. با توجه به اینکه در جنبش سربداران گروههای مختلف و نامتجانسی شرکت داشتهاند سؤال این است: آیا ساختار وحدتبخشی در ميان گروههای فوق میتوان یافت؟ یا یک هویت مشترک فراگيری بين تمام گروههای مختلف برقرار بوده است؟ سازمان دراویش و آموزههای تصوف و پيوند آن با مذهب شيعه و نيز سازمان فتوت و

ع ي اری در ایجاد هویت مشترک گروههای مختلف شرکتکننده در جنبش سربداران نقش تعيينکننده داشتهاند. در پی هجوم مغوالن و شدت عمل آنها خانقاهها و زاویههای صوفيه پناهگاه مردم شد. همزمان سقوط خالفت عباسی نيز به ظهور نقش سياسی-اجتماعی صوفيان و دراویش به عنوان ملجأ و مرجع آالم و حوائج مردم یاری رساند. گسست صوفيان

55. Olson, 12. ّ 927/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

از نهاد مذهبی)اهل سنت( و نفوذ گرایشهای تشيع در تصوف و پناه آوردن مردم به آنان همانطور که پيش از این گفته شد، رویکرد سياسی را در آنان ایجاد کرد. عالوهبر نقش دراویشی چون شيخ خليفه و شيخحسن جوری، به گفته مورخان، اکثر 56 اهالی سبزوار نيز بر مذهب شيعه بودند و از این منظر، بستر یک هویت نسبی واحد در جنبش سربداران فراهم بوده است. شيخ خليفه نيز از مازندران که سرزمين شيعيان علوی بود، برخاسته بوده است. وی به هر سرزمينی که میرفت )آمل، سمنان، بحرآباد و جوین( به مراد و مقصود خود نمیرسيد. اما سکونت دائم او در سبزوار و تبليغ آموزههای خود در آنجا، بایست حاکی از انس او با مذهب شيعه و شيعيان آنجا بوده باشد. شاید بتوان منظور شيخ از این جمله در پاسخ رکنالدین عالءالدوله که: »آنچه من میطلبم از این مذهبها ]مذاهب اربعه[ باالتر است«، همان اعتقاد به تشيع با مبنای صوفيانه بوده است، زیرا بهنظر میرسد شيخ رکنالدین که خود از شيوخ تسنن بوده، گرایشهای شيعی صوفيانه او را 51 دریافته بوده که بهمحض شنيدن پاسخ شيخ خليفه »دوات خود را بر سر او کوبيد«. به گزارش ابنبطوطه »جملگی این قوم و شيخحسن جوری مذهب رفض)شيعه( 58 داشتند و سودای برانداختن ریشه تسنن از خراسان را در سر میپختند«. همچنين به 59 نوشته ميرخواند، فقهای اهل سنت از او پيش ارغونشاه، حاکم خراسان، شکایت بردند که شيخحسن بر مذهب تشيع است و خلق را به این مذهب دعوت میکند. اسميت معتقد است کاربرد برخی اصطالحات، نظير »وقت اختفا« و »وقت ظهور«، ویژگی مهدویت 62 گرایش شيخ خليفه را تأیيد میکند. در یک مقایسه از دید سيدمحمد بن فالح)متوفی

56. مستوفی، 994؛ حافظابرو، زبدة التواريخ، 459/9. 51. ميرخواند، 725/5. 58. ابنبطوطه، 474/9. 59. ميرخواند، 727/5. 62. اسميت، 57. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /121

972ه(، رهبر شيعيان مشعشعی، نيز »راه حق« که پيش از این توصيف آن رفته است چيزی 61 جز ظهور مهدی)ع( نبود؛ اما اینکه آیا این مدعا ویژگی کلی جنبشهای قرون هشتم و نهم هجری بوده است جای تأمل دارد. اگر جنبه معنوی راه حق را طریق عرفانی »لقاءالله« فرض کنيم، بعيد نيست همانطور که اشاره رفت جنبه سياسی آن، ظهور منجی باشد؛ زیرا هم شيخ خليفه و هم شيخ جوری مبارزان و مدعيان سياسی نيز بودهاند؛ و تبليغ آنها فقط این نبود که لقاءالله را به مردم القا کنند، یا به باطن شریعت پی ببرند، بلکه بهنظر میرسد مراد آنان از راه حق اعالم اندیشه مهدویت بوده تا بهوسيله آن به رفع ظلم بپردازند. بنابراین، بیدليل نيست که پس از این، آخرین امير سربداری، خواجهعلی مؤید آشکارا اظهار مذهب شيعه نمود و سکه به نام دوازدهامام زد و خطبه به نام آنان خواند و پيروانش: »مدتی مدید اسبی آراسته هر روز میکشيدند که امام ظهور خواهد کرد و مهدی- 62 عليه سالم الله- بيرون میآید و این اسب از برای او زین کردهایم«. عالوهبر این، خواجهعلی مؤید با فقيه شيعی زمانش، شمسالدین محمد مکی معروف به شهيد اول)سال 797ه( در جبل عامل مکاتبه و سعی نمود او را به خراسان دعوت کند؛ اگرچه شيخ مکی ُ 63 استجابت ننمود، اما کتاب معروف خود، اللمعة ال ِدمشقیة را به نام امير سربداری تأليف 64 کرد و به خراسان فرستاد تا شيعيان آن سامان بر طبق آن عمل کنند. برقراری ارتباط مکی با سربداران متأخر نيز قابل تأمل است. مطابق گزارش متنی نویاب، با عنوان نسیم السحر، َّ منسوب به شخصی به نام محمد بنعلی بتدینی عاملی، شيخ مکی به عنوان رهبر شيعيان

61. رنجبر، 975. 62. حافظابرو، زبدة التواريخ، 9/459؛ فصيحی خوافی، 0/151؛ عبدالرزاق سمرقندی، 9/1؛ زمجی اسفزاری، 01؛ ابنعربشاه، 32؛ اسميت، 57-55. 63. اثری فقهی شيعه)امامی( در زمينه احکام طهارت، نماز، زکات، خمس، حج، روزه، جهاد، کفارات، اجاره و غيره است. 64. ميرقان، 33؛ اقبال، 477، 477. ّ 929/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

66 65 امامی نواحی شام در دو جبهه با شيعيان انحرافی و غالی ، و نيز شيوخ اهل تسنن مبارزه 61 میکرد. این وضع بیشباهت به اوضاع خراسان نبود؛ تحول از تشيع صوفيانه به تشيع امامی سابق که در آن سهمی برای صوفيان قائل نبود )در این زمان شکست درویش 68 رکنالدین جانشين شيخحسن جوری از علی مؤید( دست کم در بدنه حاکميت سياسی سربداران و نيز مقابله با گرایشهای سنی رقبا )حسن دامغانی( نقطه مشترکی در پيوند ميان شيعه امامی خراسان و جبل عامل بوده است. از اینرو به نظر میرسد هدف از دعوت شيخ مکی از جانب علی مؤید این بود تا با کمک او بر جریانهای فوق فائق آید. بر پایه مطالعه سکهشناسی نيز غلبه گرایش تشيع امامی بر حاکمان)غيراز توده مردم( مربوط به اواخر دوره سربداری است؛ زیرا نخستين سکههای اميران سربداری تابعی از سکههای ایلخانی بود. گرایش مذهبی نخستين اميران سربداری، عبدالرزاق باشتينی)-737 739ه( و برادرش وجيهالدین مسعود)739-745ه( بهدرستی معلوم نيست. اما حضور 69 شاعر شيعی، ابنیمين فریومدی در دربار مسعود که آشکارا اظهار تشيع نمود، و نيز پيروی از تشيع صوفيانه شيخ خليفه و حسن جوری، و نيز مالحظه ایلخانان متزلزل حکایت از آن دارد که نخستين اميران سربداری در صدد حفظ تعادل ميان گروههای مختلف بودند. در سال 751ه سه سکه سربداری در دامغان دارای الگوی مذهبی تسنن، یعنی نام خلفای راشدین است که نشان میدهد برخالف نظر ابنبطوطه تمایالت سنی نيز در ميان برخی اميران بهطور مشخص حسن دامغانی وجود داشته است. از نظر اسميت سکههای سربداری

65. از جمله فردی به نام محمد بن تقیالدین یالوشی که مدعی نبوت شد. 66. خصوصا عباد بنجماعه قاضی شافعی، و برهان الدین تازلی قاضی مالکی. 61. برای اطالع بيشتر نک. رحمتی، 01-07. 68. در این زمان به حکم علی مؤید قبر شيخخليفه و حسن جوری تخریب و نيز بدعت لعن آنها و قشر درویشان مرسوم گردید )ميرخواند، 704/5(. 69. مرا مذهب این است گيری تو نيز همين ره گرت مردی و مردمی است که بعــد از نبی مـــقتدای بهحق علی بن بــوطالب هاشــمی اسـت )ابنیمين، 05(. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /129

تا قبل از 751ه، چه سکههایی که تابعيت ایلخانی را نشان میدهد و چه سکههای مستقل، دستکم الگوی کلی و بينش سنی را حفظ کرده بوده است؛ اما چهار سکه دیگر در همين سال و تمام سکههای متأخر ضوابط تشيع امامی، »علی ولی الله« و نام دوازدهامام را نشان میدهد. در این سالهاست که گروه شيعی جنبش سربداری به رهبری خواجهعلی مؤید 12 عليه حسن دامغانی دست به شورش زدند. با این اوصاف، جز این سکههای معدود، سایر منابع نقش چندانی برای عنصر تسنن قائل نيستند و تأکيد آنها بر تصوف و تشيع است.

آیين جوانمردی و سازمان فتوت پيشهوران و اهل ِحرف که ارتباط تنگاتنگی با سازمان دراویش و رؤسای نظامی سربداران داشتند نيز تعيينکننده بخش دیگر از هویت در سازمان سربداران بوده است. بر پایه تحقيقات کربن ظهور فتيان در آغاز سده چهارم بوده است که در آن وقت به »ع ياران«، »سرگردانان«، یا »یاغيان« شهرت داشتهاند، و اصول جوانمردی در قرن پنجمه در پيوند با تصوف ميان آنان تکوین یافته است، به تعبير دیگر فتيان و عياران نظامی به صورت فتيان معنوی و عرفانی درآمدند و با ارائه گونه خاصی از فتوت در اصناف 11 مختلف نفوذ کردند تاجاییکه هر حرفه و صنفی را فتوت نامهای بود. در دوره مغوالن با وجود قتل عام تودههای مردمی، به دليل کارآمدی اصناف و پيشهوران در توليد سالح و 12 کاالهای دیگر، مغوالن برخوردی منطقی با آنان داشتند. اما گرایش پيشهوران به عياری نظامی و پيوستن آنان به جنبش سربداران و برخی قيامهای پراکنده دیگر در اواخر دوره 13 ایلخانی از اوضاع وخيم آنان حکایت دارد. اطالق صفت »اخی« به رؤسای پيشهوران از رواج آیين جوانمردی و فتوت در ميان بازاریان حکایت دارد. رؤسای آنان را با لقب »کلو« و

12. حافظابرو، زبدة التواريخ، 9/397؛ اسميت، 93. 11. کربن، آيین جوانمردی، 3ـ 90. 12. رضوی، 51ـ 72. 13. حافظابرو، زبدة التواريخ، 917/9. ّ 992/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

15 14 »کلویان« میشناختند، ازجمله کلو اسفندیار از سربداران خراسان و ابوبکر کلوی از َّ 16 سربداران سمرقند که به کار ن د افی مشغول بود. هم شيوخ متصوفه و هم رهبران نظامی سربداران توجه ویژهای به پيشهوران شهری داشتند، بهویژه شيخحسن جوری نفوذ زیادی در ميان بازاریان داشت؛ او نقطه اتصال حلقه سهگانه »تصوف، تشيع و فتوت« بود. به نوشته مرعشی، »عياری« و »مردانگی« از ویژگیهای پيروان امير وجيهالدین مسعود بود و »هرجا اسفاهی)سپاهی( و برنا پيشه و 11 عياری بود متوجه اميرمسعود گشتند«. اهميت و نقش پيشهوران با آیين فتوت و ارادت به شيوخ متصوفه در جنبش سربداران از آنجاست که برخی از اميران سربداری همچون کلو اسفندیار)747-741ه(، خواجه شمسالدین علی)741-753ه( و پهلوان حيدر قصاب )772 ـ779ه( از ميان آنان برخاستهاند. بنابراین، شناسایی هویت مشترک در جنبش سربداران حلقه سهگانه »تصوف، تشيع و فتوت« است که فراهم بودن بستر آن در سبزوار و سپس تبليغات گسترده دراویش با محوریت آن، به سازماندهی هرچه بيشتر گروههای مختلف انجاميد. از سویی دیگر ارتباط گستردهای که دراویش ميان این گروههای مردمی اعم از شهری و روستایی برقرار نمودند به ایجاد شبکه روابط و به اصطالح ایجاد یک ساختار وحدتبخش انجاميد. چنانکه گذشت، شيخ خليفه و بيشتر شيخحسن جوری با سفرها و تبليغات وسيع در شهرهای خراسان و جز آن، ارتباط منسجمی ميان دراویش، توده رعایا، و بعضا مالکان، تودههای شهری فقير و اهل صنعت و پيشهوران شهری پدید آورد. چنانکه گذشت، اکثر توده روستایی پيرو شيخحسن جوری بودند و امير عبدالرزاق و امير وجيهالدین مسعود، رهبران سياسی جنبش که در زمره

14. ابنبطوطه، 9/459؛ حافظابرو، زبدة التواريخ، 373/9، 395، 599. 15. حافظابرو، زبدة التواريخ، 917/9. 16. یزدی، 391/9. 11. مرعشی، 924. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /111

اهل مکنت و زمينداران آن دیار بودند، پيرو شيخحسن و با وی در ارتباط بودند. عالوهبر این، همانطور که حافظ ابرو و نيز ميرخواند و عبدالرزاقسمرقندی اشاره نمودهاند، شيخحسن پيروان زیادی در شهرها داشت که اکثرشان پيشهوران و اهل بازار بودند. انسجام در شبکه روابط گروههای مختلف سربداری را میتوان در این نقل او پیگيری نمود که به دنبال تبليغات شيخحسن جوری: »هر کس را که دعوت قبول میکرد اسامی ایشان ثبت 18 میگردانيد«. ثبت اسامی پيروان از یک تشکيالت منسجم حکایت دارد، که البته گزارشهای تاریخی به ندرت اطالعی از چند و چون آن بهدست میدهند. بنابراین، رهبران سربداری، بهویژه رهبران دینی جنبش، با تشکيالتی کردن مبارزات خود با محوریت چندگانه مذهب شيعه، وامگيری از نظم مرید و مرادی سازمان دراویش، آیين فتوت، و حتی ميراث تسنن، نوعی ساختار وحدتبخش را در روابط ميان گروههای نامتجانس شر کتکننده در جنبش فراهم نمودند، به طوریکه سازمان دراویش و در رأس آن شيخحسن جوری نقطه اتصال گروههای مختلف زميندار، رعایا، پيشهوران شهری و ... بودهاست که طی این روابط اجتماعی نزدیک، هر کدام سهم عمدهای در کنش جمعی سربداران داشتهاند. الزام درونی دیگر در منصه کنش جمعی، بسيج است؛ بسيج درواقع مجموعه منابع و ابزارهای الزم برای کنش جمعی است و معموال هر چه سطح منابع بيشتر باشد ظرفيت کنش نيز باال خواهد بود. منابع بسيج میتواند شامل نيروی انسانی، کاالها، ابزارها یا تسليحات مالی و نظامی باشد. آنچه در جنبش سربداران میتواند به عنوان یکی از منابع بسيج معرفی شود، بيش از هر چيز نيروی انسانی آن است. گروههای مختلف زمينداران، خردهمالکان، دهقانان، بهادران و پهلوانان، دراویش و شيوخ متصوفه، تودههای فقير شهری،

18. حافظابرو، زبدة التواريخ، 92/9. ّ 990/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

اهل کسبه و پيشهوران، و حتی غالمان و بردگان در این جنبش سهيم بودند و میتوان آنان را به عنوان منبع بسيج یا یکی از ملزومات آن یعنی »نيروی انسانی« برشمرد. منبع دیگری که به بسيجشدن سپاه سربداری کمک نمود، دستبرد و غارت اموال

دشمنان بود؛ نقل شده است: »امير عبدالله موالیی... از ترشيز چهل شتر قماش و زر و ابریشم به فریومد میفرستاد و از راه بيابان به قریه دونيه، ِمن اعمال بيهق، رسيده بودند که خبر به عبدالرزاق رسيد، برادر خود مسعود را فرستاد تا آن مال را بالکل تصرف نمود و قوتی و شوکتی یافتند و اسپان گله سلطان ابوسعيدخان و خواجه عالءالدین محمد را نيز قریب به سههزار اسپ که در اولنک رادگان و سلطان ميدان بود، عبدالرزاق به خود رفته، آن اسپان را 19 تصرف نمود و به سبزوار آورد و دو هزار پياده را سوار ساخت«. همچنين آمده است وجيهالدین مسعود با شکست دشمنان و غارت اموال آنان، تمام پيادگان خود را مسلح و 81 82 سوار نمود. شاید به همين دليل است که ابنبطوطه آنان را »راهزن« ناميد و افزود از این 82 طریق مال فراوان اندوختند و لشکریانی بسيج کردند.

بررسی زمانه خروج سربداران به مثابه روند تاریخی »سرکوب، فرصت، قدرت« عالوه بر عوامل درونی کنش جمعی، یک جنبش مستلزم شرایط عينی نيز هست. به عبارتی اگر ملزومات انتزاعی، تشکيالت و سازمان منسجم انقالبی "کنش" فراهم باشد، اما شرایط تسهيلکننده بيرونی آن فراهم نباشد، امکان وقوع کنش جمعی با هدف جایگزینی جامعه سياسی جدید رخ نخواهد داد یا در صورت وقوع، چنين کنشی با شکست مواجه خواهد- شد. در این باره عناصر سه گانه: »سرکوب، فرصت، و قدرت« را میتوان به عنوان مؤلفههای

19. دولتشاه سمرقندی، 071. 82. فصيحی خوافی، 0/102ـ 109. 81. ابنبطوطه، 474/9. 82. همان. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /113

عينی و بيرونی در تقابل ميان حکومت و جامعه سياسی با گروههای مدعی بررسی کرد. سرکوب برای حکومتها در واقع یکی از چندین تدابير مختلف برای غلبه یا مهار حوزه 83 داخلی قلمروشان و یا گروههای چالشگر بوده است. نقطه مقابل سرکوب و فرصت، بهترتيب تسهيل و تهدید است. سرکوب هزینه گزافی است که گروههای مدعی برای تحقق کنش جمعی خود متقبل میشوند، و در مقابل اگر هزینهای که در این مسير پرداخت میکنند اندک و ناچيز باشد، برای آنان حکم تسهيل را دارد. فرصت نيز همان شرایط تسهيل است که به آسيبپذیری حکومت در مقابل گروههای مدعی تعریف میشود که در صورت نبود چنين آسيبپذیری برای گروههای مدعی تهدید است. با توجه به اینکه جامعه سياسی ایلخانان مغول، بهویژه پس از مرگ ابوسعيد)737ه( آخرین ایلخان مقتدر، دچار ضعف و تجزیه گردید، گروههای چالشگر سربداری هزینههای گزافی را با تلقی »سرکوب« متحمل نشدند و از این لحاظ شرایط برای آنان تسهيل و فرصت محسوب میشد. در این زمان شاهزادگانی که توسط برخی امرای با نفوذ بهعنوان ایلخان برگزیده میشدند نه قدرت الزم را برای برقراری انسجام سراسر قلمرو خویش داشتند، نه اقتدار و توان نظامی الزم را برای سرکوب جنبشهای مردمی و نيز حکومتهای محلی نوظهور. طغاتيمورخان که در خراسان _به انضمام استرآباد، جرجان، و قسمتی از مازندران_ از سوی برخی امرا به عنوان ایلخان برگزیده شد، به دليل جنگ با رقبای غربی از جمله شيخحسن بزرگ جالیری، و شيخحسن کوچک چوپانی، در مقابل سربداران نتوانست کاری از پيش ببرد واز همينرو برای سربداران فرصت و شرایط تسهيل فراهم بود. حافظ ابرو نقل میکند زمانیکه امير وجيهالدین مسعود و شيخحسن جوری توانستند بهسهولت بر نيشابور دست یابند، طغاتيمورخان در مازندران بود و عالوه بر این، بخشی از سپاه خود را به فرماندهی برادرش امير شيخعلی گاون برای مقابله با ملک اشرف چوپانی فرستاده بود که

83. Davenport, 378. ّ 994/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

منهزم گشت و سربداران به واسطه آنکه »لشکر پادشاه طغاتيمور در آن فرصت حاضر نبود، 84 دفع ایشان نتوانست نمود و ایشان به ق وت شدند«. اما عنصر »قدرت« دامنه و بازده کنش جمعی گروههای مدعی را نشان میدهد. با توجه به جنبههای ایدئولوژیک و سازمان و تشکيالت سربداران و نيز گروههای کثير مردمی و وفاداری آنان، دامنه جنبش آنان بسيار گسترده بود. بخشی از گستردگی جنبش نتيجه وامگيری از تبليغات رؤسای دراویش چون شيخحسن جوری بوده است. محدوده تبليغات وی خراسان، ترکستان، کرمان، و عراق را شامل میشد؛ با وجود این، بهدليل غلبه سنت، و حکومتهای محلی متعدد، جنبش سربداری تنها در بخشهایی از خراسان، چه به دليل وجود نواحی شيعهنشين، چه در سایه قدرت نظامی و تصرف شهرها بهبار نشسته بود. شيخحسن جوری دارای پيروان و مریدانی بود که حاضر بودند جان خویش را در این راه فدا 85 کنند: »مردم چنان معتقد او شدند که اگر جان میطلبيدی روان میدادند«. با وجود تبليغات گسترده رهبران دراویش در والیات مختلف، بازده کنش سربداران و جنبش آنان محدود به بخشهایی وسيعی از خراسان بود و رهبران سياسی و سپس مذهبی دوشادوش هم توانستند شهرهایی چون سبزوار، جوین، اسفراین، جاجرم، بيارجمند، نيشابور، جام، بسطام، دامغان، و سمنان را تحت انقياد خود درآورند. در گسترش دامنه جنبش و متصرفات آنان، سازمان دراویش نيرویی تعيينکننده بود. سازمان دراویش شيخ- حسن و نيروی نظامی سربداران تلفيق شدند و قسمت اعظم خراسان را تصرف نمودند. اهميت سازمان دراویش در گسترش دامنه جنبش از اینجا پيداست که اميرمحمدبيک فرزند ارغونشاه طی نامهای به شيخحسن نوشت: »اميرمسعود مردی سپاهی است، اگر او را داعيه سرداری باشد بعيد نيست، فا ما شي خحسن مردی زاهد و گوشهنشين و دعوی درویشی و سالمتطلبی میکند از آبا و اجداد او کسی حکومت و سرداری نکرده است و او به خود نيز

84. حافظابرو، زبدة التواريخ، 94/9. 85. ميرخواند، 727/5. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /115

از مبدأ حال الی یومنا هذا به تحصيل و عبادت مشغول بوده، این چه داعيه است که او را پيدا 86 گشته و بدین سبب فتنه در ميان خالیق افتاده و مملکت به هم برآمده«. سربداران داعيه تصرف تمام خراسان؛ بهویژه هرات، پایتخت آلکرت، را داشتند، اما 81 با شکست در جنگ زاوه )743ه( و کشتهشدن شيخحسن جوری از گسترش قلمرو و مذهب تشيع در خراسان بزرگ ممانعت بهعمل آمد و پس از آن نيز نسبت به حکومتهای محلی رقيب در یک موضع تدافعی قرار گرفتند. با وجود این، دامنه تأثير جنبش سربداران بسياری از شهرهای ایران را فراگرفت و جنبشهایی چون سادات مرعشی به رهبری سيد قوامالدین)759ه(، سربداران کرمان به رهبری پهلوان اسد خراسانی)755ه(، سادات گيالن به رهبری سيد امير کيا)773ه(، و سربداران سمرقند به رهبری موالنازاده بخاری)777ه( 88 بیتأثير از آنان نبودند.

نتیجه کنش جمعی دربردارنده اقدام جمعی و مشترک گروههای مدعی و چالشگر در دستيابی به اهداف و منافع مشترک است. مطابق این نظریه، جنبش سربداران به مثابه کنش جمعی نگریسته شده و در آن، مؤلفهها و سطوح مفهومی منتهی به کنش جمعی از جمله منافع، سازمان، منابع بسيج، فرصت/تهدید، سرکوب/تسهيل و قدرت شناسانده شده، و تحليل برخی عناصر و ویژگیهای جنبش بر پایه نظریه مذکور کمک بيشتری به شناخت جنبش نموده است. الگوی تشخيص منافع در نظریه تيلی دارای دو جنبه ساختاری، و ذهنی و گذرا است. ظلمها و اجحافات مالياتی مضاعف که مغوالن در دراز مدت بر تودههای شهری و روستایی ایران تحميل نمودند جنبههای ریشهای ـ ساختاری تشخيص منافع را در گروههای

86. حافظابرو، زبدة التواريخ، 9/94ـ95. 81. اکنون تربت حيدریه است. 88. برای اطالع بيشتر از دامنه جنبش سربداران نک. روحانی، 15 ـ.902. ّ 997/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مدعی سربداری نشان میدهد. از طرفی واکنش آغازین حرکت سربداران در نتيجه تبليغات شيوخ متصوفه با رسيدن به یک باور مشترک در اعتراض اهالی روستای باشتين سبزوار و قتل بیواسطه عمال مالياتی ایلخانان مغول زمينه ذهنی و کنش آنی آنان را در تشخيص و دفاع از منافع خویش متبلور میسازد، چنانکه حاضر بودند سر خود را بر دار کنند و تن به ظلم ندهند. اما هسته اصلی کنش جمعی تيلی سازمان است که دارای دو جزء هویت مشترک و شبکه روابط وحدتبخش ميان گروههای مدعی است. در کنش جمعی سربداران سازمان فتوت، آموزههای تصوف و بهویژه تحول آن به نقش تبليغی فراگير مذهب تشيع و فراهمبودن بستر آن ميان گروههای مختلف مردمی به عنوان هویت مشترک در جنبش سربداران شناسانده شده است. عالوه بر این، شق دوم سازمان با محوریت دراویشی چون شيخحسن جوری شبکه منسجمی از روابط گسترده ميان گروههای مختلف و نامتجان ِس دخيل در جنبش سربداران فراهم شدهبود، به طوریکه اسامی آنان ثبت میگردید و اعضای گروههای مدعی ناراضی چون توده رعایا، مالکان و خردهمالکان، مستمندان شهری، پيشهوران، و دراویش با محوریت شيخحسن جوری، ارتباط مستمر و نزدیکی با هم داشتند. نيروی انسانی جنبش سربداران متشکل از گروههای مختلف مردمی اعم از شهری و روستایی با جایگاه متفاوت در روابط توليد بهعنوان یکی از منابع بسيج در نظر گرفته شد. بهلحاظ مالی نيز غارت کاروانها و اموال دشمنان چنانکه از گزارشها برآمده، عامل مؤثری در بسيج نيروهای سربداری بوده است. همچنين جنبههای ایدئولوژیک جنبش نيز منبع انگيزشی بسيار تأثيرگذاری بوده است. اما در ارتباط با عناصر مؤثر بيرونی کنش چون فرصت/تهدید، و یا سرکوب/تسهيل نيز به اقتضای تجزیه حکومت ایلخانان مغول بهویژه پس از مرگ ابوسعيد و نبود نيروهای مؤثر سرکوبکننده، شرایط برای گروههای سربداری به جای تهدید و سرکوب، فرصت و تسهيل محسوب میشد و در کنش جمعی هزینههای گزافی را متحمل نشدند. عنصر قدرت نيز دربردارنده دامنه و بازده جنبش است که با وجود تبليغات گسترده دراویش در نواحی مختلف،اعم از خراسان، ترکستان و عراق، دامنه کنش جمعی سربداران تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /111

با وجود موفقيت در تشکيل حکومت و برقراری الگوی جامعه سياسی جدید، تنها محدود به بخشهایی از خراسان بود که با انفکاک در ميان رهبران سياسی و مذهبی بهویژه با کشته شدن شيخحسن جوری در موقعيتی متزلزل قرار گرفتند؛ با این حال، دامنه تأثيرات جنبش سربداران گسترش یافت و جنبشهای مرعشيان، سادات گيالن، سربداران کرمان و سمرقند را نيز دربرگرفت.

کتابشناسی آژند، یعقوب، قیام شیعى سربداران، تهران، نشر گستره، 9373ش. آهنچی، آذر، »بررسی عوامل مؤثر در نخستين مرحله از جنبش سربداران خراسان تا تشکيل دولت«، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى، س5، ش977، 9394ش. ابنبطوطه، محمد بن عبدالله، سفرنامه ابن بطوطه، ج9، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، آگاه، 9372ش. ابنعربشاه، احمد بن محمد، زندگى شگفتآور تیمور، ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران، علمی و فرهنگی، 9375ش. ابنیمين فریومدی، فخرالدین، کلیات ديوان اشعار ابنيمین، تصحيح سعيد نفيسی، تهران، مر و ج، 9399ش. اسميت، جان. ماسون، خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، واحد مطالعات و تحقيقات تاریخی، 9379ش. اشرف نظری، علی و بهزاد عطارزاده، »نظریه بسيج منابع و تبيين کنش جمعی در قيام سی تير سال 9339«، پژوهشهای انقالب اسالمى، دوره 9، ش9، 9319ش. اقبال، عباس، تاريخ مغول، تهران، اميرکبير، 9399ش. پطروشفسکی، ای. پ، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پيام، 9359ش. همو، تاريخ اجتماعى ـ اقتصادی ايران در دوره مغول، ترجمه یعقوب آژند، تهران، اطالعات، 9377ش. پرویز، عباس، »سربداران«، بررسی های تاریخی، س5، ش03، و 04، 9349ش. تيلی، چارلز، از بسیج تا انقالب، ترجمه علی مرشدزاد، تهران، پژوهشکده امام خمينی و انقالب اسالمی، 9395ش. ّ 999/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

حضرتی، حسن و منيره ناصحستوده، »تبيين نظری نهضتهای شيعی- صوفی در ایران قرنهای هفتم تا دهم هق«، مطالعات تاريخ اسالم، س0، ش7، 9391ش. حافظابرو، عبدالله بن لطفالله، زبدة التواريخ، ج9، محقق سيد کمال حاج سيد جوادی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی، 9392ش. همو، ذيل جامع التواريخ رشیدی، به اهتمام خانبابا بيانی، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی،9352ش. حسينیزاده، محمدعلی و رضا شفيعی، »بسيج منابع، فرهنگ سياسی و مسأله تداوم نهضتهای اجتماعی در ایران، مطالعه موردی: نهضت نفت«، تحقیقات تاريخ اجتماعى، س7، ش9، 9317ش. دولتشاه سمرقندی، دولتشاه بنبختيشاه، تذکرة الشعراء، به اهتمام ادوارد براون، تهران، اساطير، 9390ش. رحمتی، محمدکاظم،»شهيد اول و مسأله شهادت او«، مطالعات تاريخ اسالم، س2، ش7، 9391ش. رضوی، ابوالفضل، »جایگاه بازاریان در اقتصاد و جامعه عصر ایلخانان«، پژوهشهای تاريخى، س45، ش9، 9399ش. رنجبر، محمدعلی، »سيد محمد بنفالح و اندیشه مهدویت« مقاالت و بررسىها، ش77، 9371ش. روحانی، کاظم، »انعکاس نهضت سربداران در جهان اسالم«، کیهان انديشه، ش32، 9371ش. همو، »تحليلی بر نهضت سربداران«، کیهان انديشه، س7، ش07، 9379ش. رویمر، ه. ر، تاريخ ايران دوره تیموريان، پژوهش از دانشگاه کمبريج، ترجمه یعقوب آژند، تهران، جامی، 9371ش. زمج یاسفزاری، معينالدین محمد، روضات الجنات فى اوصاف مدينة هرات، ج0، به تصحيح سيد محمد کاظم امام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 9339ش. سمتی، محمدهادی، »نظریه بسيج منابع و انقالب اسالمی«، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسى، س99، ش35، 9375ش. سيفی هروی، سيف بنمحمد، پیراسته تاريخنامه هرات، تصحيح محمد آصف فکرت، تهران، بنياد موقوفات دکتر محمود افشار، 9399ش. شبانکارهای، محمد بنعلی، مجمع االنساب، محقق مير هاشم محدث، ج0، تهران، اميرکبير، 9399ش. شریعت ترشيزی، جاللالدین، »سربداران«، نامه آستان قدس، س4، ش37، 9347ش. شيبی، مصطفی کامل، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، تهران، اميرکبير،9397ش. تحليل جنبش سربداران بر پایه نظریه کنش جمعی چارلز تيلی /119

عبدالرزاق سمرقندی، کمالالدین، مطلع سعدين و مجمع بحرين، محقق عبدالحسين نوایی، ج9، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 9393ش. فداییمهربانی، مهدی، پیدايى انديشه سیاسى عرفانى در ايران، تهران، نی، 9399ش. فرهادی، احسان و دیگران، »تحليل مقایسها ِی بسيج منابع در انقالب مشروطه و انتقالب اسالمی ایران«، تحقیقات تاريخى اجتماعى، دوره4، ش7، 9313ش. فصيحیخوافی، مجمل فصیحى، ج0، تصحيح محسن ناجی نصرآبادی، تهران، اساطير، 9397ش. فيرحی، داود و مهدی فداییمهربانی، »پيوند عرفان و سياست از منظر عزیزالدین نسفی«، پژوهش علوم سیاسى، ش4، 9397ش. کربن، هنری، تاريخ فلسفه اسالمى، ترجمه جواد طباطبائی، تهران، کویر، 9377ش. همو، آيین جوانمردی، ترجمه احسان نراقی، تهران، سخن، 9390ش. همو، مجموعه مقاالت، گردآوری محمدامين شاهجویی، تهران، حقيقت، 9394ش. کشاورز، عباس و احسان فرهادی، »بسيج منابع در انقالب اسالمی ایران«، پژوهشنامه انقالب اسالمى، دوره9، ش9، 9312ش. مرعشی، ظهيرالدین، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، به اهتمام برنهارد دارن، تهران، نشرگستره، 9373ش. مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به تصحيح گی لسترنج، تهران، دنيای کتاب، 9370ش. ميرخواند، محمد بن خاوندشاه، تاريخ روضة الصفا، ج5، تهران، خيام، 9331ش. ميرقان، صابرینا، حرکة االصالح الشیعة، بيروت، دار النهار للنشر، 0223م. نطنزی، معينالدین، منتخب التواريخ معینى، محقق پروین استخری، تهران، اساطير، 9393ش. هانت، لين، »کنش جمعی چارلز تيلی«، بینش و روش در جامعهشناسى تاريخى، زیر نظر تدا اسکاچپول، ترجمه هاشم آقاجری، تهران، نشر مرکز، 9310ش. همدانی، رشيدالدین فضل الله، تاريخ مبارک غازانى، محقق کارل یان، هرتفرد استيفن اوستين، 9359ق. یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، ج9، تصحيح سعيد مير محمد صادق و عبدالحسين نوائی، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسالمی، 9397ش. Davenport, Christian,"Regimes, Repertoires and State Repression", Swiss Political Science Review, Vol. 15, No. 2, 2009. Giugni, Marco, "Political Opportunities, From Tilly to Tilly", Swiss Political Science Review, Vol. 15, No. 2009. ّ 902/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317 Olson, Mancur, The Logic of Collective Action, Harvard, Harvard University Press, 2002. Tilly, Charles, Studying Social Movements/ Studying Collective Action, Michigan, Center for Research on Social Organization University of Michigan, 1977. ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 1397، ص 158-121

حاکمیت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاشیهای »مرد سوار بر اسب و فیل ترکیبی« )پیکره در پیکره(1 صدیقه نایفی2 دانشجوی دکتری پژوهش هنر، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران اصغر جوانی3 دانشيار دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران محمدرضا مریدی4 استادیار دانشگاه هنرتهران، تهران، ایران

چکیده نقاشیهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« صفوی دستهای از آثار نقاشی ترکيبی جهاناند که محققان به ظهور و وفور تصویرگری آنها در سده 16ه/10م اذعان دارند. این آثار بررغم جذابيت، در سالهای بعد به دالیلی مبهم دچار رکود و تغيير مضامين شدند. تحقيق حاضر میکوشد با مبنا قرار دادن »نظریه بازتاب«، مبنی بر انعکاس جامعه و ایدئولوژی مسلط در آثار هنری و با استفاده از روش تحليل محتوای تصاویر و تطبيق نتایج آن با تاریخ اجتماعی دوره صفویان، با پاسخگویی به سؤاالتی چون چيستی هویت و کنش پيکرههای موجود در این آثار و نقششان در تکوین جامعه و چگونگی بازتاب جامعه در آنها به برخی از این دالیل اشاره نماید. گفتنی است دادههای تصویری در این تحقيق به شيوه اشباع نظری و دادههای تاریخی به روش اسنادی جمعآوری شدهاند. تعيين گروهها و طبقات حاضر و غایب در بدنه اجتماع تصویرشده در این آثار، استخراج مقولههای اصلی از کدگذاری تصاویر شامل »حاکميت یکپارچه و متمرکز« و »شاه هم

1. تاریخ دریافت:20/7/1397؛ تاریخ پذیرش: 12/9/1397. این پژوهش برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول با عنوان »تبيين زمينههای اجتماعی نقاشیهای ترکيبی صفوی« در دانشگاه هنر اصفهان بهراهنمایی نویسندگان دوم و سوم )بهترتيب بهعنوان راهنمای اول و دوم( است. 2. رایانامه )مسؤول مکاتبات(: [email protected] 3. رایانامه: [email protected] 4. رایانامه: [email protected] ّ 922/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

همچون رمهبان رعایا«، تطبيق مقولههای یادشده با کارکردها و کاستیهای ایدئولوژی طبقه حاکم صفوی، نگاه انتقادی به مضامين و سرانجام ارائه دالیلی برای رکود تصویرگری آنها در اواخر دوره صفویه چون کم- شدن توان ایدئولوژی پویای اوليه و از رونق افتادن تشبيهاتی مانند »شاه همچون رمهبان« از مهمترین دستاوردهای این تحقيق بهشمارمیرود.

کلیدواژهها: تاریخ اجتماعی صفویه، حاکميت متمرکز، رعایا، نظریه بازتاب، نقاشی پيکره در پيکره، نقاشی ترکيبی.

مقدمه و طرح مسأله 5 بهکارگيری عنوان کلی »نقاشی ترکيبی« برای آثاری که در آنها موجود یا پيکرهای بزرگتر از ترکيب موجودات یاعناصری کوچکتر پدید آمده است، حداقل در سه حوزه ایران، ایتاليا و 1 هند قابل مشاهده است. این آثار که قدمتشان به سدههای 61 و 67م. بازمیگردد، چون بسياری دیگر از آثار هنری این دوران، عمدتا برای تجليل حکمران یا به سفارش او تصویرگری شدهاند. گرچه فرضيه حاکميت در نقاشیهای ترکيبی در هر سه حوزه وجود دارد، تصویرگری حاکميت حکمران در نمونههای ترکيب ی )همزمان( این حوزهها دارای تفاوتهای بارز است؛ برای مثال، حاکميت در نمونههای هندی در ارتباط با جنبههای الوهی و برخی خدایان هندو بهنظر میرسد، ليکن در نمونههای ایرانی جنبههای زمينی حاکميت فرد سوار مشهودتر است؛ و برخالف نمونههای ایتاليایی که در آنها عناصر و

5. البته عنوان ترکيبی بهدليل همپوشانی با برخی دیگر از آثار تاریخ هنر باستان مانند حيوانات ترکيبی و چندجانه )نظير گریفونها و اسفنکسها( جامع و مانع بهنظر نمیرسد؛ لذا عناوین دیگری چون »پيکره در پيکره« نيز در مورد این آثار پيشنهاد و استعمال شده است )نک. نایفی،61(. شاید با نظر به استمرار آثار ترکيبی در تاریخ هنر ایران و جهان و شباهتها و تفاوتهای نقاشیهای ترکيبی صفوی با نمونههای حيوان ترکيبی هنر باستان، نام »پيکره در پيکره« بهعنوان دستهای از آثار ترکيبی برای این نقاشیها مناسبتر باشد. با این حال، در این تحقيق بهدليل شهرت این آثار به ترکيبی _بررغم وقوف به کاستیها و بهمنظور دسترسی راحتتر_ از هر دو عنوان استفاده شده است. 1. تصاویر3-6. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 623

موجودات چهار فصل، سر پادشاه را تشکيل میدهند و بدینترتيب امپراتور بهمثابه حاکم و سازنده فصول و تمام موجودات متصور میشود، در نمونههای صفوی، پيکرههای کوچکتر، َمرکب حکمران را میسازند. طرفه آنکه نمونههای ایتاليایی و هندی بعدها موجب شکل- گيری سبکها و آثاری جدید در هنر این دو ناحيه میگردند، اما نمونههای ایرانی به دالیلی نامعلوم، با تغيير مضامين، رکود و حتی توقف تصویرگری همراه میشوند. پژوهش پيش رو میکوشد تا با رویکرد تاریخ اجتماعی، تأکيد بر بازتاب جامعه در اثر هنری و نگاهی انتقادی، چگونگی بازتاب ایدئولوژی و جامعهی صفوی را در آثار یادشده تحليل و بررسی و برخی دالیل مؤثر بر رکود تصویرگری این آثار را ارائه نماید. بدین پرسشهای اساسی پاسخ میگوید: نقاشیهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« چگونه بازتابنده ایدئولوژی و تاریخ اجتماعی صفویان است؟ قابليتها و کاستیهای این آثار بهعنوان تجسم و بازتابی از ایدئولوژی طبقه حاکم بر جامعه صفوی چيست؟ ارتباط این بازتاب با تغيير مضامين و رکود تصویرگری آثار ترکيبی در دورههای بعد چيست؟

پیشینه پژوهش نقاشیهای ترکيبی بهویژه تصاویر فيل ترکيبی بيش از دو حوزه دیگر )ایران و ایتاليا( در هند یافتمیشوند و تصویرگری آنها تا به امروز نيز رواجدارد. در بررسی آثار هندی که در آنها موجودی سوار بر اسب یا فيلی ترکيبی مشاهدهمیشود، برخی کتب، مقاالت و توضيحات 7 ذیل این آثار در موزهها مانند موزه فيالدلفيا به مواردی نظير شباهت فيل ترکيبی با تصاویر 8 برخی خدایان در هنر هندو و بودایی چون گانشا ، پادشاهی و حاکميت پيکره سوار و حتی 61 3 نقش سرگرمکننده این آثار برای سرخوشی حامی پرداختهاند. گود و سارما در مقالهای 3

7. Philadelphia Museum of Art 8. Ganesa 9.https://www.philamuseum.org/doc_downloads/education/object_ resources /70706 .pdf ّ 921/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

66 اثر ترکيبی از موزه ساالر جنگ حيدرآباد را معرفی و وصف کردهاند. در ميان نقاشیهای 62 یادشده در این مقاله، یک فيل ترکيبی نيز هست که فرد سوار بر آن »کریشنا« معرفی شده- 63 ّ است. در متونی دیگر، واگان به پادشاهی فرد سوار، مسأله ظلاللهی و سليمانشأنی او 64 اشاره دارد و شوميکر در مقاله خود با موضوع فيل ترکيبی هندی، احتمال نشاندادن جنبه 65 الوهی سوار و سلطه حاکم محلی بر سرزمين و مردمانش را در این نقاشیها طرح میکند. جز اینها، در بسياری از آثار دیگر به ارائه توصيفاتی از نگارههای مشابه هندی پرداخته شده 61 است؛ برای مثال کرامریش برخی نقاشیهای فيل ترکيبی هندی موزه فيالدلفيا را توصيف و 67 معرفی کردهاست یا بونتا در مقالهای درباره نقاشی حيوانات ترکيبی در هند به گمانهزنی- هایی در مورد شکلگيری این آثار در دو سنت نقاشی هندو و مغول میپردازد و فرد سوار 68 تصویر شده در نمونههای هندو را با خدایان هندو، کریشنا و کاما ، مرتبط میداند. حداقل بهنظرمیرسد اشاره به حکمرانی فرد سوار بر فيل ترکيبی،چه دارای حاکميت و ویژگیهای زمينی باشد چه الهی، در نگارههای هندی مسألهای پذیرفتهشده باشد و حتی در آثار برخی نویسندگان موضوعات عام که به هنر نقاشی هند اختصاص ندارد نيز به آن اشاره شده است. 63 برای مثال، یانگ در کتاب خود نامههايى از هند، نقاشیهای فيل ترکيبی را از برجستهترین انواع نقاشی از فيلها خوانده، فرد سوار در آنها را همچون سليمان حاکم بر سایر موجودات

10. Goud and Sarma, 416–420. 11. Salar Jang Museum in Hyderabad 12. Lord Krishna 13. Vaughan, 55-68. 14. Shomaker, 27. 65. به این مسأله در موارد دیگری همچون توضيحات موزه آغاخان نيز اشاره شده است. نک. https://www.agakhanmuseum.org/collection/artifact/a-composite-elephant- with-rider-and-groom-akm143 16. Kramrisch, 21, 158. 17. Bonta, 69-82. 18. Krishna and Kama 19. Young, 42. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 625

میداند. 21 در حوزه دیگر، نقاشیهای ترکيبی هنرمند ایتاليایی آرچيمبلدو قرار دارد که )بررغم محدود بودن شمارخود نقاشیها( بيشترین شمار متون را نسبت به سایر آثار ترکيبی )در هند 26 و ایران( به خود اختصاص دادهاست. البته بيشتر این آثار همچون اثری از کریگسکورت آثاری با مخاطبان عام هستند. بههرجهت اشاره به تجليل آثار ترکيبی آرچيمبلدو از دو 23 22 امپراتور خاندان هابسبورگ با نامهای ماکسيميليان و رودلف دوم در دهها متن مرتبط قابل ردیابی است و نخستين بار به متونی از معاصران خود هنرمند همچون اشعاری به زبان 24 ایتاليایی از کمانينی بازمیگردد که اولين بار در سال 6536م منتشر و امروزه به زبان فارسی نيز ترجمه شدهاند. یکی از تخصصیترین تحقيقات مرتبط با آرچيمبلدو را داکستا- 25 کافمن در رساله دکتریاش با عنوان دگرديسى مضامین امپراتوری در عصر ماکسیمیلیان دوم و رودلف دوم انجام داده است. او بعدها در سال 2113م درباره آرچيمبلدو اثری اختصاصی با نام آرچیمبلدو: لطايف بصری، تاريخ طبیعى و نقاشى طبیعت بىجان منتشر ساخت. کافمن که با ایدههایی چون فکاهی بودن این آثار مخالفت دارد، با نمایش نظام تطابق ميان عالم کبير و عالم صغير در آثار آرچيمبلدو و تجليلگری آنها از مقام سلطنتی امپراتور موافق است. او در تحقيقات خود، اهميت حامی و سفارشدهنده این آثار، یعنی خاندان هابسبورگ را در شکلگيری و معانی نهفته در آنها یادآور میشود و معتقد است، 21 تصویرگری از رودلف دوم در َسری ترکيبی با عنوان خدای فصول ، بههدف بزرگداشت امپراتور انجامشده و هماهنگی و تناسبی که ميان عناصر تشکيلدهنده سرها وجود دارد

20. Arcimboldo 21. Kriegeskorte 22. Habsburg 23. Maximilian II and Rudolf II 24. Comanini 25. DaCosta Kaufmann 26. Vertumnus ّ 921/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

نمادی از هماهنگی و سازشی است که تحت حاکميت خيرخواهانه خاندان هابسبورگ 27 برقراراست. در مورد نقاشیهای ترکيبی صفوی، متون مرتبط نسبت به دو حوزه قبل با محدودیت بسيار مواجه است؛ ضمن آنکه چون آثار ترکيبی یادشده عمدتا بهصورت تکبرگ یافته شدهاند، بررسی ارتباط آنها با متن یانسخهای که به آن تعلق داشتهاند، در بسياری موارد غير ممکن است. امروزه بيشتر این آثار در موزههای غربی پراکندهاند و بخش قابلتوجهی از اطالعات موجود دربارهی آنها نيز به توضيحات و مجموعه کتابهای منتشرشده از موزه- 23 28 های سراسر دنيا همچون هاروارد یا بریتانيا بازمیگردد. البته همين توضيحات و کاتالوگها نيز در برخی موارد حاوی اطالعات مفيد و حائز اهميت است؛ بهعنوان نمونه بنابر اطالعات حاصل از این توضيحات مربوط به این دست از آثار در موزه دانشگاه هاروارد ایده تصویرگری موجودات ترکيبی احتماال در نقاشی ایرانی ریشه دارد. در همين منبع تمامی پيکرههای کوچکتر موجود در یکی از نقاشیهای فيل ترکيبی هندی که توسط استوارت 31 کری ولش به این موزه اهداشده مورد شمارش قرار گرفتهاند، البته اثر یادشده فاقد هرگونه پيکرهی انسانی است و بهنظر میرسد عمل جداسازی پيکرهها صرفا برای تعيين شمار پيکرههای موجود در فيل )بيش از صد پيکره( صورتگرفته و در نهایت تحليل یاتفسيری 36 ارائه نشده است. نمونه دیگر از این مجموعهها اثری با عنوان شاهکارهای هنر اسالمى 33 32 موزه متروپولیتن از اختيار و دیگران است که در آن بهاختصار یک اثر شتر ترکيبی ایرانی

27. Kaufman, 43-191; Kriegeskorte, 36-48 28. Harvard Museum 29. British Museum 30. Stuart Cary Welch 36. نک. What Is an Elephant? Retrieved September 6. 2017 From: http://visionlab.harvard.edu/members/fred/elephant.htm 32. Metropolitan Museum 33. Ekhtiar et al., 254-255. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 627

وصف شده است. نویسندگان اثر یادشده معتقدند حيوانات ترکيبی در سده 61ه/61م بهطور قابلتوجهی احيا شدند، با اینتفاوت که در این دوره ترکيب حيوانات و پيکرهها، پيکرههایی شناختهشده چون اسب )نه موجوداتی خارقالعاده( را میساخت. این منبع نيز فاقد بحث- های تحليلی یاتفسيری درباره مضامين آثار مورد بررسی است. شمار دیگری از آثار ترکيبی ایران در کتابهای گوناگون محققان نقاشی ایرانی، بهصورت تکبرگی و گاه صرفا بهعنوان گونهای جذاب، همراه با توضيحاتی کوتاه منتشر شدهاند؛ برای مثال میتوان به کتاب کریم- 34 زاده تبریزی اشاره کرد که گرچه حاوی اطالعات ارزشمندی درباره نقاشی ایران است، توضيحات ذیل دو مورد نقاشی ترکيبی موجود در آن _که یکی نيز از آثار متأخر است_ فاقد 35 تفسير خاصیاند. اثری دیگر از اسميتز و دیگران دارای نمونهای تکبرگ از یکی از نقاشیهای ترکيبی عهد صفوی و البته فاقد تحليل و توضيحات تکميلی است، اما بهعنوان یکی از موارد معدود نقاشی ترکيبی دارای کتيبه، منحصر بهفرد است. در برخی دیگر از متون 31 پيشين، همچون اثری از گرابار محقق به ارائه نمونهای از این آثار یا طرح حدس و گمان- هایی کوتاه )چون ایجاد حس سرخوشی این آثار( اکتفا کرده است. جز این در شمار زیادی از منابع نقاشی ایرانی، بهوفور این تصاویر در ایران سده 61ه/61م یا وجود ارتباط ميان آنها َ ّ 37 با مواردی نظير صخرههای ُمشکل )یا دارای رخنمون( در نقاشی ایرانی اشارهشدهاست که 38 برای نمونه میتوان از مقاله کوبایاشی کوزه نام برد. در ميان منابع متأخر و کاملتر میتوان به اثری از نایفی اشاره کرد که در آن از علل فنی )تکنيکی( و مفهومی بهویژه تفاسير فلسفی، عرفانی و ادبی مرتبط با نقاشیهای ترکيبی ایران و سایر جریانهای مشابه با آنها چون آثار

34. کریمزاده تبریزی، 213 ، 471. 35. Schmitz, 271. 36. Grabar, 101. َ ّ 37. منظور از صخرههای ُمشکل، سّنتی در نقاشی ایرانی است که در آن اشکال انسانی و حيوانی به طور پنهانی و مبهم درون برخی صخرهها تصویر شدهاند. 38. Kazue Kobayashi ّ 921/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

33 ترکيبی هندی ،آرچيمبلدو و برخی هنرمندان سورئال یاد شده است. نویسنده نظر به ارتباط نقاشی ایرانی با حکمت و عرفان اسالمی و ادبيات فارسی، به تطبيق برخی مباحث فلسفی، عرفانی و ادبی، بهویژه با توجه به مدایح و قصاید این دوره، چون وحدت وجود، 41 انسان کامل، تناسخ، ریاضت، سليمانشأنی و مهدویت با این آثار پرداخته است. شایان ذکر است، عالوه بر کمبود منابع در تحليل نقاشیهای ترکيبی، آنچه بيش از همه خودنمایی میکند توجه کمتر منابع پيشين به تأثيرات جامعه در تصویرگری این آثار است. ضمن آنکه، عالوه بر کمبود تفاسير اجتماعی ارائهشده درباره این آثار، نامعلوم بودن دالیل رکود تصویرگری آنها در اواخر صفویه نيز همچنان به قوت خود باقیاست. پژوهش حاضر، بهویژه با تمرکز بر هر دو گروه پيکرههای کوچکتر و بزرگتر، هم بهلحاظ رویکرد جامعه- شناسانه و هم بهلحاظ مسأله شامل چيستی هویت تمامی پيکرهها و کنشهای آنان و نقششان در تکوین اجتماع، چگونگی بازتاب طبقات و گروههای اجتماعی هرم جامعه صفوی و ایدئولوژی مسلط در تصویرگری و رکود و تغيير مضامين آثار مورد بررسی در اواخر حاکميت صفویان- از سایر تحقيقات یادشده تمایز دارد و به یافتههایی جدید و البته مرتبط با تحقيقات پيشين درباره این آثار دستیافته است.

رویکرد نظری و روش تحقیق مقاله پيش رو انعکاس جامعه در آثار هنری را با تمرکز بر رویکرد تاریخ اجتماعی دنبال میکند. از نظر بسياری از متفکران نظریه بازتاب، هنر بخشی از ایدئولوژی جامعه و ساختار پيچيده آن است که از سویی افراد جامعه را با کارکردهای اجتماعیشان پيوند میدهد و از 46 دیگر سو آنها را بهطورکلی از شناخت راستين جامعه بازمیدارد. منظور از تاریخ اجتماعی

39. Surreal 41. نایفی، 663-21. 46. ایگلتون، 46-23. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 623

نيز اصطالحی است که ازیک سو به رشتهای فرعی از دانش تاریخ اشاره دارد، و از سوی دیگر حاکی از رویکردی عام به تاریخ است که بهطورکلی معطوف به اجتماع، بهویژه 42 طبقات پایين آن، است. منابع بسيار گوناگون تاریخ اجتماعی مطالب متنوعی چون گزارشهای رسمی، اسناد حقوقی، جراید، موضوعهای هنری، پوسترها، آثار ادبی و 43 کاالهای دستساز بشر را در بر میگيرد. در مورد آثار هنری، نویسندگان تاریخ اجتماعی فرض میکنند که هر اثر هنری درصورتیکه موشکافانه بررسی شود، اطالعات زیادی درباره خاستگاه خود بازگو میکند و معموال دربرگيرنده ایدئولوژیهای مرتبط با قدرت، قوميت و جنسيت و حامل اندیشههایی است که بر اثر شرایط خاص تاریخی، سياسی و اجتماعی شکل میگيرد. بنابراین یکی از اهداف تاریخ اجتماعی هنر آن است که فرضيههای اغلب نادیده انگاشتهشده، فراموششده و درکنشدۀ مرتبط با ایدئولوژی حاکم یا مقاصد اجتماعی 44 را که در نهاد و ماهيت آثار هنری نهفته مانده است، آشکار و بازسازی کند. در مورد روش، با نظر به نمونه مطالعاتی، این پژوهش از نوع تاریخی و روش آن برای 45 پاسخگویی به سؤاالت طرحشده و بررسی دادههای تصویری، تحليل محتواست. بنابر طرح ارائهشده در تحقيق حاضر )جدول6(، هر پيکره بر اساس ویژگیهای جالب توجه خود، نسبتش با سایر پيکرهها یا زمينهای که به آن تعلق دارد و ميزان تکرار و حجم یا فضای اشغالشده توسط آن تحليل خواهد شد. با توجه به رویکرد نظری تحقيق، استخراج کدها، زیرمقولهها و مقولهها نيز با حساسيت نظری نسبت به تاریخ اجتماعی صفویه صورت می-

42. کنراد، 31؛ اتابکی، 4. 43. هت، 613. 44. بارنت، 235-283. 45. تحليل محتوا روشی نظاممند برای تجزیه متن و پاسخگویی به سؤاالت مرتبط با محتوا است. در این شيوه، پس از ارائه طرح تحقيق تحليل محتوا با تفکيک متن به اجزای کوچکتر، نسبت به تحليل واحدهای معنا و فشردهسازی آنها اقدام و سپس ویژگیهای جالب دادهها کدگذاری و از آنها مقولهها و محتوای مورد نظر استخراج میگردد )نک. رایف و دیگران، 22-65(. ّ 931/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

پذیرد. بر این اساس، ابتدا کليه پيکرههای موجود )اعم از بزرگتر و کوچکتر(، تفکيک، تحليل و تعيين هویت میشوند. در ادامه با توجه به ویژگیهای پيکرهها و استخراج کدها از آنها، زیرمقولهها و مقولهها مشخص میشوند و پس از آن با سنجش نسبت مقولههای مستخرج از نقاشیهای یادشده با ایدئولوژی حاکم بر جامعه صفوی به بررسی انتقادی آنها پرداخته خواهد شد.

طرح تحلیل محتوا )چگونگی تفکیک و تجزیه و تحلیل محتوا( نقاشیهای مرد سوار بر حیوان ترکیبی واحد نمونه- واحد واحد ثبت واحد زمينهای واحد 41 گيری تحليل فيزیکی هر برگ نقاشی هر پيکره هر پيکره کوچکتر یا مرحله6: پيکرههای کناری و تکرار یا مرد سوار بر بخشی از آن که مرتبط از چهار جهت حجم پيکره حيوان ترکيبی نماینده پيکره باشد /مرحله2: کل تصویر جدول 9. طرح تحليل محتوای نقاشیهایمردسواربرحيوانترکيبی

گفتنی است دادههای تصویری در این تحقيق به شيوه اشباع نظری و دادههای تاریخی به روش اسنادی جمعآوری شدهاند. نقاشیهای ترکيبی صفوی ارائهشده در این تحقيق 47 اینهایند: اثری با عنوان »شاهزاده و غالمبچه سوار بر فيل ترکيبی« تصویرگریشده در بازه 48 زمانی 6555-6531م. محفوظ در موزه بریتانيا به شماره 0.328/0710/1937 ؛ اثر 43 »سوار و اسب ترکيبی« همراه با تاریخ 6513م، محفوظ در کتابخانه موزه رازا به شماره

41. این پژوهش بخشی از تحقيقی جامعتر درباره نقاشیهای ترکيبی صفوی است و سنجش واحدهای فيزیکی در بخش کلی مورد توجه است. 47. عناوین بهکاررفته، تقریبا همان عناوین منتشرشده از سوی موزهها برای این آثار است. 48. تصویر 4. 49. Raza library, Rampur. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 636

56 51 Ms.IV.4, fol.29b ؛ آثار »سوار بر اسب ترکيبی« و »سوار با قوشی در دست بر اسب 52 ترکيبی« متعلق به اواخر سده 61ه/61م، محفوظ در موزه رضا عباسی.

الف( تحلیل محتوای نقاشیهای مرد سوار بر حیوان ترکیبی با تمرکز بر تاریخ اجتماعی صفویان الف-1: پیکره بزرگتر و سوار بر سایر پیکرهها؛ شاه یا حکمران صفوی پيکره بزرگتر سوار هم به لحاظ ویژگیهای ظاهری خود و هم با نظر به ارتباط آن با سایر پيکرهها یازمينهای که به آن تعلق دارد، حاوی اطالعاتی است که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. این پيکره اندازهای بزرگتر نسبت به سایر پيکرههای انسانی نگاره دارد که با عنوان "ترکيببندی مقامی" شناخته است. در ترکيببندی مقامی شخصيت مهمتر و باالتر از نظر رتبه و مقام، اندازهای بزرگتر از سایر پيکرههای تصویر دارد. از دیگر ویژگیهای 53 پيکره سوار تزیينات بيشتر لباس او نسبت به سایر پيکرههاست. در هنر ایرانی عالوه بر ترکيببندی مقامی، نقوش تزیينی لباس یکی دیگر از ابزارهای هنرمند برای ترسيم و نمایش 54 شوکت شاهانه است. در یکی از آثار مورد بررسی، فرد سوار دستمالی سفيد نيز در دست 51 55 دارد که در نگارهها نمادی از برخی صفات پادشاه )چون قدرت و نجيبزادگی( است. در تمامی نمونهها، جلودار، قرقچی )دورباش( یا یک غالم در خدمت فرد سوار است و او را همراهی میکند و بنابر منابع دوره صفوی نشان آن است که سوار فردی معمولی نيست و

51. تصویر 5. 56. تصویر1. 52. تصویر7. 53. تصویر8. 54. نک. پاکباز، 32. 55. تصویر3. 51. برای مثال نک. Mangir, 807-814. ّ 932/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

57 الزم است جلودار مسير او را باز کند یامالزمانی او را همراهی کنند. از دیگر ویژگیهای پيکره سوار، حمل انحصاری سالح توسط اوست، درحالیکه هيچیک از پيکرههای 58 کوچکتر سالحی همراه خود ندارند. موارد و ویژگیهای انحصاری یادشده نظير ترکيب- بندی مقامی، داشتن دستمال سفيد در دست، لباس فاخر نسبت به سایر پيکرهها و در خدمتداشتن جلودار، قرقچی یا غالم هر یک بهتنهایی نيز در سایر نگارههای غيرترکيبی نشانی از نجيبزاده، شاه یا حکمران است. عالوه بر این موارد، در کتيبهای در باالی یکی از 53 نگارهها با مصرع »بارگير ملوک را شاید« به پادشاه بودن فرد سوار تأکيد شده است. با این همه، ویژگیهایی که فرد سوار را بهعنوان شاه یا شاهزاده صفوی معرفیمیکند به این موارد ختم نمیشود. سواربودن پيکره انسانی بزرگتر بر مرکبی غيرعادی که از ترکيب پيکرههای کوچکتر نسبتا متنوعی تشکيلشده، و درخدمتداشتن آنها موجب تأکيد جایگاه سوار به- عنوان یک شاه یا حاکم و نشان از تسلط و حاکميت اوست؛ ضمن آنکه، عنان و اختيار و مسير حرکت پيکرههای کوچکتر در اختيار سوار است و بدینترتيب نقش رهبری او نيز هویدا میگردد. سوار حتی پای خود را بر روی سر یکی از پيکرههای درون مرکب قرار داده، که البته هم میتواند نشانی از عالقه زیاد پيکرههای کوچکتر به او یا نشان تقدس سوار باشد که پيکرههای کوچکتر را راضی به تقدیم سر به قدم او ساخته، و هم بهگونهای تسلط و استبداد او را بهنمایش بگذارد. هرچند نوع تسلط سوار بر پيکرههای کوچکتر مستبدانه به- نظر میرسد، او بهعنوان صاحب مرکب، بهنوعی محافظ، روزیرسان یا رمهبان پيکرههای کوچکتر نيز محسوبمیشود. بهطور کلی، پيکره سوار که بهلحاظ فرمی نيز در رأس مثلث تشکيلشده از حيوان و سوار قرار دارد در هماهنگی با ساختار جامعه صفوی است، ساختاری هرمیشکل که در رأس آن پادشاهی همراه با هالهای از تقدس و قدرتی نامحدود،

57. نک. کمپفر، 228. 58. تصویر66. 53. تصویر62. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 633

11 و در قاعده مردم عادی جای داشتند. دادههای تصویری کدهای مستخرج مفهوم اصلی خام ترکيببندی مقامی شخصيت مهم و تزیينات لباس اصلی، دستمالی سفيد در دست حاکم یا پادشاه همراه داشتن سالح )بهصورت انحصاری( نجيبزاده، قدرتمند، شاهزاده

پای سوار بر روی سر یکی از پيکرههای استبداد، زورگویی، کوچکتر درون مرکب تسلط تقدیم سر به قدم شاه )تقدس و احترام فراوان(

الف-2( پیکرههای کوچکتر؛ موجودات، طبقات و گروههای اجتماعی در دورهی صفویان پيکرههای کوچکتر نيز همچون پيکره بزرگتر گاه بهتنهایی و گاه با توجه به پيکرههای کناری یا زمينهای که به آن تعلق دارند، حاوی ویژگیهاییاند که گاه بازگوکننده جایگاه، گروه، طبقه اجتماعی یا بخشی از هرم طبقاتی جامعه صفوی است. در ادامه، به نحوه کدگذاری آنها اشاره خواهد شد.

11. سيوری، 674. ّ 931/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

دراویش و قلندران خفته 16 شماری از پيکرههای کوچکتر چنبرهزده و خفتهاند و پوستينی نيز بر دوش دارند. عالئم 12 یادشده بهوضوح در ارتباط با قلندران و صوفيان است. شاردن با قراردادن قلندران ذیل گونهای از درویشان و گدایان، توصيف ظاهری )شامل پوستينی که بر دوش میاندازند، عصا و ...(، اخالق و مذهب و شيوهی زندگی آنان مینویسد: »گدایان و درویشان دیگری نيز هستند که آنها را قلندر مینامند ]...[ این نوع گدایان و درویشان را در هر گوشه از ایران میتوان یافت ... بيشتر آنها پنداری در جذبه و خلسه فرو رفتهاند و میخواهند نشان بدهند در حال و وضع عادی نيستند و مانند پيامبران گاهی به آنان وحی و الهام میشود. اما در واقع بيشتر درویشان تریاک میکشند، یا با مشروبات و مایعات مخدر خود را به این حال و روز 13 درمیآورند«. توصيف قلندران با ویژگیهای ظاهری چون پوستين بر دوش و در حاالت ّ خفته )بهجهت شغلشان( یا مصرف مخدرات و استفاده از عنوان »بنگی« برای آنان در سایر 14 متون این دوران نيز قابل مشاهده است.

سرهای بیتن؛ مغضوبین، دشمنان، قلندران سربریده و »شاهقلندر« از دیگر پيکرهها که در بخش انتهایی پای مرکب مشاهده میشوند سرهایی بیتن و بدون عمامه هستند. در دوره صفویه، بریدن سر دشمنان و حتی درباریانی که بهدالیلی یکباره مورد غضب شاه قرار میگرفتند، امری مرسوم بوده است. شمار سرهای بریده در یک سال بهحدی میرسيد که حتی مراسمی در عيد نوروز به نمایش آنها در مقابل شاه اختصاص - 15 داشته است. سانسون درباره مشاهداتش از این مراسم چنين نوشته است: »مردم از

16. تصویر64. 62. Chardin 13. شاردن، 678-677. 14. نک. کمپفر، 631؛ واله اصفهانی، 144؛ اسکندربيگ ترکمان، 275. 65. Sanson حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 635

محکوميت اشخاصی که مورد غضب شاه قرار گرفتهاند وقتی اطالع پيدا میکنند که ميرغضب سربریده و خونآلود آنها را در حالی که شاه با امرا و بزرگان دربار بر سر سفره نشسته است به حضور میبرد. سرهای تمام اشخاصی که در عرض سال گردن زدهاند در 11 عيد نوروز اولين روز سال نو بهحضور شاه میآورند«. نکته جالب توجه شباهت یکی از پيکرههای بیتن در پای مرکب با یکی از دشمنان جدی دوران حکمرانی صفویان با نام »شاهقلندر« است. براساس اسناد، دوران حاکميت صفویان شاهد شورش و ادعای حکمرانی حداقل سه قلندر در زمان سلطان محمدخدابنده بودهاست. طبق گفتهی افوشتهای نطنزی، هر دو قلندر اول و دوم پس از ادعای حاکميت به 17 قتل رسيدند و سریکی نيز به دربار فرستاده شد. پس از این دو قلندر، در سال 111ه قلندر سومی با نام »شاهقلندر« ظهور مکرد که بنابر منابع این دوره »به اسماعيل ميرزا فی- الجمله مشابهتی داشت و به طریق اسماعيل ميرزا دو دندان بيش نداشت«. این منابع از اینکه او واقعا دو دندان بيش نداشته یا بهعمد و برای ایجاد شباهت با شاه مقتول 18 دندانهایش را کنده بوده، اظهار بیاطالعی میکنند؛ اما فتنه شاهقلندر آسان رفع نشد. او که برای حکومت محمدخدابنده تهدیدی جدی محسوب میشد و چندین سال بر بخش- هایی از ایران حکمرانی کرد، در نهایت او پس از جنگی سخت با صفویان به قتل رسيد و 13 »سرش جدا کردند و در خراسان بهنظر سلطان محمد خدابنده رسانيدند«. چنانکه در تصاویر مشاهده میشود، یکی از سرهای بیتن در پای مرکب بهروشنی دهانی باز دارد که 71 تنها دو دندان جلو در آن دیده میشود. صحنهای که میتواند بيانگر تالش نقاش برای

11. سانسون، 671. 17. افوشتهای نظنزی، 41. 18. اسکندربيگ ترکمان، 272؛ واله اصفهانی، 133. 13. اسکندربيگ ترکمان،274. 71. تصویر65. ّ 931/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

ترسيم نگونبختی »شاهقلندر« بهعنوان یکی از دشمنان سرسخت شاه صفوی باشد. با نظر به موارد یادشده، تصویرگری سرهای بریده در مرکب در تناظر با وقایع اجتماعی این دوره است؛ ضمن آنکه اختصاص جایگاهی پست به این سرهای بیتن و در بخشهای پایينی پای مرکب نيز خود نشانی از تحقير دشمنان یا مغضوب بودنشان نزد پادشاه دارد.

لوطی و میمون از دیگر پيکرههای کوچکتری که تصویرگری آن در بسياری از نقاشیهای ترکيبی تکرار 76 شده، مردی است همراه با یک ميمون. ميمون آشکارا دستش را بهسمت مرد دراز کرده یا دست او را در دست دارد و در حال نشان دادن چيزی به مرد یا گفتوگو با او بهنظر میرسد. پيکره مرد همراه با ميمون، نمایانگر یکی از قشرهای پایين طبقات جامعه صفوی با عنوان لوطی است. لوطيان دستهای از درویشان، قلندران، یا فقيران معرکهگير و گاه نيز بهعنوان تلخک دربار شاهزادگان معرفی شدهاند. آنها معموال در حال مستی دیده میشدند و به دورهگردی در کوچهها، بندبازی، لودگی و رقص با همراهی حيوانات بهویژه ميمون یا خرس 72 مشغول بودند.

بردگان و خواجگان سیاهپوست برخی از پيکرههای کوچکتر درون مرکبها را زنان و مردانی با پوست تيره یا سياه تشکيل 73 دادهاند. حضور افراد رنگين پوست-که فقط به نگارههای ترکيبی ایرانی اختصاص دارد- میتواند اشارهای به بردگان و خواجگان سياهپوستی باشد که بهوفور در جامعه صفوی و دربار پادشاهان این دوره مشاهده میشدند. برخی از این افراد در خردسالی از هند یا سایر

76. تصویر67. 72. نک. فلور، 66. 73. تصویر68. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 637

75 74 سرزمينها به ایران آورده میشدند. کمپفر درباره شماری از آنان مینویسد »انجام دادن کارهای حرمسرا بهعهده حدود پانصد تن از خواجهسرایان سياهپوست است و این رقمی است که خود آنها ذکر میکنند؛ اما همه اینها حاضر به خدمت نيستند. بعضی به فرمان شاه 71 بهعنوان پيک، خبرگير، و ]...[ مشغولاند«. این خواجهسرایان از نظر مقام و منزلت با یکدیگر تفاوت داشتند. در متون صفوی از دو خواجه با نامهای مبارک و آغا کافور نامبرده شده که تا دوران سالخوردگی نيز همراه و محبوب شاه و اغلب مورد تجليل درباریان بوده- 77 اند.

زوجهای ساده در حال معاشقه از دیگر پيکرههای موجود درون مرکب، زنان و مردانی جوان با لباسهایی ساده و بدون 78 زیورآالتاند که دست در گریبان یکدیگر دارند و جام شراب ميانشان رد و بدل میشود. پيکرههای یادشده که با عنوان زوجهایی در حال معاشقه کدگذاری شدهاند، میتوانند نشانی از زندگی روزمره همراه با آرامش، رفاه و خوشی در ميان طبقات عادی جامعه باشند، رفاه و آرامشی که در متون صفوی نيز به آن اشاره شده است. به زعم این متون، حتی طبقاتی پایين چون روستائيان ایران نيز زندگی نسبتا خوبی داشتند و زنان و مردان روستایی بهمراتب به- 73 نسبت دهقانان اروپایی در شرایط بهتری زندگی میکردند.

74. سانسون، 617. 75. Kaempfer 71. کمپفر، 225. 77. همان، 223. 78. تصویر63. 73. نک. فوران، 612-58. ّ 931/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

شاهدبازی در نگاره شاهزاده سوار بر فيل ترکيبی، زوجهای در حال معاشقه، با صحنههایی از 81 شاهدبازی و تالش مردی برای بهآغوش کشيدن یک نوجوان جایگزین شدهاند. وجود این انحراف جنسی در دوره صفویه در بسياری از متون تاریخی گزارش شده است. شاردن در 86 سفرنامه خود بهتفصيل به چند مورد از آنها اشاره کرده است. بنابر سایر سفرنامههای اروپایيان و منابع تاریخ اجتماعی، شاهدبازی حتی در ميان برخی پادشاهان صفوی مرسوم 82 بوده و گاه نيز به ماجراها یا مکانهایی در اینباره اشاره شده است؛ چنانکه در این نگاره در کنار خود شاهزاده سوار نيز غالم یا جوانی کمس ّ نوسال نشسته که شاه دست خود را زیر 83 غبغب او گرفته است.

پیکره کوچکتری که پای سوار روی سر او قرار دارد در اغلب آثار مورد بررسی، پای سوار، به نشان عالقه زیاد پيکرههای کوچکتر درون حيوان به حاکم، یا تسلط حاکم بر دشمنان یا زورگویی و استبداد او، بر سر یکی از از آنها _که در 84 یکی از نگارهها دستبسته نيز هست_ قرار دارد. چنانکه در تطبيق ایدئولوژی طبقه حاکم با مضمون نگارهها، بهتفصيل ارائه خواهد شد، شاه صفوی موجودی مقدس و چون خدا مورد احترام و پرستش بود که این مسأله به قدرت نامحدود و متمرکز و استبداد او منجر شد. ضمن آنکه، رسم پایبوسی نيز نهتنها در زمان شاهاسماعيل بلکه در دربار سایر شاهان 85 صفوی رسمی متداول بود. برای نمونه، سانسون در مشاهده یکی از این موارد مینویسد:

81. تصویر26. 86. شاردن، 253-257/7. 82. نک. راوندی، 7/ 333؛ شميسا، 227. 83. تصویر21. 84. تصویر63. 85. نک. مينورسکی، 67. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 633

»شاه وقتیکه کسی را به مقامی منصوب میکند، همين که آن شخص حکم انتصاب خود را دریافت مینماید و شاغل آن مقام میشود سه دفعه دور شاه میگردد و میگوید "دور سر شما بگردم" و بعد پای شاه را میبوسد و با انجام دادن این تشریفات رسما اعالم میکند که آماده است برای بقای شاه جان خود را فدا کند و نشان میدهد که میداند محفوظماندن 81 مقام و جان و مالش بهمرحمت شاه بستگی دارد«.

سایر پیکرههای انسانی شماری دیگری از پيکرههای کوچکتر درون مرکب به پيرمردی با صورتی چروکيده، زنی در حال حمل کيسه یا ظرفی بر روی دوش خود، مردی )ساربان( در حال مهار یک شتر اختصاص دارند. بهطور کلی، افراد تصویرشده در ميان پيکرههای کوچکتر بيانگر گروهها و طبقات اجتماعی متنوعی )البته از بخش پایينی قاعده هرم صفوی( هستند که در جداول 3 و 4 به آنها اشاره شده است.

پیکرههای حیوانی بخشی از پيکرههای کوچکتر درون مرکب به حيوانات متنوعی شامل خرس، ميمون، خرگوش، عقاب، ماهی و ... اختصاص دارد. شاردن در جلد چهارم سفرنامه خود و تاورنيه در فصلی با عنوان »در بيان حيوانات و اقسام ماهیها و طيور ایران« به کليه حيوانات یادشده اشاره کردهاند؛ ضمن آنکه، وجود حيوانی غير بومی چون فيل در یکی از نگارههای مورد بررسی نيز در هماهنگی کامل با مشاهدات او مبنی بر وجود شماری از این حيوانات در 87 خدمت دربار است. نقاش عمدتا سعیداشته تا حيوانات را در بهترین جای ممکن بهکار گيرد؛ برای مثال از خرگوشها در سم مرکب یا از عقاب بهجای چشم استفاده کرده است.

81. سانسون، 671. 87. شاردن، 4/614-636؛ تاورنيه، 465. ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

اینگونه ترکيب موجودات مختلف برای ساختن موجودی جدید و خارقالعاده که در خدمت شاه باشد یادآور موجودات ترکيبی در هنر ایران باستان )هخامنشيان و ساسانيان( 31 83 88 نظير اسفنکس ، گریفون و الماسو است.

موجودات خیالی و پیکرههای دیو و جنمانند بخشی از پيکرههای کوچکتر به موجوداتی نيمهبرهنه با گوشهای تيز و شاخ اختصاص دارد که بيانگر موجوداتی خيالی چون دیوها یا جنيان است؛ وجود این موجودات هم در تناسب با خرافههای رایج در دوره صفویه و هم در هماهنگی با سایر نگارههای این دوره 36 است.

دادههای تصویری خام کدهای مستخرج مفهوم اصلی پيکرههایی با رنگ پوست سياه بردگان، خواجگان

سرهای بریده در بخش انتهایی مغضوبين، دشمنان پای مرکب )سری با دهان باز و سربریده )شاهقلندر( تنها دو دندان جلو(

جدول3.نمونه کدگذاری دادههای تصویری )پيکرههای کوچکتر(

88. Sphinx 89. Gryphon 90. Lamassu 36. شاردن، 251-241/3. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 646

جدول1. نمونه موجودات، گروهها و طبقات مستخرج از پيکرههای کوچکتر

جدول5. نمونه کدهای مستخرج از پيکره مرکب )اجتماع پيکرههای کوچکتر(

ب( ایدئولوژی صفویان و مضمون نقاشیهای مرد سوار بر حیوان ترکیبی از بههمپيوستن کدهای مستخرج از تحليل پيکره سوار و پيکرههای کوچکتر زیرمقولهها و از بههمپيوستن زیرمقولهها، مقولههای اصلی که سایر زیرمقولهها و کدها بر محوریت آنها تشکيل شدهاند، استنباط میشود )شکل6(؛ چنانکه مشاهده میشود، زیرمقولهها حول محور اصلی حاکميت یکپارچه و متمرکز فردی )احتماال مقدس همراه با قدرت مطلقه و استبداد و ستمگری( و در عين حال حاکمی همچون محافظ و رمهبان قرار دارند. بر این اساس، در ادامه، ارتباط هریک از مقولههای اصلی با مضمون آثار تحليلشده، بررسی و ّ 912/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

ارائه میگردد.

شکل9.مقولههای مستخرج از تحليلمحتوا نقاشیهای مرد سوار بر حيوان ترکيبیصفوی

ب-1( حاکمیت واحد و متمرکز حاکميت متمرکز )یک فرد بر جمعی از پيکرههای کوچکتر که به جامعهای واحد و یکپارچه تبدیل شدهاند( یکی از مقولههای اصلی مستخرج از نگارههای مرد سوار بر حيوان ترکيبی و از سویی دیگر از شاخصههای اصلی حکومت صفویه است. صفویان بهعنوان برپاکنندگان اولين حکومت واحد و متمرکز ایران پس از دوره ساسانيان، در ابتدا با استفاده از قدرت صوفيگری و نيروی شمشير قزلباشان موفق به تشکيل سلطنت شدند و در ادامه با اتکا به سه عامل تشيع، دارا بودن مقام مرشد کامل و سنت دیرینهای که شاه را موجودی مقدس و برخوردار از ف ّره ایزدی میداند، حاکميت خود را تثبيت و یکپارچگی را در سرزمينهای تحت تصرف خود ماندگارساختند. در ميان عوامل یادشده، اعالم تشيع اثناعشری بهعنوان مذهب رسمی کشور، مهمترین تصميم شاهاسماعيل، یکی از پایههای قدرت رهبران صفویه و عامل اصلی در تبليغات مذهبی و ایدئولوژی سياسی آنان بود. این تصميم، توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را بهخدمت دولت جدید درآورد؛ ضمن آنکه با ایجاد تمایز آشکار ميان دولت صفویه با امپراتوری قدرتمند عثمانی و آگاهی بيشتر نسبت به هویت ملی، حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 643

عاملی مؤثر در یگانگی و پيشرفت تدریجی ایران بهسوی حکومتی ملی و دولتی متمرکزتر و 32 قویتر شد. حاکمان صفویه در دورههای بعد نيز همچنان از سه منبع یادشده مشروعيت خود را کسب میکردند. در زمان شاه عباس نيز گرچه حکومت از مبنای دینی بهسمت حکومت مطلق این جهانی و غيردینی گرایش یافت، اما شاه همچون گذشته و با استناد به منابع مشروعيت پيشين در رأس هرم سلسلهمراتب قرار داشت و وظيفه او نظارت بر انجام وظایف یکایک طبقات موجود در هرم و حفظ نظم اجتماعی بود. در ادامه این روند، گرچه آرمان نظم اجتماعی سلسلهمراتبی براساس حفظ گروهها یا طبقات معينی از مردم محقق گردید، اما شاه صفوی قدرت و استقاللی نامحدود کسب کرد که بهعقيده ناظران خارجی مستقيما ناشی از آن بود که او خود را پسر امام و پيغمبر میدانست و عالوه بر مقام سلطنت، ریاست مذهبی مملکت را نيز دارا شده بود. بهزعم آنان »در تمام دنيا هيچ پادشاهی مستقلتر از شاه 33 ایران نبود«، »او مالک جان و مال رعایا بود و روش حکومتش مطلقا استبدادی«. پادشاهی که »بر انجام هرکاری مجاز و اختيار جان و مال و هر فرد و زن و فرزندان او همه 34 در دست او بود«. شاردن با تأکيد بر این قدرت شاه آن را موجب ایجاد روحيه تسليمطلبی در مردم میداند و مینویسد: »ایرانيان از خصلت تسليمطلبانهای برخوردارند که ناشی از مرتبهای است که شاهان برای خود قائلاند. این حالت شاید در هيچ کجای جهان بهاندازه ایران قوی نباشد. آنان معتقدند که شاهان طبيعتا خشن و بيدادگرند و با وجود همه خشونت و بیعدالتیشان، باید از آنان اطاعت کرد مگر در مواردی که بر خالف دین یا وجدان عمل 35 کنند ]...[ ایرانيان تسليمطلبترین مردم روی زميناند«.

32. فوران، 81؛ سيوری، 23-21. 33. تاورنيه، 513؛ سانسون، 641. 34. کمپفر، 64. 35. شاردن، ج5، 221-263. ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

در چنين شرایطی بهکار بردن، عناوینی نظير »عالمپناه«، »پادشاه ممالک عالم«، 31 »پادشاه جن و انس«، »سليمانشأن«، »مشرق و مغرب به زیر نگينش«، »جهان مطاع« _که بهزعم بسياری از سفرنامهنویسان اروپایی بسيار مبالغهآميز بود ولی شاه صفوی آنها را 37 شایسته خود میدانست_ و انجام رسم پای بوسی در مورد او امری عادی بود. در این ميان، عجيب نيست که نقاش صفوی که پيوندش با دربار و دریافت حمایت شاه از سوی او غيرقابل انکار است، قصد تجليل از مقام شاه و بهتصویر کشيدن صفات مبالغهآميز یادشده، تقدس، تسلط، نایب امام الزمانی و حکومت واحد و یکپارچه او بر جهانيان را داشته - 38 َ َ باشد. در واقع ترسيم حکمرانی سوار بر مر کبی از پيکرههای کوچکت ر متنوعی چون دیوها و جنيان، حيوانات و انسانها تصویری همسو با ایدئولوژی صفویان و مدایح این دوره درباره پادشاه است. نقاش، پيکرههای کوچکتر متنوعی از انواع حيوانات آسمان و خشکی و دریا، انسانهایی با جنسيتهای گوناگون )زن و مرد( در سنين مختلف )نوجوان، جوان، پير( و حتی از نژادهای متفاوت )سياه و سفيد( را درون مرکب جای داده و بدینوسيله سعیداشته تا سيطره وسيع حکمرانی سوار را بهنمایش بگذارد. پيکرههای کوچکتری که وجود شاه و مرکب او به آنها نظم و یکپارچگی و وحدتی انداموار بخشيده، هریک بهعنوان عضوی از جامعه به انجام وظيفه خویش مشغولاند. نظم و وحدت ميان آنها تا بهحدی است که به پيکرهای واحد تبدیل شدهاند و عنان و اختيار آن در دستان حکمران سوار است. بدینترتيب مجموعه پيکرههای کوچکتر و سوار، به تجسمی قابل قبول از حاکميت متمرکز و واحد شاه صفوی یاحتی زمينهسازی شاه نایب امام غایب برای برقراری حکومت جهانی واحد بدل

31. انتساب این صفات به شاه فراوان است، برای مثال نک. اسکندربيگ ترکمان، ج2، 45؛ محتشم کاشانی، 648؛ امينی هروی، 687؛ خواندمير، 447. 37. کمپفر، 67. 38. درباره هماهنگی صفات یادشده )بهویژه نایب امام الزمانی( در مدایح دوران صفوی با آثار مورد بررسی نک. نایفی، 83-88. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 645

میگردد، حاکميتی مبتنی بر یک ایدئولوژی مذهبی پویا که در آن شاه وجودی واجب االطاعه و فرمانهایش الزماالجرا است. این ایدئولوژی از سویی پيکرههای کوچکتر را متقاعد میکرد تا سر را تقدیم قدم شاه مقدس کنند و از سوی دیگر چنان منش استبدادی و قدرت مطلقه و نامحدودی برای شاه فراهم میآورد که جامعه تحت تسلطش را به حيوانی بیاختيار، کامال مطيع، فاقد قدرت تصميمگيری و در نهایت بهقول شاردن به »تسليمطلب- ترین مردم روی زمين« بدل میساخت.

ب-2( حاکم همچون رمهبان یا شبان رعایا گرچه نگارههای »مرد سوار بر حيوان ترکيبی« حاکميت متمرکز و واحد شاه سوار بر اجتماع متنوعی از پيکرههای انسانی کوچکتر در مرکب شامل جنسيتها، سنين، رنگ پوست و نژادهای گوناگون را بهتصویر میکشند که با اضافه شدن تنوع حيوانات و سایر موجودات چون دیوها یا جنيان خود نشانی از گستره قلمرو پادشاه و فرد سوار است، ليکن چنانکه در تحليل محتوای تصاویر مورد بررسی مشخص شد، این تنوع همواره نمایانگر طبقات ساده، پایين و عادی جامعه است؛ برای مثال، علیرغم حمل سالح توسط فرد سوار، هيچیک از پيکرههای کوچکتر سالحی بههمراه ندارد تا نمایندگی طبقه سپاهيانی را که شاه بر آنها مسلط است برعهده گيرد. درواقع پيکرههای کوچکتر درون مرکب همواره نمایانگر بخش پایين جامعه صفوی و بهتعبير دقيقتر کسانیاند که از آنان با عنوان »رعایا« یاد میشود. بهطور کلی، واژه رعيت از ریشه »رعی« بهمعنای چوپانی و چراندن دامها، نگریستن، مراقبت کردن، تعهد کردن امر چيزی و مجازا بهمعنای حکومت کردن و اداره امور مردم است. قدیمترین و فراگيرترین کاربرد این واژه _که به نحوی معانی دیگر آن را نيز دربر میگيرد_ بهمعنای زیردستان حاکم و ناظر بر سنتی کهن است که براساس آن، حاکم بهمثابه چوپان مردم تصور میشد. از آن جهت که رعایا حق دخالت در امور سياسی و نظامی مملکت را نداشتند بهتدریج کاربرد دیگر »رعيت« بهمعنای اتباع غيرنظامی در ادبيات و ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

تشکيالت اسالمی رواج یافت و این واژه بر طبقاتی از اتباع سلطان که مجاز به حمل سالح نبودند نيز اطالق شد. در این معنا رعيت طبقه مطلقا فرمانبردار جامعه بود و در هيچیک از سلسله مراتب توزیع قدرت مشارکتی نداشت. بر این اساس از سویی داشتن سالح برای رعيت امری نپذیرفتنی بود و آنها موظف به اطاعت بیچونوچرا، پرداخت ماليات، خدمت- رسانی به عامالن دولت، در صورت لزوم تهيه مرکب و علوفه یا ارائه خدمات پشتيبانی برای سربازان بودند و از سوی دیگر نيز حاکم نمیبایست کارگزاران لشکری خود را از ميان آنها برگزیند و آگاهی از احوال رعيت، عدالت و حسن رفتار با آنها و از همه مهمتر محافظت از ایشان از وظایف اختصاصی حکمران بهحساب میآمد. همين معنا از رعيت در قرن 61ه/61م در تشکيالت صفویه جنبه رسمی و رواج یافت و رعيت/ رعيتی بهعنوان 33 اصطالحی دیوانی در مقابل لشکر/ لشکری، سپاه/ سپاهی و عسکر/ عسکری بهکار رفت. تقابل رعيت/ سپاه و رفتار دوسویه شاه با رعایا در متون و ادبيات این دوره نيز به فراوانی وجود دارد و در توصيههای عبدی بيگ شيرازی به شاه تهماسب درباره چگونگی رفتار با رعيت و سپاه، بهخوبی قابل مشاهده است: بار رعيت به عدالــت بسنج ساز قوی لشکر خود را به جنگ دار به یک دست رعيت نگاه گــير به یک دسـت عـنان سپاه 611 رو به رعيــت نده امــا فزون تا ننـــهد پا ز حــد خود برون از سایر متون و اسناد این دوره همين منش دوگانه شاه با رعایا قابل استنباط است. برای مثال گرچه ناظران و سفرنامهنویسان خارجی، شاه صفوی را با قدرتی نامحدود و صاحب اختيار و مالک جان و مال رعایا وصف کردهاند، اما در همين متون شاه گاه فرمانروایی عادل با هالهای از نيکوکاری ناميده شده و درباره عالقه او به رعایا چنين گزارش میشود: »شاه

33. ذیالبی، 614-87. 611. عبدی بيگ شيرازی، 641؛ نایفی نيز ذیل مدایح صفوی هماهنگ با این آثار به این ابيات اشاره کرده است. نک. نایفی، 12. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 647

ایران رعایایش را دوست میدارد و برای اینکه از احتياجات آنها اطالع پيدا کند و همچنين اگر عمال و افسرانش ظلم و ستمی نسبت به رعایا روا داشته باشند از آن باخبر شود اغلب اوقات تغيير لباس میدهد و ميان آنها میرود ]...[ تا داروغه را غافلگير کند و از رفتار او 616 مطلع گردد«. درواقع قدرت مطلق شاه نه تحدید که تضمين آزادی و امنيت فردی طبقات پایين جامعه بود، امری که در ظاهر عجيب مینماید؛ اما درواقع پيامد منطقی جامعهای است که فاقد نهادهای مدنی و حقوقی قدرتمند و بهرهمند از خودمختاری قابل مالحظه 612 است. آنچه درباره نگارههای مورد بررسی یاد شد، در هماهنگی کامل است با انگاره سلطه و رابطه شاه و مردم مبنی بر فرض حاکم بهعنوان چوپان و رمهبان، و مردم بهعنوان رمه که حق حمل سالح را نداشتند. در واقع تشکيل مرکب از پيکرههای کوچکتری متعلق به طبقات عادی جامعه و تأکيد بر عدم حمل سالح توسط آنها، واژه »رعایا« را به مناسب- ترین عنوان برای توصيف اجتماع این پيکرههای کوچکتر بدل میسازد. پيکرههای کوچک- َ َ تری که نه تنها مطيع پادشاهاند، بلکه در نهای ت فرمانبرداری، خود به م رک ب حکمران تبدیل شدهاند. در مقابل، شاه نيز در َمنشی دوسویه از طرفی با قدرت مطلقهاش محدودهای برای رعيت تعيين کرده که پای از آن برون نگذارند و مسير زندگی، عنان و جان خود را در قالب َ َ َم رک ب در اختيار سوار نهند، از سوی دیگر متضمن امنيت یا نگهدارنده و ضامن بقای َم رک ب و پيکرههای کوچکتر درون آن و بهروشنی رمهبان آنهاست. بدینترتيب، مجموعه روابط یادشده ميان پيکرهها، این آثار را به تجسمی از تفکر مبتنی بر حاکميت شاه صفوی بهمثابه چوپان، و مردم چون رمه بدل میسازند.

616. سانسون،31. 612. سيوری، 674-32. ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

ج( نگاه انتقادی به مضمون نقاشیهای ترکیبی صفوی چنانکه در رویکرد نظری تحقيق ارائه شد، از منظر بسياری از متفکران »نظریه بازتاب«، هن ْر بخشی از ایدئولوژی جامعه است. ایدئولوژی نيز حاکی از شيوهای است که به موجب آن، انسانها نقش خود را در جامعه طبقاتی بازی میکنند. اندیشهها، ارزشها و تصویرهایی است که انسانها را با کارکردهای اجتماعيشان پيوند میدهد و بدینسان آنها را از شناخت راستين جامعه بازمیدارد. در واقع در این دیدگاه، کارکرد ایدئولوژ ْی مشروعيت بخشيدن به قدرت طبقه حاکم بر جامعه است و هن ْر بخشی از این ساختار پيچيده ادراک اجتماعی است که موقعيتی را فراهم میآورد که به موجب آن، یک طبقهی اجتماعی که سرنوشت طبقه دیگر را در دست دارد، یا در چشم بيشتر افراد جامعه »طبيعی« جلوه کند یا اصال بهچشم 613 نياید. ایدئولوژی صفویان همانگونه که از آن انتظار میرفت، بهروشنی در خدمت طبقه حاکم و مشروعيت بخشيدن به جایگاه شاه صفوی بود و آنچنانکه از تحليل محتوای نمونههایی از آثار مرد سوار بر حيوان ترکيبی بهعنوان دستهای از هنر و نقاشی صفوی مشخص گردید، کدها و مقولههای مستخرج از پيکره سوار بهعنوان حاکم و پيکرههای درون مرکب بهمثابه بدنه جامعه نيز بهعنوان بخشی از همين ساختار با کارکردها و شاخصههای اصلی این ایدئولوژی همچون بهکارگيری عامل پویای مذهبی در ایجاد هالهای از تقدس به دور شاه که به تسلط و قدرت مطلقه و نامحدود و حاکميتی یکپارچه و متمرکز انجاميد، در تناظر و هماهنگی است. با این همه، این آثار نهتنها با قابليتهای این ایدئولوژی در تناظرند، بلکه تجسمی از تمامی کاستیهای تفکر حاکم را نيز بهنمایش میگذارند. در آثار یادشده، پيکرههای کوچکتر بهدرستی با کارکردهای اجتماعيشان پيوند داده شدهاند. هریک از آنها ظاهرا به بهترین شکل ممکن در جای خویش قرارگرفته، وظيفه خود را در مرکب بهمثابه بدنه جامعه

613. ایگلتون، 46-23. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 643

گاه در نقش چشم و گوش، گاه بهجای پاها و ... ایفا میکنند و نظم و وحدت مثالزدنی ميانشان آنها را به موجودی واحد و در خدمت آرمان پيکره سوار بدل ساخته است. با این همه، نمیتوان نادیده گرفت که این موجود واحد در نهایت و در نمای کلی، حيوانی بی- اختيار و اراده و فرمانبردار است که عنان و مسير زندگیاش در دستان سوار قرار دارد؛ و این َ َ پيکرههای کوچکت ر فشرده و گرفتار در محدوده م رک ب، از شناخت راستين کليت جامعه خود یا همان مرکب و موجود واحد که ترکيبی از همه آنهاست، بازماندهاند. پيکرههای کوچکتر فاقد سالحی که عنوان رعایا برای آنان مناسب بهنظر میرسد، با َ آرامشی نسبی به فعاليتهای روزمره و زندگی خود تحت حمایت صاحب َ مر کب یا همان حاکم سوار قرار دارند. اما بهراستی این حمایت به محافظت از حقوق و نيازهای یک حيوان یا مرکب )بهمثابه کليت جامعه پيکرههای کوچکتر( چون تأمين خوراک و تيمار و نه نيازها و حقوق انسانی محدود است. تنزل افراد جامعه به پيکره مرکبی که سوار بتواند با تسلط کامل بر آن حاکميت کند، برای خود سوار نيز بیمسأله نيست و بررغم تالش فراوان نقاش برای ترسيم تنوعی از موجودات سيطره سوار بر پيکرههای انسانی را به افرادی از طبقات عادی و پایين هرم جامعه َ یا همان رعایا محدود میسازد. البته با توجه به تقليل جامعه به پيکره َم رک ب و بهبيان دیگر یک حيوان، حضور نداشتن نمایندگانی از نخبگان و طبقات باالیی جامعه تحت حاکميت شاه صفوی همچون سپاهيان، روحانيون و بازرگانان و تجار بزرگ امری طبيعی است. شاید بههمين دليل باشد که هنرمند ایتاليایی برای ترسيم حکومت جهانی حاميانش ماکسيميليان َ َ و رودلف دوم، از ترکيب عناصر کوچکت ر سر امپراتور را میسازد و نه م رک ب او را، تمثيلی که تا امروز نيز به قوت خود پابرجاست و از توقف تصویرگری نمونههای ایتاليایی جلوگيری کرده است. عجيب نيست که در سالهای بعد و با حرکت از اوایل دوران حاکميت پادشاهان صفوی به اواخر آن و کمشدن کارایی ایدئولوژی اوليه مقدس شمردهشدن شاه، تصویرگری ّ 951/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

614 این نگارهها با تغييرات جدی مواجه میشود. بهعقيده محققانی چون راید و 615 اتينگهازن ، بهطور کلی در نگارههای تصویرشده در زمان شاهعباس و بعد از وی، در مقایسه با نمونههای قبلی، حالت تمکين و تسليمپذیری بهچشمنمیخورد؛ فردی ت بارزتر، محافظان بیرمق و نبود نظم و انضباط و ناخشنودی از مراجع قدرت از ویژگیهای این نگارههاست. در ادامه، هنر سده 66ه/67م واقعگرایانهتر شد و با افول تصویرگری قهرمانانه از شاه، به زندگی طبقات فرودست و افراد معمولی در حالت کارکردن و فراغت توجه بيشتری 611 نشان داد. نکته جالب توجه آنجاست که از سویی دیگر در دوره قاجار نيز بهتدریج و ظاهرا با تالشهای ميرزا حسين خان سپهساالر _که عمدتا بهعنوان مدافع حقوق مردم شناخته میشود_ در استفاده از واژگان سياسی جدید، واژه رعيت جای خود را به واژه ملت داد و در سرودهها و نوشتههای پس از آن تشبيه پادشاه به شبان که در ادبيات متقدم بسيار 617 معمول بود، بسيار کمتر شد. دقيقا در همين بازه زمانی، تصویرگری نمونههای »مرد سوار بر حيوان ترکيبی« که تجسمی از تسليمپذیری کامل رعایا در مقابل شاه و تشبيه او بهمثابه رمهبان مردم است نيز با رکود، تغيير مضامين به سمت حذف مرد سوار و نگارههای ترکيبی با مضمون عاشقانه و حتی توقف مواجه میشود.

نتیجه پژوهش حاضر بههدف تحليل دستهای از آثار نقاشی دوره صفوی با عنوان نقاشیهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« و بررسی چگونگی ارتباط آنها با جامعه و بازتاب ایدئولوژی طبقه حاکم بر تصویرگری آنها انجامشد. یافتههای این پژوهش بهطور خالصه بهقرار زیر است:

104. Reid 105. Ettinghausen 611. فوران، 88؛ اتينگهازن، 353-348. 617. ذیالبی، 33. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 656

در مرحله اول، از تحليل محتوای نقاشیهای یادشده کدها و زیرمقولههایی چون ترکيببندی مقامی، نجيبزادگی، حاکميت، رمهبان، شاه، تقدس، تسلط و استبداد )از پيکره سوار(، قلندران و درویشان، لوطيان، دشمنان و مغضوبان سربریده، خواجگان و بردگان سياهپوست، زنان و مردانی معمولی در حال معاشقه و باربرکه نمایانگر هرم طبقات پایين جامعه صفویاند )از پيکرههای کوچکتر( و وحدت و یکپارچگی، نظم و انضباط و فرمانبرداری )از مرکب بهعنوان کليت اجتماع پيکرههای کوچکتر( استخراج میگردد که به مقولههای اصلی »حاکميت یکپارچه« و »حاکم همچون رمهبان« میانجامد. در مرحله دوم، تناظر و هماهنگی کامل ميان مقولههای اصلی مستخرج از تحليل محتوای آثار با ایدئولوژی طبقه حاکم و شاخصها و کارکردهایش این آثار را به جلوهای بارز از بازتاب این ایدئولوژی و بخشی از ساختار آن بدل میسازد که میکوشد افراد جامعه را با کارکردهای اجتماعيشان پيوند دهد و با فراهمکردن موقعيتی که قرارداشتن سرنوشت طبقهای را در دست طبقه دیگر عادی جلوه میدهد، تصویری از مشروعيت طبقه حاکم را بهنمایش بگذارد. دراین جهت، این آثار از سویی نمایشی قابل قبول از وحدت و یکپارچگی و نظم و انضباط اجتماعی مردمی تحت حاکميت شاهی با قدرت مطلق و نامحدود و مقدس که عنان زندگی سایر افراد جامعه را در اختيار دارد، بهتصویرمیکشند؛ و از سوی دیگر با تطبيق َ َ پيکرههای کوچکت ر فاقد سالح درون م ر بک با اصطالحات دیوانی عصر صفوی تجسمی گویا از تشبيه »شاه بهمثابه رمهبا ن رعایا« هستند. در مرحله سوم، در نگاه انتقادی به این آثار و مضامين نهفته در آنها مشخص میشود این آثار نهتنها تجسمی از کارکردهای ایدئولوژی بلکه بازتابی از کاستیهای آن نيز هستند. گرچه پيکرههای کوچکتر بهشکلی طبيعی مشغول انجام نقش و زندگی عادی خودند، اما از َ درک کليت اجتماعشان به مثابه یک َم رک ب یا حيوان، بیخبر یا عاجز بهنظر میرسند. ظاهرا شاه همچون رمهبان محافظ آنهاست، اما این حفاظت و حمایت به نيازها و حقوق حيوانی )کليت اجتماع آنها(، نه حقوق انسانيشان محدود است. تنزل جامعه به مرکب یا حيوانی که ّ 952/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

حکمران بتواند بهراحتی بر آن تسلط داشتهباشد، برای خود شاه نيز بیمسأله نيست و به تقليل سيطره حاکميتش میانجامد. گرچه نقاش تالش زیادی برای ترسيم تنوع و سيطره قلمرو سوار نشان داده است، اما چنانکه از کدهای مستخرج از پيکرههای کوچکتر نيز برمیآید، آنها همواره افرادی از طبقات و گروههای پایين هرم جامعه صفوی را به تصویر میکشند. در واقع ترسيم افرادی از ميان نخبگان و طبقات باالتر بهلحاظ ماهيت قالب َ برگزیده برای تصویرگری اجتماع یا همان َم رک ب تقریبا غيرممکن است. در انتها از دست- دادن کارایی ایدئولوژی اوليه و کمشدن تقدس شاه، جایگزینی واژه »ملت« بهجای »رعيت« و رکود استفاده از تشبيه »شاه بهمثابه رمهبا ن رعایا ،« ازدالیل قابل قبولی برای رکود تصویرگری نمونههایی همچون »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« و تغيير مضامين یا حذف مرد سوار در آنها در سالهای بعد، بهنظر میرسد.

کتابشناسی اتابکی، تورج، »مورخان و تاریخ اجتماعی )از پایين(«، کتاب ماه علوم اجتماعى، شماره شهریور و مهر، 1-3، 9312ش. اتينگهازن، ریچارد، »گرایشهای سبکی دوران شاه عباساول«، مترجم صفورا فضلاللهی، پیامبهارستان، دفتر2، ش13، پایيز9313ش. افوشتهای نطنزی، محمودبنهدایة الله، نقاوة اآلثار فى ذکراالخیار، بهاهتمام دکتر احسان اشراقی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 9351ش. ایگلتون، تری، مارکسیسم و نقد ادبى، ترجمه اکبر معصومبيگی، تهران، دیگر، 6383ش. بارنت، سيلوان، راهنمای تحقیق و نگارش در هنر، ترجمه بتی آواکيان، تهران، سمت، 9319ش. پاکباز، رویين، نقاشى ايران، تهران، زرین و سيمين، 9311ش. تاورنيه، ژانباتيست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تهران، انتشاراتکتابخانهسنایی، 9313ش. ترکمان، اسکندربيگ، تاريخ عالمآرای عباسى، زیر نظر ایرج افشار، تهران، اميرکبير، 9317ش. خواند مير، غياث الدین، تاريخحبیبالسیر فىاخبار بشر، ج4، تهران، کتابخانه خيام، 6353ش. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 653

ذیالبی، نگار، »تطور اصطالح رعيت و قشربندی رعاﻳا در تشکيالت اسالمی«، تاريخ و تمدن اسالمى، سال دهم، شماره نوزدهم ، بهار و تابستان ، 6333ش. راوندی، مرتضی، تاريخ اجتماعى ايران، تهران، نگاه، 6376ش. سانسون، سفرنامهسانسون، باهتمام و ترجمه تقیفضلی، تهران، ابنسينا، 9311ش. سيوری، راجر، ايران عصر صفوی، ترجمه کامبيز عزیزی، چ26، تهران، مرکز، 6336ش. شاردن، ژان، سیاحتنامه شاردن، مترجم محمد عباسی، تهران، اميرکبير، 6345ش. شميسا، سيروس، شاهدبازی در ادبیات فارسى، تهران، فردوس، 6386ش. شيرازی، عبدیبيگ، مظهراالسرار، حاضرکننده متن از روی دستنویس شاعر: ابوالفضل اوغلی رحيموف، مسکو، دانش، 6381م. فلور، ویلم، لوطیگری، »لوطيان و زیست اجتماعی در تاریخ ایران«، روزنامه شهروند، سال چهارم، شماره 6171، 6335ش. فوران، جان، مقاومت شکننده: تاريخ تحوالت اجتماعى ايران، ترجمه احمد تدّین، چ 64، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 6377ش. کاشانی، محتشم، ديوان محتشم، بهکوشش مهرعلیگرگانی و محمدحسنسادات ناصر، تهران، سنایی، 6371ش. کریمزاده تبریزی، محمدعلی، احوال و آثار نقاشان قديم ايران و برخى مشاهیر نگارگر هند و عثمانى، تهران، کتابخانه مستوفی، 6371ش. کمپفر، انگلبرت، سفرنامهکمپفر، ترجمه کيکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 6313ش. کنراد، تاریخاجتماعی، در تاريخ اجتماعى دانش، روش، آموزش، گردآورنده و مترجم، ابراهيم موسیپور بشلی و محمدابراهيم باسط، تهران، سمت، 9311ش. مينورسکی، سازمان اداری حکومت صفويان، ترجمه مسعود رجبنيا، تهران، زوار، 9331ش. نایفی، صدیقه، پیکره در پیکرهها در نقاشى ايرانى، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشکده هنراسالمی، دانشگاه هنرتبریز، 6336ش. واله اصفهانی، محمد یوسف، خلدبرين )ايران در روزگار صفويان(، بهکوشش ميرهاشم محدث، تهران، بنياد موقوفات دکتر محمود افشار، 9372ش. هت، جين، »تاریخ اجتماعی«، ترجمه حسن زندیه، فصلنامه تاريخ اسالم، سال دوازدهم، شماره اول و دوم شماره مسلسل41-45، 682-616، 6331ش. ّ 951/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

هروی، امير صدرالدین سلطان ابراهيم، فتوحات شاهى، تصحيح محمدرضا نصيری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 6383ش. Bonta, Robert J.Del,. "Reinventing Nature: Mughal Composite Animal Painting", Ed Som Prakash Verma, Flora and Fauna in Mughal. Bombay: Marg Publications, 1999. Comanini, Gregorio, Il Figino, Milan, 2015. DaCoasta Kaufmann, Thomas, Variations on the Imperial Theme in the Age of Maximilian II and Rudolph II, Harvard University, Ph. D., in Fine Arts (published doctoral thesis), 1977. DaCosta Kaufmann, Thomas, Arcimboldo: Visual Jokes, Natural History, and Still-Life Painting, University of Chicago Press, 2009. Ekhtiar Maryam D. (editor), Priscilla P. Soucek, Sheila R. Canby, Navina Najat Haidar. Masterpieces from the Department of Islamic Art in The Metropolitan Museum of Art. Published by The Metropolitan Museum of Art, Distributed by Yale University Press, 2011. Grabar, Oleg, Mostly Miniature: An Introduction to Persian Painting, Princeton University, 2001. Goud, Balagouni Krishna, and M.V.S. Sarma, “Composite art: with special refrence to the miniature paintings in SALAR JUNG museum”, Proceedings of the Indian History Congress, vol.73, 2012. Kazue, Kobayashi, "Rock and Composite Animals Seen in the Saray Album H.2153 and the Development of their Iconography", report on the 6th research seminar on the Saray album, Institute of Oriental culture, the university of Tokyo, 1999. Kramrisch, Stella, Painted Delight: Indian Paintings from Philadelphia Collections, Philadelphia: Philadelphia Museum of Art, 1996. Kriegeskorte, Werner, Arcimboldo, London, Taschen, 2004. Schmitz, Barbara, A. Desai, Ziyad-Din, Mughal and Persian Paintings and Illustrated Manuscripts in The Raza Library Rampur, New Delhi, Indira Gandhi National Centre for The Arts, 2006. حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 655

Shoemaker, Marla K. Elephant Composite, School Arts, vol.96, Issue 1, Academic Search Complete Baldwin Wallace, Sept. 1996, Accessed, 12 Dec, 2018. Vaughan, Philippa, "Mythical Animals in Mughal Art: Images, Symbols, and Allusions", Ed Som Prakash Verma, Flora and Fauna in Mughal, Bombay, Marg Publications, 1999. Young, Catherine, Letters from India, New Delhi, Har-Anand Publications, 2003. Mangir, Ahu Fatma, "Symbols of the Handkerchief in Turkish Culture", 12th International Academic Conference, Prague, 2014. A Composite elephant with Rider, Retrieved September 18. 2018 From:https://www.agakhanmuseum.org/collection/artifact/a- composite-elephant-with-rider-and-groom-akm143. Divine Rider on a Composite Elephant Preceded by a Demon, Retrieved November 18, 2018, From: https://www.philamuseum.org/doc_downloads/education/object_res ources/70706.pdf Prince and Page on a composite elephant, Retrieved September 10. 2018 From: http://www.britishmuseum.org/research/collection_online/collecti on_object_details.aspx?assetId=90352001&objectId=265871&pa rtId=1 What Is an Elephant? Retrieved September 6. 2017 From: http://visionlab.harvard.edu/members/fred/elephant.htm

ّ 951/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

تصاویر

تصویر6.مرد سوار بر اسبترکيبی، تصویر2.خدایفصول، اثر آرچيمبلدو، تصویر3. فيلترکيبی، نقاشیهند، اواخرسده نقاشیصفوی، اواخر سده61ه، موزه رضا- سده91م، قلعه 91م،سایتموزه آغاخان عباسی،تصویر از نگارنده اسککلسترسوئد)کریگسکورت،2111، 11(

تصویر 1. شاهزادهسوار بر فيلترکيبی، نقاشیصفوی، تصویر5. شاهزادهسوار بر اسب ترکيبی، نقاشىصفوی، سده91م، سایتموزهبریتانيا سد61م، موزه رازا)Smitz,2006,pl271( حاکميت بر رعایا: بازتاب ایدئولوژی صفویان در نقاش یهای »مرد سوار بر اسب و فيل ترکيبی« 657

تصویر1. سوار بر اسب ترکيبی، نقاشی صفوی، اواخر تصویر7. سوار قوشبدست براسب ترکيبی، نقاشی سده 61ه، موزه رضا عباسی، تصویر از نگارنده صفوی، اواخر سده61ه، موزه رضاعباسی، تصویر از نگارنده

تصویر1. تزیينات لباسسوار تصویر1. دستمال در دست- تصویر91. جلودار یا قرقچی تصویر99. حمل سالح توسط سوار سوار

تصویر92. کتيبهنگاره 5 تصویر93. پایسوارروی سر تصویر91. درویشخفته تصویر95. سربریدهبادهانباز و یک پيکره دو دندان

ّ 951/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

- تصویر91. سرهایبیتن تصویر97. مرد و ميمون تصویر91. پيکرههایسياهپوست تصویر91. زوجهایدرحال معاشقه

تصویر21. شاهزاده و غالمش تصویر29. صحنه شاهدبازی تصویر22. پيکره دیومانند تصویر23. پيکرههای دیویا جن مانند

نمونههایی از تکرار دادههای تصویری در دیگر نقاشیهای ترکيبی صفوی

تصویر 21. قلندر خفته تصویر25. مرد و ميمون تصویر21. زوجیدرحال معاشقه تصویر27. زنانومردانسياهپوست

ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 983-951

1 تأثیر نظریه ِابصار ابنهیثم بر رواج پرسپکتیو خطی در نقاشی دوره رنسانس 2 پروانه دلفانی دانشجوی دکتری تاریخ تطبيقی و تحليلی هنر اسالمی، دانشگاه هنر، تهران، ایران 3 اسماعيل بنی اردالن دانشيار گروه پژوهش هنر، دانشگاه هنر، تهران، ایران

چکیده پرسپکتيو خطی اسلوبی جهت بازنمایی فضا فراهم میکند که با برخی قوانين علم ابصار ارتباط دارد. این نوع از پرسپکتيو از سده پانزدهم م/ نهمه تحت تأثير نظریه ابصار ابنهيثم، در اروپا رواج یافته است. یافتههای این پژوهش با عنوان »تأثير نظریه ابصار ابنهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس«، از دو جهت این تأثير را نشان میدهد: اول با ترجمه کتاب المناظر به زبان التين و آشنایی هنرمندان اروپایی با نظریه علمی ابنهيثم که نحوه تشکيل تصویر در چشم را توضيح میدهد؛ دوم با انتقال »اتاقک تاری ک « ابنهيثم به اروپا و استفاده هنرمندان از آن بهعنوان دستگاهی برای انتقال دقيق تصاویر بر روی بوم. به هررو درنتيجه آشنایی هنرمندان دوره رنسانس با نظریه ابصار ابنهيثم، که از پيامدهای آن رواج پرسپکتيو خطی است، بهلحاظ علمی و فنی این امکان برای هنرمندان فراهم شد که بتوانند وقایع را بر اساس نقطه تمرکز دید ناظر که درواقع وارون مخروط بصری چشم اوست، ترسيم کنند.

کلیدواژهها: ابصار، ابنهيثم، پرسپکتيو خطی، نقاشی رنسانس.

1. تاریخ دریافت: 12/4/1331؛ تاریخ پذیرش: 1331/8/12 2. رایانامه)مسؤول مکاتبات(: [email protected] 3. رایانامه: [email protected] ّ 961/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مقدمه نظریه ابصار ابنهيثم از این جهت که او یکی از بزرگترین فيزیکدانان جهان اسالم است و آرائش بهعنوان مرجع دانشمندان بعدی در حوزه فرایند طبيع ی دیدن مطرح م یشود اهميت دارد. نظریههای او در این باب بر اساس بنيانهای حکمی و فلسفی استوار نشده، بلکه تحقيق و پژوهشی تجربی و ریاضی درمورد رابطهای است که بين خواص نور بهویژه رابطه ميان نور و دیدن )ابصار( وجود دارد. این رویکرد علمی که حدود هزار سال پيش ارائه شد، کامال نو و جذاب مینماید و گویا بتوان آن را بهعنوان مقدمهای بر کشفيات قرون هفدهم و هجدهم تاریخ علم که تأثيری عميق بر فرهنگ، تمدن و هنر اروپایی گذاشته است، درنظر آورد. هدف از این پژوهش، بررسی چگونگی تأثير نظریه ابصار ابنهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس است. برای رسيدن به این هدف بر اساس اسناد کتابخانهای، پژوهشی تاریخی- تحليلی درباره موضوع ارائه میگردد.

پیشینه تحقیق یکی از مهمترین آثار درباره تحقيقات ابنهيثم در نورشناسی، کتابی است از مصطفی نظيف بک به نام الحسن بنالهیثم بحوثه و کشوفه البصرية )۲ جلد، قاهره، -91۹۲ 91۹3م(. این کتا ب جامع، واقعبينانه و بیطرف نگارش شده و آخرین نسخه چاپی آن با نام ابنهیثم و دانش نورشناسى: آراء و اکتشافات، به قلم فاطمه موحدی طوسی )9314ش( به فارسی ترجمه شدهاست. از این اثر در مقاله پيش رو در بخش بيان آراء و نظریات ابنهيثم، 4 استفاده شده است. منبع دیگر کتابی است از مارک اسميت ، با عنوان تئوری ادراک بصری 5 ابنهیثم ، )۲119(، که نمونهای از پژوهشهای مفصل و جامع درباره نظریات نورشناسی

4. Mark Smith 5. Alhacen’s Theory of Visual Perception تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /161

ابنهيثم است. نویسنده در این پژوهش، تصحيح انتقادی همراه با ترجمه انگليسی از کتاب 1 6 المناظر ارائه میکند. کتاب شرام ، راه ابنهیثم در فیزيک که بر نسخههایی از المناظر متکی است و تاکنون در دسترس نبوده، اساسیترین تحقيقی است که اروپایيان درباره ابنهيثم صورت دادهاند؛ شرام با تحليل کوشش ابنهيثم برای ترکيب فلسفه طبيعی ارسطویی با رویکرد ریاضی و تجربی، برخی از رسالههای مهم دیگر ابنهيثم را هم توضيح میدهد. از جمله تحقيقات کلی دیگر، کتابی است از آن زهير کتبی با عنوان الحسنبن- الهیثم. این کتاب زبانی ساده و عامهفهم دارد و گویا به دليل همين سادگی، صالح طباطبایی از آن، در ساختار اصلی کتابش، ابنهیثم فیزيکدان اسالمى، بسيار سود برده است. یکی از آثاری که درباره ابنهيثم و نظریه زیباییشناسی او تأليف شده، کتاب معنا و مفهوم زيبايى: المناظر و تنقیح المناظر، نوشته حسن بلخاری قهی است که در آن به شرح نظریههای ابنهيثم در کيفيت دیدن و معنای زیبایی در المناظر پرداخته شده است. پژوهش دیگر 8 مقالهای است از نادر البذری با عنوان »نگرش فلسفی به نورشناسی ابنهيثم «،)۲115( که در آن زمينههای لوازم معرفتشناختی و وجودشناختی نظریه ادراک بينایی ابنهيثم بررسی شده است. درباره نظریه ابصار ابنهيثم و تأثير آن بر هنر دوره رنسانس منابع اندکی در دسترس است که به چند نمونه مهمتر اشاره میشود؛ »سرآغازهای سوبژکتيویسم در فلسفه و هنر«، عنوان مقالهای از محمدرضا بهشتی است. او در این مقاله روی آوردن به دریافت جدیدی از زیبایی در هنر و معماری بهویژه نقاشی دوره رنسانس و پيدایش پرسپکتيو خطی در آثار هنری آن دوره را حاکی از تغييری ژرف در نگاه هنرمندان به دنيای پيرامون خویش و تلقی 3 آنها از خود بهعنوان هنرمند میداند. هانس بلتينگ ، مورخ هنر و فيلسوف معاصر آلمانی،

6. Matthias Schramm 7. Ibn al-Haythams Weg zur Physik 8. "A Philosophical Perspective on Alhazen’s Optics" 9. Hans Belting ّ 96۲/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

11 10 در کتاب فلورانس و بغداد ، نظر اروین پانوفسکی را مبنیبر اینکه پرسپکتيو نوعی صورت سمبليک است، بهعنوان تکنيکی فرهنگی پذیرفته و بر اساس نظریه ابصار ابنهيثم آن را به نقاشی دوره رنسانس و هنر اسالمی تعميم داده است. عبدالله آقایی در مقاله »بنياد مابعدالطبيعی پيدایش فن پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس«، در فصلنامه کیمیای هنر شماره ۲9، با استفاده از تحليلهای بصری پانوفسکی نشان میدهد چگونه کاربست فن پرسپکتيو خطی باعث ایجاد فضایی بیکران، همگن و ریاضی در نقاشی رنسانس شده، و سپس با تشریح فراین د ریاضياتیشدن علوم و هستیشناسی این دوران میکوشد پيدایش و گسترش فن پرسپکتيو خطی را برپایه مابعدالطبيعيه مدرن شرح دهد. در مطالعات حوزه هنر، کمتر به نام ابنهيثم توجه شده است؛ اما در حوزه علم نورشناسی، بسياری از مستشرقان درباره وی مطالبی نوشتهاند که در بين آنان بهطور خاص 12 میتوان به ویدمان اشاره داشت که به بررسی آثار ابنهيثم پرداخته و برخی از تحقيقات 13 وی را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. در برخی از این مطالعات، هایبرگ و دیگران نيز به وی کمک نمودهاند. درصورتیکه خواننده این مقاله تمایل داشته باشد از آنچه غربیها در مدح یا نقد ابنهيثم نگاشت هاند، یا برخی تحقيقات و آثار وی را که مورد شرح و بررسی قرار دادهاند، آگاهی یابد، نزدیکترین مطالبی که در دسترس وی قرار دارد، مراجع مشروحی 15 14 است که بيکر در مقاله خود با عنوان »مسأله ابن هيثم« بدان اشاره نموده ، و همچنين 11 16 مطالبی است که بودا در مقاله خود با عنوان »مطالعات ابنهيثم بر عملکرد آینهها«

10. Florence & Baghdad 11. Ervin Panofsky 12. E.Wiedemann 13. Heiberg 14. Baker 15. Marcus Baker, “Alhazen’s Problem”, American Journal of Mathematics, vol.4, no.1. 16. Bode تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /163

13 18 است؛ و سرانجام شرحی که سارتن در کتاب مقدمهای بر تاريخ علم آورده است و در اینجا مجالی برای شرح آنها نيست.

پرسپکتیو خطی 21 20 پرسپکتيو نظام بازنمایی فضای سهبعد ی واقعيت است بر پهنه دوبعد ی تصویر. در طول تاریخ هنر، شيوههای متنوعی از پرسپکتيو در آثار نقاشی بهنمایش گذاشته شده که یکی از آنها پرسپکتيو خطی است. در کتابهای تاریخ هنر، از پرسپکتيو خطی بهعنوان اسلوبی هنری یاد شده که هنرمندان فلورانسی در دوره رنسانس آن را رواج دادهاند و در اکثر منابع تاریخهنر، پيشينه دانشی که منجر به شکلگيری این فن شده، مبهم باقی مانده است. گفتنی است منظور از پرسپکتيو خطی بهکار بردن اسلوبی است که بر اساس آن همه خطوط اصلی سطح تصویر بهسوی یک زاویهدید متمرکزند؛ و این به معنای ثبت تصویری دوبعدی برمبنای دیدن فضایی سهبعدی روی سطح است، بهصورتی که برای بيننده ایجاد توهم عمق و فضای سهبعدی کند. بهزبان دیگر، پرسپکتي و خطی ثبت برشی عمودی از مخروطی است که بازتاب شعاعهای نور، بين جسم و چشم ما را تشکيل میدهد )تصویر 9(. این نگاه مستلزم دریافتی از ادراک بصری است که بهنظر میرسد تا قبل از ابنهيثم بهصورت شواهد تجرب ی قاب لسنجش وجود نداشته است.

17. P. Bode, “Die Alhazensche Spiegel- Aufgabe”, Frankfurt am Main: {s.n}, 1893. 18. sarton 19. Introduction to The History of Science 20. Perspective 21. پاکباز، 998. ّ 96۹/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

علم مناظر با اینکه حوزه هنر یکی از مهمترین عرصههای کاربرد پرسپکتيو خطی است، ریشههای قواعد آن را باید در علم مناظر بازجست. در تعریف این علم در لغتنامهها چنين آمده است: علمی است که اشيای خارجی مشهود چشم را بر روی یک صفحه یا یک سطح 22 منحنی نمایش میدهد؛ یا علمی است که بهوسيله آن، کيفيت مقدار اشيا بهسبب قرب و 24 23 بعد آنها از نظر بيننده شناخته میشود. علم مناظر یا بصریات در زمان گذشته در زمره علوم ریاضی بهشمار میآمد و ارسطو )3۲۲- 38۹ ق.م( آن را جزئی جداناشدنی از علم 25 هندسه میدانست، اما امروزه شاخهای از فيزیک است. ابنخلدون)132- 808ه(، تاریخ نگار و جامعهشناس مغربی، علم مناظر را از شعب هندسه دانسته و در تعریف آن نوشته است: علمی است که به بيان عوامل و چگونگی وقوع خطا در بينایی میپردازد. با توجه به اینکه پدیده بينایی بهواسطه مخروطی نوری حاصل میگردد که رأس آن بر چشم و قاعده آن بر شیء مرئی واقع میشود، در بسياری از موارد خطای دید رخ میدهد، مثال اشيای نزدیک، بزرگ بهنظر میرسند و اشيای دور کوچکتر؛ نيز تصاویر اجسام کوچک زیر آب یا پشت اجسام شفاف، بزرگتر از حد واقعی آنها دیده میشود؛ همچنين قطرات باران که از هوا فرومیچکد چونان خطوطی مستقيم مینمایند، همچنان که تازیانه در حال حرکت دَورانی، به شکل دایره به نظر م یرسد. بدینرو عوامل و 26 چگونگی خطای دید در این علم با براهين هندسی تبيين گردیده است. سرچشمه علم مناظر در فرهنگ یونان قابل جستوجوست و نتایج تحقيقات علمی دانشمندان بزرگ یونانی از طریق جنبش نقل و ترجمه و شرح آثار آنان در قرن سومه/ دهم م.

22. فرهنگ معین، ذیل کلمه. 23. لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه . 24. Optic 25. آرام، ۹5. 26. نک. جلد دوم مقدمه ابن خلدون. تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /165

وارد جهان اسالم شده است. در عالم اسالم هرچند دانشمندان نامداری همچون ک ن دی )985- ۲56ه( و رازی )۲59- 393ه( در این علم فعاليتهایی داشتند، اوج علم مناظر حاصل کوششهای علمی ابنهيثم است و او بود که به علم مناظر، بعدی تازه بخشيد و با ارائه شاهکار خویش، المناظر، فصلی نو در این دانش گشود.

ابنهیثم کیست؟ 28 21 ابوعلی حسن بن حسن بنهيثم بصری که اروپایيان او را با عنوان آونتان یا آوناتهان و 23 بيشتر به آلهازن میشناسند، در سال 35۹ه در بصره زاده شد و در ۹31 یا ۹3۲ه در 30 وفات یافت. ابنهيثم ابتدا به تحصيل دستاوردهای علمی و فلسفی عصر خود پرداخت و بسياری از کتابهای یونانیها در زمينههای گوناگون و همچنين کتابهایی را از هندیها و ایرانیها در زمينه علم اعداد و علوم ستارهشناسی، که به زبان عربی ترجمه شده بود مطالعه کرد، سپس به شرح، توضيح و تصحيح این کتابها پرداخته، مطالبی بر آنها افزود. عظمت کار ابنهيثم را میتوان در ارائه روش علمی و بسيار دقي ق متکی بر امور حسی 31 و تجربی دانست. او آثار فراوانی در علوم مختلف ازجمله فيزیک، نجوم، ریاضيات، هندسه، پزشکی و فلسفه دارد که بهنظر میرسد مهمترین و تأثيرگذارترین آنها بر تاریخ هنر، کتاب المناظر است. او این کتاب را در سال ۹99ه/ 91۲9م به نگارش درآورد و درطی نگارش آن، به اجرای آزمایشها، تحقيقات، طراحی و ساخت ابزارها و دستگاههای مورد 32 نياز پرداخت. این کتاب چنانکه از عنوانش برمیآید درباره نورشناسی است. ابنهيثم در

27. Avenetan 28. Avennathan 29. Alhazen 30. سجادی، 9۲7. 31. نک. نظيف، 61. 32. نک. طباطبایی، 99۲. ّ 966/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

المناظر بينایی را در دو سطح احساس و ادراک بينایی مورد مطالعه قرار میدهد که در این مقاله مرتبط با موضوع اصلی تمرکز بر معرفی اجمالی نظریه او درباره احساس بينایی و ارتباط آن با رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس است.

نظریه ابنهیثم درباره احساس بینایی ابنهيثم با فراگيری و نقد جدیدترین دستاوردهای علم بصریات که تا زمان او شامل دو 33 نظریه مهم و اصلی میشد، نظریه ابصار خود را بنا نهاد. او پس از بررسی و نقد همه دیدگاههای موجود، در مقاله اول از کتاب المناظر شرایط الزم برای پيدایش احساس بينایی را تبيين نمود. در این زمينه، او نقش چشم در فرایند بينایی، اجزای مهم چشم و الیهها و رطوبتهای مختلف آن را مطالعه کرده و به توصيف آنها در حد ابزار بينایی که متناسب با 34 اهداف وی درمورد نور و ادراک با چشم است، اکتفا کرد. ابنهيثم به صورت تجربی پس از بررسی اجزای مهم چشم بدین حقيقت رسيد که از هر نقطه شیء مرئی در داخل 35 »مخروط شعاع« )ميدان دید( پرتوهایی به سطح چشم در برابر روزنه عنبيه میرسد؛ مجموع این پرتوها را میتوان به شکل مخروطی بهتصور درآورد که رأس آن بر روی نقطه م ب َصر بوده و قاعدهاش، آن قسمت از سطح چشم است که مقابل سوراخ عنبيه قرار دارد. تمامی این شعاعها به صورت شکستیافته در الیههای مختلف چشم نفوذ مییابند، بهجز شعاعی که بدون اینکه شکست پيدا کند به صورت عمود وارد آن میشود. چشم تمام این شعاعها را حس مینماید، اما شعاع شکستیافته در نقطهای به خط عمود برخورد مینماید

33. نظریه »اصحاب التعاليم« و »اصحاب الطبيعه«. »اصحاب التعاليم« کسانی بودند که اعتقاد داشتند » ابصار با َ خروج شعاعی از چشم و برخورد آن به مبصر صورت م یپذیرد«. و »اصحاب الطبيعه« معتقد بودند » ابصار، پيامد َ انطباع یا ورود صورت یا شبحی از مب َصر )شیء مرئی( به چشم است«، نک. طباطبایی، 9۹3. 34. نک. نظيف، ۲39. 35. پردهای است در چشم شبيه دیافراگم در دوربين عکاسی که ميزان ورود نور به چشم را تنظيم میکند. رنگ عنبيه در افراد متفاوت است. تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /161

که وی آن را بر اساس دیدگاه خود، نقطه خيال مینامد. بنابراین، چشم تصویر این نقطه را با ادراک خيال بر روی عمود دریافت مینماید. حاال مخروطی را درنظر میگيریم که رأس َ آن نقطه »م«، یعنی مرکز چشم، و قاعده آن سوراخ ع ن بي ه میباشد )تصویر ۲( و چنين فرض میکنيم که این مخروط از چشم خارج شده در فضا امتداد مییابد و شیء م ب َص ری نيز مقابل این مخروط قرار گرفته، آن را قطع مینماید. بدینترتيب نورهایی که از نقاط این شیء خارج شده، در راستای خطوط مستقيمی که این مخروط را تشکيل میدهند، حرکت میکنند و بدون هيچگونه شکست در همان راستا به داخل الیههای چشم نفوذ نموده ، به 36 سطح ق دامی َجليدیه میرسند. بدین ترتيب اگر جليدیه تنها نورهایی را حس نماید که در راستای این خطوط وارد چشم میشوند، میتواند نورهایی را که از تمام نقاط سطح م ب َصر به چشم میرسند در محل تالقی خط مستقيمی که هر نقطه آن را به مرکز چشم وصل َ مینماید، در سطح ق د امی ج ليدیه حس نماید. بدینسان تأثير حس ی ایجادشده بر سطح جليدیه در نقاطی صورت میگيرد که ترتيب آنها دقيقا بههمان ترتيب شیء رؤیتشونده میباشد؛ بنابراین، حس نمودن آن نيز به صورت مرتب خواهد بود و از همينرو ترتيب اشيا م ب َص ر و رنگهای آنها بهصورت آميخته و درهم دریافت نمیشود و امکان اشتباه و عدم 31 تشخيص از بين میرود. این خالصهای بود از نظریه ابصار ابنهيثم درباره احساس بينایی از جنبه طبيعی که وی به شرح مفصل آن در کتاب المناظر پرداخته است.

36. َج ليدیه درست در پشت عنبيه قراردارد و کرهای است شامل مایع غلظ شفاف که شفافيت آن کامل نيست، مانند یخ )جليد(. جليدیه به عصب بينایی متصل است و اولين بخش از الیههای چشم است که به نور حساس است. 31. نظيف، 242، 243، ۲51. ّ 968/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مروری تاریخی بر تأثیر کتاب المناظر ابنهیثم بر نقاشی دوره رنسانس بر اساس تحقيقات دانشمندان غربی که در پيشينه همين پژوهش معرفی شدند، بهنظر میرسد از ميان آثار دانشمندان مسلمان، کتاب المناظر که تا مدتها با نام »الهازن« شناخته میشد، در اروپای قرون وسطی و پس از آن، در دوره رنسانس مرجعی اساسی در زمينه نورشناسی بهشمار میرفته است و عمده پژوهشها و کشفيات نورشناسی که تا دوره رنسانس به دانشمندان اروپایی منسوب است، پيشتر در این کتاب آمده است. این کتاب به دو دليل بسيار شاخص بوده است: یکی اینکه او با طرح نظریه اپتيک یونانی یا باستانی در این کتاب، انقالبی ایجاد کرد و ایدههای جدیدی برای پدیده دیدن مطرح نمود؛ دیگر وجود این ادعا که المناظر بنابر شواهد تاریخی، غيرمستقيم و از طریق ترجمه التين، احتماال راهنمای تئوری بصری غرب، که مهمترین مدل تصویری در فرهنگ دوره رنسانس بهشمار میآید، برمبنای پرسپکتيو خطی شده است. در این باره هانس بلتينگ مدعی است پرسپکتيو خطی که در زمان رنسانس رواج یافت، نه تنها نام خود، بلکه نظریه ریاضيات نورشناسی را هم از المناظر ابنهيثم گرفته

است. شاهد این مدعا کتابی است به نام Perspectiva یا De Aspectibu، که نسخه 38 اوليه آن به همت رزنر با نام گنجینه علم اپتیک الهازن ]ابن هيثم[در سال 957۲م. چاپ 33 شده است. این کتاب ترج هم التين کتاب المناظر بود که تا مدت مدیدی برای شناخت تحقيقات ابن هيثم در مورد علم نور و جوانب مربوط به موضوع بينایی که وی بدان پرداخته 40 بود، مورد استفاده قرار میگرفت. بر اساس اطالعات منابع عربی در قرن دوازدهم، المناظر کتابی »معروف و در دست همگان« در اندلس بوده، ولی ترجمه التين آن موفقيت بيشتری کسب نموده است. این کتاب ابتدا در فلسفه ادراک و علوم انسانشناختی مورد

38. Friedrich Risner 39. Opticae Thesaurus Alhazeni )متأسفانه با توجه به قدمت این کتاب اکنون دسترسی به آن مقدور نيست(. 40. نظيف، 3۹. تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /163

41 بحث و توجه افرادی معروف و متخصص در زمينه پرسپکتيو، چون ویتلو )9۲31- بعد از 43 42 9۲81م(، بيکن )9۲14- 9۲34م( و سپس هنرمندان دوره رنسانس، ازجمله برونلسکی 45 44 )9377- 9۹۹6 م( و آلبرتی )9۹0۹- 9۹1۹ م( قرار گرفت. 46 تاتارکيویچ درباره کتاب ویتلو که فيلسوفی لهستانی است میگوید: »اثر او نيز مانند اثر ابنهيثم، المناظر نام داشت. وی با معرفی ابنهيثم به جهان غرب، گرایشی جدید را در زیباییشناسی قرون وسطا آغاز کرد که تغيير از فن جدل به مشاهده بود. این گرایش نزد 41 ارسطو یافت میشد، اما در قرون وسطی تازگی داشت«. ویتلو کتابش را بر اساس مطالب 48 دو کتاب دیگر در زمينه همين علم نگاشت؛ یکی کتابی از کلودیوس بطلميوس )-11 968م( و آن دیگر المناظر ابنهيثم. بعدها پس از چاپ کتاب رزنر، یادشده در سطور اخير، مشخص شد که بيشتر آنچه در کتاب ویتلو آمده، بهطور کامل یا با تصرفی کمابيش، از 43 کتاب ابنهيثم نقل شده است. پرستيلی )9733- 981۹م( در کتاب خود با عنوان تاريخ 51 50 اکتشافات نوری به نکتهای اشاره کرده که دالپورتا )9538- 9695م( درباره ویتلو بيان داشته بود، و مضمونش این است که ویتلو در بيشتر آنچه از ابن هيثم بهطور کامل نقل 52 نموده، دچار خطا شده؛ سپس از او به ميمون مقلد تعبير کردهاست.

41. Witelo 42. Roger Bacon 43. Filippo Brunelleschi 44. Leon Battista Alberti 45. Belting, 2011. 46. Wladyslaw Tatarkiewicz 47. تاتارکیویچ، 4۰۲/۲. 48. Plolemaeus or Petoemy Claudius 49. Priestly 50. A History of Disciveries Relating to Vision Light 51. Della Porta فيلسوف ایتاليایی از اهالی ناپولی که ابداع جعبه تاریک روزنه دار به او نسبت داده شده است. 52. نظيف، -۹1 ۹8. ّ 971/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عالوه بر ویتلو، راجر بيکن، روحانی فرانسيسکان و از بزرگترین دانشمندان غربی، به فراگيری علم مناظر و سپس انتقال آن به نسلهای بعدی اروپا پرداخت؛ به نوشته سارتن 53 »اپتيک بيکن بر آثار ابنهيثم استوار بود، با اضافاتی اندک و برخی کاربردهای عملی«. در سير تاریخی، شخصيت مهمی که در ادامه روند تکميل و فراگير شدن پرسپکتيو، بهمثابه سازوکاری در بازنمایی جهان واقعی، نقش زیادی داشت آلبرتی بود؛ او در رساله معروفش درباره نقاشى که به سال 9۹35م و به زبان التين نوشته، از پرسپکتيو سخن به ميان آورده و شرح داده است که چگونه نقاش میتواند با دیدن فرضی یک صحنه، از پشت یک 54 پرده نازک، تصویر صحيحی از صحنه بهدست آورد )تصویر 3(. نکته کليدی در ارتباط آلبرتی با پرسپکتيو خطی، وجود این ادعاست که همو مبدع 55 اتاق تاریک بوده است، وسيلهای که مثل دوربين تصاویری را از جهان بيرون با پرسپکتيو دقيق نمایش میدهد. در اتاق تاریک، ویژگی امتداد نور در راستای مستقيم، منجربه این می- شود که اگر نوری که از جسم منتشر میشود، از روزنه کوچکی در یک مانع عبور و به مانع سفيدرنگی که در پشت آن قراردارد، برخورد نماید، بر روی این مانع، تصویری معکوس از جسم تشکيل میشود )تصویر۹(. اما مشکل اینجاست که بدون آگاهی از تئوری و کارکرد پرسپکتيو خطی، قصد اختراع چنين دستگاهی بعيد مینماید. این درحالی است که میتوان سرچشمه نظری این ابداع را در تحقيقات علمی ابنهيثم یافت، زیرا او چند قرن قبل از این که دوربين عکاسی اختراع شود از اتاق تاریک و آینهها برای بازتاب و انعکاس نور و ثبت ر د حرکت نور استفاده مینمود. در پی وقوع جنگهای صليبی، اتاق تاریک به اروپا راه یافت و نگارگران ایتاليایی در سده شانزدهم ميالدی سخت بدان توجه کرده، از آن برای طراحی دقيق چشماندازها و دیدن دورنمای بهتر بهره بردند؛ بدینترتيب که کاغذ را بر روی سطح مقابل

53. سارتن، ۲961. 54. Maiorin, 479. )البيت المظلم( Camera abscura .55 تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /111

روزنه قرار داده، تصویر شکلگرفته را ترسيم میکردند. این تصاویر بسيار واقعی بودند و 56 ژرفنمایی صحيحی داشتند. 58 51 دیوید هاکنی و چارلز فالکو ، در سال ۲111، برپایه پژوهشی در حدود 9651م. 53 درباره کارهای ورمر )963۲- 9675م(، فرضيهای را مطرح کردند که مدعای اصلی آن این بود: هنرمندان اوایل دوره رنسانس دقت باال، رئاليسم تازه، ظرافت بسيار و زیبایی فوقالعاده کارهایشان را مدیون بهکار بردن آینه یا دستگاه سادهای متشکل از آینه بودند که بهوسيله آن میتوانستند شیء مورد نظر را بر بوم بازتابانند تا با دقت فراوان ترسيم کنند. پساز ارائه این نظریه بگومگوهایی ميان مخالفان و موافقان درگرفت که جالبترینشان آن بود که چارلز فالکو در سال ۲117م. مدعی شد که تحقيقات دقيق و علمی ابنهيثم احتماال تأثير اصلی را بر این گرایش در بين هنرمندان رنسانس داشته است. او گفت که برایند تحقيقات او و هاکنی نشان میدهد که از 9۹31م. استفاده از علم اپتيک و اشيایی 60 مانند آینه و دستگاه اتاق تاریک، هنر رنسانس و هنر مدرن را تحت تأثير قرار داده است. پس از ارائه گزارشی تاریخی مبنیبر آشنایی دانشمندان قرون وسطی و هنرمندان دوره رنسانس با کتاب المناظر و نظریه ابصار ابنهيثم، تا حدودی روشن شده است که ابنهيثم تا چه حد به ملزوماتی که برای پيدایش پرسپکتيو خطی ضروری است نزدیک شده بود؛ اما

56. الدفاع، 991. 57. David Hockney 58. Charles Falco 59. Vermeer نقاش هلندی، که به سبک واقعگرایی بی پيرایه، و مهارت در بازنمایی دقيق نور طبيعی، از برجستهترین نقاشان اروپایی به شمار می آید. )پاکباز، 6۲9( 60. حاجيانی، 51 )برای بررسی تحقيقات و مباحث مربوطه میتوان به صفحه اختصاصی آن در سایت دانشگاه آریزونا یا به آثاری مثل پایاننامه زیر مراجعه کرد: Beudert, Lynn. (2008). Imaging Spaceland: The Hockeny- Falco thesis. An arts- based case study of interdisciplinary inquiry, The university of Arizona. ّ 97۲/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

اکنون میخواهيم بدانيم که چگونه این ملزومات از حوزه علم نورشناسی به حوزه هنر راه یافته است. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که سير تحول از حوزه علم به حوزه هنر نياز به بستر فرهنگی مناسبی دارد که بهنظر میرسد این بستر در دوره رنسانس فراهم شده بود. در این باره اروین پانفسکی معتقد است کشف مالحظات پرسپکتيوی و نورشناختی در تحليل- 61 ها نه فقط موضوعی مرتبط با هنر که بهنوعی تاریخ فرهنگ است.

تجلی پرسپکتیو خطی در نقاشی دوره رنسانس اواخر قرون وسطی و اوایل دوره رنسانس با تغيير در نحوه ترسيم و بازنمایی جهان و عمق- نمایی در نقاشی همراه بوده است. بازنمایی پرسپکتيوی رنسانسی سوژه را به تماشای جهان همچون نگریستن به یک تصویر، یک قاب و یک منظره برمیانگيخت. شاید بتوان گفت این شباهتها تجلی دگرگونی واقعی در آگاهی بشر، از جمله تغيير در شيوه دیدن جهان بوده است. این تغيير نگرش به جهان باعث شد تا هنر قرون وسطی از هنر دوره رنسانس متمایز شود؛ هنر قرون وسطی متمایل به برجسته کردن حقایق مذهبی، معنوی و فراطبيعی بود، در حالیکه هنر رنسانس وابسته به جهان فيزیکی و واقعی بود. این واقعيتگرایی که خود 62 محصول طبيعتگرایی و درک علمی جهان است، از پيامدهای مطالعات اومانيستی است که گرچه در اساس، ابداع عصر رنسانس است، ولی هرگز فقط با رنسانس آغاز نشده است. طبيعتگرایی سده پانزدهم تداوم طبيعتگرایی قرون وسطی است، اما آنچه باعث شد که مفهوم طبيعتگرایی و واقعيتگرایی بهعنوان یک ویژگی برجسته و منحصر بهفرد این دوره شناخته شود، خصلت علمی آن است و همين ویژگی علمی است که طبيعتگرایی را به

61. Veltman, 565. 62. Humanism اومانيسم نهضتی فرهنگی فکری است که در خالل دوران تجدید حيات فرهنگی )رنسانس( به دنبال ایجاد رغبت و تمایل جدید نسبت به آثار برجسته یونانی و رومی پدید آمده است. تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /113

63 صورت مفهومی جدید نمایشمیدهد. طبيعتگرایی رنسانس، گرایش گسترده به علم و عقل را در حوزههای مختلف فرهنگی پدید آورد. همانطور که اشاره شد تمام مفاهيم خاص رنسانس بر مبنای جریان اومانيسم شکل گرفت، جریانی که دو ابزار اصلی آن انسان و طبيعت بودند. بنابراین، نقاشیهای دوره رنسانس نشاندهنده جمعبندی دو گرایش عمده است: واقعگرایی مبتنیبر مشاهده )انسان( و کاربرد ریاضيات برای سازماندهی اجزای تصویر )طبيعت(. به این ترتيب هنرمندان رنسانس که به دنبال جهانی جدید بودند واقعيت جهانی را که مورد مشاهده و تجربه قرار 64 میگرفت بر پایه علم ریاضيات قرار دادند. بر اساس نظر ارنست کاسيرر ، در این دوره، ریاضيات نيروی جدیدی شد که کليت حيات فرهنگی را تحت تأثير قرار داد و آن را از درون دگرگون ساخت. در واقع ریاضيات نقطه تالقی دو حيطه نظریه هنر و نظریه علم شد؛ حرکت 65 متناظر این دو حيطه بنمایههای جنبش رنسانس را بر ما آشکار میکند. در چنين بستر فرهنگی است که قوانين کتاب Perspectiva که نام التين کتاب المناظر است، برای ثبت تصاویر بر مبنای پرسپکتيو خطی بهکار میرود و اصطالح 66 پرسپکتيو به حوزه هنر انتقال مییابد. جا دارد در اینجا از بياجيو پالکانی )9365 - 61 9۹96م(، فيلسوف، ریاضیدان و دانشمند اهل پارما نام ببریم که به ادعای بلتينگ در انتقال این دانش به حوزه هنر نقش مهمی ایفا نموده است. هرچند دسترس به متون دست او ل حاوی نظریات این دانشمند مقدور نشد، با استناد به مطالبی که بلتينگ مطرح کرده است، میتوان بحث را پیگرفت. بلتينگ معتقد است پالکانی که با آثار ابنهيثم آشنا بوده، دیدن را از حيطه نقاط و شعاعهای نور به خود اشيا و تصویر آنها برگردانده است، بهاین معنا

63. هاوزر، ۹-۲. 64. Ernst Cassirer 65. کاسيرر، 236و۲78. 66. Biagio Pelacani Parma .61: نام شهری است در شمال کشور ایتاليا. ّ 97۹/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

که او قوانينی را که ابنهيثم درخصوص شعاعهای نور و نقاط بيان کرده بود به کليت شیء برگرداند و بدین وسيله توانست این قوانين را برای فهم چگونگی سامان تصاویر در فضا بهکار گيرد. او پيکربندی فضا را مطرح ساخته و توضيح داده است که چگونه حضور اجسام 68 در فضای دید به اجسام دیگر و حضور ناظر فيزیکی وابسته است. چنين بهنظر میرسد که انتقال این دانش به هنرمندان دوره رنسانس که وجوه مشترکی با فيلسوفان، ریاضیدانان و صاحبان علم داشتند، بعيد نبوده باشد. گرچه به دليل گستردگی آثار نقاشی دوره رنسانس طرح ادعا برای تعيين اولين تجلی پرسپکتيو خطی در آثار نقاشی این دوره مشکل بهنظر میرسد، چند تن از هنرمندان که منابع متعددی بر نقش و تأثير آنها بر رواج پرسپکتيو خطی صحه گذاشتهاند، ذیال معرفی میشوند: اولين شخصی که او را پيشرو استفاده از فن پرسپکتيو خطی و بعضا مبدع آن میدانند، برونلسکی است. در منابع تاریخی از او اغلب بهعنوان معماری نام برده شده که با انجام آزمایشی تاریخساز و ریاضیبنياد، پرسپکتيو خطی را در بازنمایی صحيح بهکار برده است. 63 او آنچنان که وازاری میگوید در علوم آن زمان »به شيوهای دست یافت که به یاری آن 11 10 میتوانست اشيا را به کارآمدترین و درستترین شکل ممکن تصویر کند«. آنتونيو مانتی )9۹۲3- 9۹17م(، زندگینامهنویس برونلسکی، که مدعی است که این آزمایش برونلسکی را از نزدیک دیده، آن را تابلویی در حدود 31 سانتیمتر وصف کرده است که از 12 نمای بيرونی بنای سنجيووانی در فلورانس _همانگونه که معبد از بيرون در یک نگاه به نظر میرسيد_ تصویر شده است:

68. Belting, 147-148. 69. Giorgio Vasari 10. وازاری، ۲۲8. 71. Antonioo Manetti 72. San Giovanni تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /115

بهنظر میرسيد برای نقاشی کردن آن برونلسکی حدود ۲ متر داخل سن ماریو 13 دالفوره ]بنایی رو به روی معبد سن جيووانی[ ایستاده باشد. ... در چنين نقاشیای فرض گرفتن نقطهای که از آنجا نقاشی باید دیده شود ضروری است... برای اینکه خطایی در دیدن آن تابلو اتفاق نيفتد برونلسکی سوراخی در نقطه مرکزی نقاشی سن جيووانی ایجاد کرده بود که دقيقا نقطه مقابل چشمان کسی بود که از سن ماریو دالفوره به آن نگاه میکرد... این سوراخ در طرف نقاشیشده اندازه یک عدس بود و در پشت تابلو به شکلی هرموار، همچون کاله حصيری زنانه به اندازه یک دو کات]سکه قدیمی[، گشوده میشد. برونلسکی از هرکسی که مایل بود، میخواست تا چشم بر سطح پشت تابلو]سطح نقاشی نشده[ که سوراخ بزرگتر قرار داشت، بگذارد و با دست دیگر آینهای را روبهروی تابلو بگيرد تا تصویر تابلو در آینه منعکس شود... ]به این ترتيب[ هنگامی که بيننده از طریق آینه به نقاشی 14 مینگریست گمان میکرد صحنهای واقعی را میبيند )تصویر 5(. با اینکه دستنوشتهای از برونلسکی درخصوص این آزمایش بهدست نيامده است، 15 بهنظر میرسد او شيوه کار خود را به برخی از هنرمندان همعصر خود از جمله دوناتلو 16 )9386-9۹6۹( و مازاتچو )9۹19- 9۹۲8م ( آموخته باشد. دوناتلو، پيکرهساز ایتاليایی است که مجموعه آثارش دربرگيرنده همه جنبههای بيان هنری رنسانس ایتاليایی است و نهایت خودباوری انسا ن رنسانسی را منعکس میکند، به همين دليل او از برجستهترین نمایندگان این دوره محسوب میشود. او که از دوستان برونلسکی بود، در نخستين نقشبرجستهاش، گئورگيوس قدیس در حال کشتن اژدها )9۹95- 9۹۲1م(، مسأله فضای معين و قابل اندازهگيری را حل کرد و بيش از هر یک از

73. Santa Maria del Fiore 74. Manetti, 42-44. 75. Donatello 76. Masaccio ّ 976/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

11 هنرمندان معاصرش از نظام پرسپکتيو خطی بهره گرفت. گرچه در این نقشبرجسته نمیتوان نقطه گریز را بهوضوح مشاهده نمود، ولی تغيير فضای اندکی در شيوه بازنمایی آن اتفاق افتادهاست )تصویر6(. اما تغيير محسوس در شيوه کاربست پرسپکتيو خطی در نقش برجستههایی که پساز این اثر توليد کرده، بيشتر قابل مشاهده است، مانند ضيافت 18 هرودوس )حدود 9۹۲5م( که از لحاظ تاریخی پس از آزمایش برونلسکی انجام شده 13 است )تصویر7(. مازاتچو نيز از هنرمندان فلورانس و از بنيانگذاران برجسته هنر رنسانس است که در آثارش طرز برجستهنمایی پيکرها، کاربست نور و نحوه تنظيم ترکيببندی، کامال نوآورانه بود. او با دیوارنگاره تثليث )9۹۲8م، تصویر8( گام مهمی در کاربست دقيق و اصولی پرسپکتيو خطی برداشت و بهتدریج توانست انسانها را در فضایی فراخ و ژرف نمایش 80 دهد. شخصيت مهم دیگر آلبرتی است که در بخش پيش و در ارتباط با دستگاه اتاقتاریک معرفی شد. آلبرتی که نامش در تاریخ هنر با پرسپکتيو خطی گره خورده است، معتقد است پرده نقاشی باید چون پنجرهای عمل کند که جهان از ورای آن پيداست. او با هدف ترسيم فضایی که از طریق چنين پنجرهای دیده میشود، شيوهای را توصيه مینماید که چگونگ ی ترسيم صفحه شطرنج ی کف بر سطح بوم را نشان میدهد. در این روش، موزایيکهای کفپوش در حکم مقياسی ک م یاند که هر شیء جایگاه خود را در آن مییابد. از طریق این مقياس، فضای سهبعدی روبروی بوم نقاشی )مانند قاب( بر سطح دوبعدی آن ترسيم می- گردد. تصاویر)1 و91( چگونگی این بازنمایی را مطابق شيوه آلبرتی نشان میدهند. در

11. پاکباز، ۲۲6. 78. Herod 13. نک. پاکباز، -۲۲6 ۲۲1. 80. پاکباز، 51۹. تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /111

تصویر 1 مستطيل سمت راست همان پنجره یا قاب تصویر است. نقطه P نقطهای است که خطوط موازی در فضا به آن همگرا میشوند که نقطه گریز خوانده میشود. این نقطه میتواند در هر جایی از تصویر باشد. نقطه O همان نقطه دید است که از طریق صفحه شفاف تصویر )’PA( ناظر است به کشف شطرنجی )نيمخطی که از ’A آغاز میشود(. 81 نگاه از این نقطه دید به کف مشبک و بهتبع به کل فضا از طریق هرمهایی صورت میگيرد و از ترسيم تقاطع این هرمها با صفحه بوم نقاشی، میتوان بازنمایی درستی از فضای طبيعی 82 داشت. بهاین ترتيب »پنجره پرسپکتيو« ابداع شد، که برای نقاشان بهصورت ساده امکان ثبت تصویر را فراهم مینمود. در نگرش آلبرتی عنصر مسلط همان مخروط بصری است و چشم ناظر نقطه رأس این مخروط است، که برای تمام شعاعهای نور حالت کانونی دارد، و تمام پرتوهای نور به آن میرسد. در اینجا اهميت نظام اپتيکی پيشنهادشده از سوی ابنهيثم که پيشتر به آن پرداخته شد، مشخص میشود؛ زیرا استدالالت ابنهيثم در این که تصویر چگونه شکل میگيرد، با نظامی نورشناختی که پيشزمينه پرسپکتيو خطی است نقاط اشتراک بسياری 83 دارد. دستگاه اتاق تاریک و دستگاهی که در گراورهای آلبرشت دورر )9411- 9528م( دیده میشود تجسم عينی این روش است )تصویر99(. به این ترتيب دستاوردهای هنرمندان بزرگی همچون برونلسکی و آلبرتی به هنرمندان دیگر انتقال پيدا کرد و ساختار هندسی ميدان بينایی بهمثابه زیرمجموعه و یا شبکهای نامرئی برای ترسيم تصاویر مورد توجه هنرمندان دوره رنسانس قرار گرفت. نقاشی در این دوره، با اعمال پرسپکتيو خطی، بر روی نگاه فرد تمرکز یافت، که میتوان آن را انقالبی در حوزه هنر تلقی نمود، انقالبی که تصور جدید فردیتطلبی و انسانمحوری آن عصر را معادلی هنری

81. Visual Pyramid 82. Anderson, 27. 83. Durer:

چاپگر، نقاش ر سام و نظریه پرداز آلمانی. مه مترین شخصيت رنسانس در شمال اروپا، )پاکباز، ۲39(. ّ 978/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

بخشيد. در آن زمان پرسپکتيو خطی که تأیيد کاملی از اومانيسم مدنظر رنسانس بود، بهراحتی پذیرفته شد و تا پنج سده محور بیچونوچرای نقد اثر هنری بهشمار رفت. از این نظرگاه پرسپکتيو را میتوان شاهدی بر ارتباط ميان عملکرد دیدن، قضاوت انسانی و اصالت دادن به دید چشم برشمرد. بهنظر میرسد در آن زمان که پرسپکتيو خطی سعی داشت تا نظامی بصری را ارائه نماید که دارای نقاط اشتراکی با نيروی بينایی انسان باشد، رویکرد علمی ابنهيثم به تحقيقات و پژوهشهای نظری در حوزه علم نورشناسی که قابلسنجش تجربی نيز بود، در جریان تغييرات فرهنگی دوره رنسانس و بهوسيله انتقال از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر مورد توجه دانشمندان و هنرمندان قرار گرفت و موجب حرکت بهسوی دریافت جدیدی از زیباییشناسی علمی درقالب پرسپکتيو خطی، تسهيل شد.

نتیجه در دوره رنسانس، فضای سهبعدی بهعنوان تابعی از پرسپکتيو خطی معرفی گردید، پيروزی این شکل جدید از بازنمایی فضا باعث توجه به وجود اختالف بين جهان بصری و ميدان بصری و تمایز بين آنچه بشر از وجود آن آگاه است و آنچه میبيند شد. ریشه قواعد این نوع بازنمایی را باید در علم مناظر یا بصریات بازجست. مطالعات تاریخی دراین زمينه حاکی از آن است که نسبت نظریه ابصار ابنهيثم و رواج پرسپکتيو خطی در هنر دوره رنسانس از دو جهت قابلبحث است: ابتدا با ترجمه کتاب المناظر به زبان التين و آشنایی هنرمندان اروپایی با آن بخش از نظریات علمی ابنهيثم که او با تکيه بر آثار بازمانده در چشم پس از مشاهده نور، به حقيقت رسيد ن بازتاب اشيا به چشم و فيزیولوژی دیدن دس ت یافت و با ارائه مدل مخروط بصری، نحوه تشکيل تصویر را در چشم توضيح داد؛ سپس با انتقال اتاق تاریک ابداعی ابنهيثم در پی جنگهای صليبی به اروپا، که بهشدت مورد توجه نگارگران ایتاليایی در سده شانزدهم ميالدی قرارگرفت، از آن برای طراحی دقيق چشماندازها و دیدن دورنمای بهتر بهره بردند. بنابراین بهنظر میرسد در دوره رنسانس، تحت تأثير نظریه تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /113

ابصار ابنهيثم، هندسه ابزاری شد که به ساخت تصویر بر اساس هندسه بينایی کمک میکرده است.

84 تصویر 9 تصویر ۲

86 85 تصویر 3 تصویر ۹

84. نظيف 85. Belting 86. نظيف ّ 981/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

81 تصویر 5

88 تصویر 6

83 تصویر7

87. Damisch 88. حاجيانی 83. گامبریج تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /181

31 30 تصویر 8 تصویر1

32 تصویر 91

30. گامبریج، ۲98. 91. Anderson 92. Ibid. ّ 98۲/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

33 تصویر 99

کتابشناسی آرام، احمد، علم در اسالم، ج 9، تهران، نشر صداوسيما، 9366ش. ابنخلدون، عبدالرحمن، مقدمه ابنخلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 9366ش. پاکباز، رویين، دايرةالمعارف هنر، تهران، نشر فرهنگ معاصر، 9381ش. تاتارکيویچ، والدیسالف، تاريخ زيبايىشناسى، ج۲، ترجمه هادی ربيعی، تهران، نشر مينوی خرد، 9316ش. حاجيانی، محمدباقر، مطالعۀ ساختار پرسپکتیو خطى در هنر و نسبت آن با مسئله شناخت، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر، دانشگاه علم و فرهنگ، 9319ش. الدفاع، علی عبدالله، درآمدی بر تاريخ رياضیات مسلمانان، ترجمه مرتضی قدیمی، تهران، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 9385ش. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، تهران، نشر دانشگاه تهران، 9373ش. رنان، کالين، تاريخ علم کمبريج، ترجمه حسن افشار، چاپ سوم، تهران، نشر مرکز، 938۲ش. سارتن، جورج، مقدمهای بر تاريخ علم، ترجمه احمد آرام، تهران، نشر اميرکبير، 9357ش. سجادی، صادق، »ابن هيثم«، دائرةالمعارف بزرگ اسالمى، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، ج ، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسالمی، ش. کاسيرر، ارنست، فرد و کیهان در انديشه رنسانس، ترجمه یدالله موقن، تهران، نشر ماهی، 9388ش.

93. Damisch تأثير نظریه ابصار اب نهيثم بر رواج پرسپکتيو خطی در نقاشی دوره رنسانس /183

گامبریج، ارنست، تاريخ هنر، ترجمه علی رامين، تهران، نشر آگاه و نگاه، 9385ش. طباطبایی، صالح، ابنهیثم فیزيکدان اسالمى، تهران، نشر روزنه، 9378ش. معين، محمد، فرهنگ فارسى ، تهران، نشر سرایش، 936۲ش. نظيف، مصطفی، ابنهیثم دانش نورشناسى، آراء و اکتشافات، ترجمه فاطمه موحدی طوسی، تهران، نشر دانشگاه تهران، 931۹ش. وازاری، جورجو، زندگى هنرمندان، ترجمه علیاصغر قرهباغی، تهران، نشر سوره مهر، 938۹ش. هاوزر، آرنولد، فلسفه تاريخ هنر، ترجمه محمد تقی فرامرزی، تهران، نشر نگاه، 9363ش. Andersen, Kiristi, The Geometry of an Art, Springer Science & Business Media, 2007. Belting, Hans, Florance and Baghdad Renaissance Art and Arab Science, Translated by Deborah Lucas Schneider, Cambridge, Massachusetts and London, England, Belknap Press of Harvard University, 2011. Damisch, Hubert, The Origin of Pespective, Translated by Jhone Goodman, Cambridge, Massachusset, The MIT Press, 1995. Maiorino, Giancarlo, "Linear Perspective and Symbolice form: Humanistic Theory and Practice in the Work of L.B Alberti" The Journal of Aesthetics and Art Criticism, Vol. 34, No.4, pp. 479- 486, 1976. Manetti, Antonio, The Life of Brunelleschi, Trans, Catherne Enggass, London, The Pannsylvania State University Press, 1970. Veltman, Kim H, "Panofsky’s Perspective: a Half Century Later", in Atti del convegno internazionale di studi: La prospettia rinascimentale, mailan 1977, ed. Marsia Dalai- Emiliani, Florence: Centro Di, pp. 565- 584, 1980.

ّ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317، ص 707-981

1 اندیشههایسیاسی-مذهبیعثماندانفودیو 2 حبيب زمانی محجوب استادیار گروه تاریخ و تمدن اسالمی، پژوهشگاه علوم اسالمی امام صادق)ع(، تهران، ایران ‌ چکیده شيخعثمان دان فودیو )د. 3211ه/3131م( را میتوان مهمترین رهبر اصالحطلب غرب آفریقا دانست. قيام وی در سال 3231ه/ 3181م نقطه عطفی در احيای اسالم در منطقه غرب آفریقا محسوب میشود. این مقاله، با روش توصيفی تحليلی، در پی پاسخگویی به این پرسش است که قيام عثمان دان فودیو و حکومت وی مبتنی بر چه اندیشههای سياسی و مذهبی بودهاست؟ براساس یافتههای پژوهش از دیدگاه عثمان بين دین و سياست جدایی وجود ندارد. در اندیشه دینی و سياسی او، پذیرش والیت کفار و هرگونه همراهی با آنان حرام و تشکيل حکومت اسالمی واجب است. شيخ برای حکومت اسالمی الگوی جامعی طرح، و نهادهای اجرایی و شيوه اداره آنها را مشخص کرده که عمدتا بر مبنای بازگشت به ارزشهای صدر اسالم است. ‌ کلیدواژهها: اصالح دینی، خالفت سوکوتو، عثمان دان فودیو، هاوسا. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌

3. تاریخ دریافت: 33/5/3131؛ تاریخ پذیرش: 3131/5/38 2. رایانامه: [email protected] ّ 981/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

مقدمه ُ ُ عثمان بن محمد بن عثمان بن صالح بن هارون بن محمد غوْرط بن محمد ُج َّب، مشهور به 1 دان فودیو در متون هاوسایی، و معروف به بنفودی در متون عربی، در صفر سال 3361 ّ 1 5 6 )دسامبر 3151( در شهر َمرط ) َم َرت( در ناحيه گوبير به دنيا آمد. پس از تولد عثمان، 1 1 خانوادهاش به شهر دگل ) ط غ ل( آمدند و وی در این شهر باليد. قرآن را نزد پدرش آموخت 3 و آن را حفظ کرد. وی افزون بر کسب علوم مختلف از علمای دگل، به آغادیس رفت و 38 سالی را به مجالست با جبرئيل بن عمر، از علمای صوفی برجسته منطقه، گذراند و به 33 تحصيل نزد وی پرداخت و خيلی زود به مراتب علمی باال دست یافت. شيخ عثمان از دوره جوانی در اندیشه تبليغ دین و اصالح جامعه نابسامان خویش بود 32 و عمال از سال 3311ه/ 3111م فعاليتهای تبليغی خود را در سودان مرکزی آغاز کرد. او

dan Fodio.1 ؛ »دان« در زبان هاوسایی به معنای ابن )پسر( است. »فودیو« در زبان هاوسایی به معنای شيخ بزرگ و فقيه است. محمد پدر عثمان عالمی مشهور در ميان قوم خود بود و لقب فودیو داشت )هيسکت، 730؛ عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 7؛ عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 93(. 4. Maratta 5. ناحيهای در هاوسا Hausa در مناطق شمالی نيجریه فعلی )هيسکت، 991(. 6. لواءالدین احمد، 81. 7. Degel 1. بل، 90. 9. Agades 38. برای آشنایی با مقام و جایگاه وی رک. بل، 17-11. به اشاره عبدالله بن فودی در تزيین الورقات، جبرئيل بن عمر در این زمان تازه از حج برگشته بود و شيخعثمان از طریق وی در جریان اخبار جهان اسالم و وضع مسلمانان قرار گرفت )عبدالله بن فودی، تزيین الورقات، 98(. 33. عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 91؛ هيسکت، 11. ُ 32. بخش اعظم کشور نيجریه امروزی در سودان مرکزی واقع بود که خود شامل سه سرزمين کا نم برنو در شمال شرقی نيجریه و حوزه دریاچه چاد و سرزمين هاوسا در شمال و سرزمين یوروبا در جنوب نيجریه میشد )نک. نقشهها در ص281(. پيش از انقالب عثمان دان فودیو، در کانم و برنو، سلسله سيفاوا و در هاوسا، امرای گوبير اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /311

31 از محلی به محل دیگر میرفتو با دعوت مردم به رجوع دوباره به اسالم، حرکت اصالحی خود را تبليغ میکرد و بسياری از حاميان جنبش وی در نقاط مختلف سرزمين 35 31 هاوسا در همين سفرهای تبليغی به او پيوستند. شيخعثمان در آغاز، بهدليل آشنایی عميق با فقه مالکی و دارابودن تأليفات گوناگون، از نفوذ معنوی در دربار پادشاهی منطقه گوبير برخوردار بود. از اینرو نخستين مراحل انقالب وی بر مبنای موعظه و تذکر به شيوه زندگی شرکآميز نجبا و حاکمان گوبير بود. وی با قرائت آیات صریح قرآن درباره وعده جهنم به گنهکاران، اشراف گوبير را انذار میکرد و با وعده 36 بهشت برای پيروانش، آنان را تسکين میداد و روحيه میبخشيد. 31 شيخعثمان در جریان تبليغات و ارشاد »باوا جان گوارزو« ، امير سالخورده گوبير و جانشينانش، بهطور فزایندهای درگير مسائل سياسی شد. شيخ در نخستين دیدار با او پس از نماز عيد قربان 3331ه/3113م، از وی خواست به علما احترام گذارد، زندانيان را آزاد کند و 31 از اخذ مالياتهای بيش از اندازه از رعایا خودداری ورزد؛ اما نصيحتهای شيخعثمان بر امرای گوبير تأثيری نداشت و لجاجت و رفتار نادرست آنان شيخ را از ترغيب مسالمت- 33 آميزشان به اجرای شریعت اسالمی را نااميد ساخت.

قدرت را در دست داشتند. نفوذ اسالم در مناطق جنوبی کندتر بود و هم اکنون نيز کمترین ميزان مسلمانان نيجریه در مناطق جنوبی است )الپيدوس، 183(. 31. دین اسالم توسط تجار و مبلغان دینی و از طریق شمال آفریقا وارد منطقه سودان غربی و مرکزی شد )هيسکت، .)113-111 َ 31. سرزمين هاوسا در شمال نيجریه شامل شهرهای مهمی چون کانو، کاتسينا، زاریا، گوبير، َز مف ر، رانو، دورا و بيرام میشد )عبدالقادر، 13 و 16(. 35. عبدالله بن فودی، تزيین الورقات، 21،11؛ اإللوری، -381 385. 36. هيسکت، 731. 17. Bawa Jan Gwarzo 31. عمر الماحی، 321-323؛ عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 3. 33. الپيدوس، 771. ّ 988/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

شيخعثمان مرحله بعدی جنبش خود را با اعتراض به روش زندگی امرای منطقه و درباریان و جامعه اشرافی طرفدار آنها آغاز کرد. وی در اعتراض به حکومت زمانهاش، به- شدت بر خودکامگی، فساد، ظلم و عدم رعایت اصول اسالمی آنان میتاخت و حکمرانان هاوسایی را بهعلت گرفتن مالياتهای غيرعادالنه، مصادره اموال، رشوهخواری و هدیه- گيری، خدمت اجباری افراد در ارتش، جنگهای بیحاصل برای گرفتن غنایم، و مجاز شمردن پرستش بتها مورد انتقاد قرار داد. اختيار کردن همسران بسيار، پوشيدن جامههای فاخر، اعتقاد به طلسم، پيشگویی و تردستی از دیگر انتقادهای عثمان به حکمرانان 28 هاوسایی بود. شيخعثمان در همين جهت کتابهایی مانند تحذير اهل االيمان من التشّ به بأهل الکفر و العصیان، و تنبیه الغافلین و تذکیر العارفین و االمر بمواالة المؤمنین وال ّنهى 23 عن مواالة الکافرين را به رشته تحریر درآورد. باوا جان گوارزو در سال 3113م مرد و پس از دو امير دیگر)یعقوب: 3113-3131م و نافاتا: 3131-3183م( در سال 3182م حکومت به »یونفا« رسيد. سلطان تازه در پی بهبود روابط خود با عثمان برآمد؛ اما انتقادهای شيخ به تيرهشدن روابط این دو انجاميد و یونفا نيز پس از مدتی از شيخعثمان روی برتافت. همزمان با افزایش شکاف ميان طبقه حاکم و طرفداران عثمان، درباریان گوبير کوشيدند شيخ را با مال و مقام اغوا نمایند که وی

نپذیرفت. در مرحله بعد در پی ترور شيخ برآمدند که موفق نشدند؛ در نتيجه به آزار و فشار

بر پيروان شيخ دست یازیدند؛ آزادیهای مذهبی را محدود کردند و مردان مسلمان را از 22 گذاشتن عمامه بر سر و زنان مسلمان را از بستن روبند منع و گرویدن به اسالم را ممنوع

28. الپيدوس، 771-777. برای آگاهی از نابسامانی اوضاع بالد هاوسا و فساد و بیدینی حاکمان آن رک. بل، -52 .51 23. نک. ميرزائی، من مؤلفات الشیخ عثمان بن فودی... . 22. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 1. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /313

21 ساختند و دستور دادند تازهمسلمانان به دین پيشين خود بازگردند. در این اوضاع بحرانی و با افزایش تهدیدات حکومت، عثمان ماندن در گوبير را به- صالح ندید و در اوایل 3181م همراه یارانش )حدود پنج هزار نفر( به »گودو«، خارج از 21 حوزه حکمرانی گوبير در شمال کشور نيجریه امروز، هجرت کرد. وی این سفر را هجرت 25 از دارالکفر به داراالسالم خواند، ولی حکمران گوبير آن را را شورش قلمداد کرد و لشکری 26 برای سرکوبشان فرستاد که مسلمانان فوالن ی پيرو شيخ به مقابله برخاستند و درگيری ميان 21 طرفين آغاز شد. شيخعثمان در گودو با تمسک به آیاتی از قرآن در زمينه جهاد و دفاع، مردم را به برانداختن سالطين کفر و اقامه نظام عدل اسالمی فراخواند. وی سپس پيروانش را به فراگيری فنون رزم و تهيه تجهيزات جنگی تشویق و آماده جهاد کرد و افزون بر این سلطان 21 گوبير را بهعلت حمله به مسلمانان کافر خواند و برضد او اعالم جهاد کرد؛ اما تا سال 3231ه/ 3181م رویارویی مستقيمی با امرای گوبير رخ نداد. در نخستين درگيری مستقيم و نابرابر ميان فوالنیها ی مسلمان و امرای گوبير شيخ عثمان در این سال توانست با همياری و 23 شجاعت یاران انقالبیاش پادشاهی گوبير را شکست دهد.

21. مونتای، 31؛ Trimiglam, 189-190. 21. بل، 31. 25. عثمان بن فودی، همان، 31. 26. فوالنیها در کنار هاوساییها از اقوام شمال آفریقا بودند. اکثر اعضای این قبيله خود را عرب دانسته و افتخار میکنند که گذشته کفرآميزی نداشتهاند. علمای این قبيله نقش عمدهای در نشر و ترویج اسالم در نيجریه و کشورهای غرب افریقا داشتهاند )شکيبا، 11-16(. 21. هيسکت، 216-215. 21. عبدالله بن فودی، تزيین الورقات، 13؛ لواءالدین احمد، 318. 23. عبدالله بن فودی، همان، 58، 63-62؛ هيسکت، 211. ّ 910/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

12 13 18 در سال 3181-3181م با تصرف شهرهای زاریا ، کانو و کتسينا و براندازی اميرنشينهای هاوسایی و اتحاد سرزمينهای پهناور تحت لوای اسالم، حکومت اسالمی قدرتمندی در غرب آفریقا به نام »خالفت سوکوتو«، که آميزهای از حکومت اسالمی و نظام 11 ْ سلطنتی هاوسایی بود، بنيان نهاد. در این حکومت شيخعثمان خليفه و فرزندش محمد ّ 11 15 بلو )مستقر در َبرنو و سپس سوکوتو( بههمراه برادرش عبدالله بن فودی )مستقر در گواندو( نایبان وی محسوب میشدند. شيخ پس از تحقق دعوت و پيروزی جنبش از اداره امور دولت کنار رفت و برای تسهيل اداره کشور، در سال 3132م دولت را به دو بخش تقسيم کرد: بخش شرقی را به محمد بلو و بخش غربی را به برادرش عبدالله سپرد و خود به تدریس 16 و تأليف روی آورد. شيخ عثمان در آوریل 3131م/ 3211ه در سن 61 سالگی درگذشت ّ 11 و فرزندش، محمد بلو)3131-3111م(، جانشين وی شد. خالفتی که عثمان دان فودیو بنيان نهاد، صد سال )3231/ 3123ه/ 3181-3381م( پایيد. در این مدت 31 امام بر مسند قدرت تکيه زدند، اما با افزایش فساد اداری و ضعف

30. Zaria 31. Kano 32. Katsina 11. هيسکت، 711؛ لواءالدین احمد، 911-931. 11. محمد بلو )3118-3111م( پسر و جانشين شيخعثمان است که همانند پدرش شخصيتی علمی دارد و آثار بسياری مانند التنبیهات الواضحات، فن علم الجمل النحوية، السلسله القادرية و مفتاح السراد من ذکر االولیاء الخواص االفراد به وی منسوب است، لکن مهمترین اثر وی انفاق المیسور فى تاريخ بالد التکرور است. 15. عبدالله بن فودی برادر شيخعثمان از عالمان معروف زمان خود بود. حدود 10 کتاب در موضوعات گوناگون دینی و اجتماعی به عبدالله بن فودی منسوب است که مهمترین آنها تزيین الورقات و سبیل النجاة است. تزيین الورقات از مهمترین منابع در زمينه زندگینامه شيخعثمان میباشد که عبدالله بن فودی در قالب برخی قصاید آن را تنظيم کرده است. در ایران فقط یک نسخه چاپ سنگی از این کتاب در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است که نگارنده از آن بهره برده است. 16. عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 58؛ هيسکت، 710. 11. الپيدوس، 778. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /333

خالفت قدرتهای استعماری بریتانيا، فرانسه و آلمان در پایان قرن نوزدهم به سرزمين هاوسا هجوم آورده، آن را بين خود تقسيم کردند و سرانجام در سال 3381م سر فردریک 11 لوگارد، فرمانده ارتش بریتانيا، با حمله به منطقه سوکوتو نخست شهر کانو و در پی آن سوکوتو سقوط کرد و محمد طاهر اول )ابن احمد عتيق(، آخرین امام خالفت سوکوتو، به- 13 همراه هزاران نفر در برمی کشته شد؛ هرچند دولت بریتانيا پس از این کشتار خالفت سوکوتو را به محمد طاهر دوم )ابن علی بابا( سپرد، اما در 3381م وارد سوکوتو شدند و این 18 سرزمين از آن پس جزء کشور تحتالحمایه نيجریه گردید. عمده تحقيقات انجامشده درباره عثمان دان فودیو، بر قيام و جنبش شيخعثمان تمرکز 13 دارند و دادههای آنها در مورد اندیشههای سياسی و مذهبی شيخعثمان پراکنده و فاقد انسجامند. نگارنده در این نوشتار میکوشد ایدهها و اندیشههای سياسی ـ مذهبی دان فودیو

38. Sir Frederick Lohgard 39. Bermi 18. ادموند کليفورد باسورث، همان، ص 718. 13. در ميان مستشرقان، مروین هيسکت )Mervyn Hiskett(، مستشرق انگليسی که مدتها در دانشگاههای شمال نيجریه تدریس و تحقيق کرده، مطالب ارزشمندی راجع به زندگی و قيام شيخعثمان گردآورده که بخشی از آنها در کتاب گسترش اسالم در غرب آفريقا، به و یژه فصل دهم آن، آمدهاست. هيسکت این کتاب را در سال 3312م در شهر کانو )در شمال نيجریه( چاپ کرده است. در سالهای اخير پژوهشگران افریقایی تحقيقات عميقی در این باره آغاز کردهاند؛ شيخ آدم عبدالله اإللوری )3331-3332م(، در کتاب اإلسالم فى نیجیريا و الشیخ عثمان بن فوديو الفالنى، و محمد لواء الدین احمد در کتاب االسالم فى نیجريا و َدور الشیخ عثمان بن فودی فی ترسيخة، مطالب مفيدی در زمينه اسالم در نيجریه و قيام شيخ عثمان بيان کردهاند. نجفعلی ميرزائی مؤسس مرکز اهل بيت)ع( در نيجریه، در کتاب من مؤلفات الشیخ عثمان بن فودی )مؤسس الدولة ال ُصکتية االسالمية فی غرب إفریقا(، پس از بيان مقدمهای درباره قيام و حرکت جهادی عثمان در غرب آفریقا، متن هفده کتاب وی، و یک کتاب از برادر شيخ- عثمان )عبدالله بن فودی( را جمع آورده و در کانو به چاپ رسانده است. با توجه به اینکه عمده این آثار، حداقل در کتابخانههای ایران، موجود نمیباشد، حائز اهميت بسيار است. ّ 917/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

12 را از مطاوی سخنان و آثار او جمعآوری و بررسی کند و مهمترین مؤلفههای اندیشه وی را در زمينه حکومت اسالمی آشکار سازد.

اندیشههایشیخعثماندانفودیودربارهحکومتاسالمی 1.عدمپذیرشوالیتکفار عثمان دان فودیو قدم نخست حرکت اصالحی خویش را با تشریح وضع موجود و دعوت مردم به دوری گزیدن از مواالت کافران و نيز عدم پذیرش ارزشها و عادات جاهليت ّ برداشته است. وی والیت کفار، تلبس به ز ی کافران، همراهی و همکاری با ظالمان و فاسقان را رد کرده و در برخی آثار خود مانند تحذير اهل االيمان بر این موارد تأکيد می- 11 نماید. شيخعثمان، در کتاب نورااللباب، ساکنان بالد هاوسا را به سه گروه تقسيم میکند: کسانی که به اسالم عمل میکنند و اعمال کفرآميز در رفتار و کردارشان دیده نمیشود، این گروه مورد تأیيد است؛ کسانی که اسالم و کفر را مخلوط کرده و رفتارشان متناقض با اسالم است، این گروه در شمار کفار محسوب میشوند؛ گروه سوم کسانیاند که کافر متولد شده و 11 هيچ آشنایی با اسالم نمییابند، لذا مقررات اسالم در مورد آنها اجرا نمیشود.

ً 12. عثمان دان فودیو بيش از صد کتاب در زمينه علوم دینی و اسالمی به زبان عربی )عمدتا(، فوالنی و هاوسایی نگاشته که بازگوکننده افکار و اندیشههای او است )ميرزائی، 53-51؛ عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 15-13(. گویا شيخ عثمان برای ترویج زبان عربی و فراخواندن پيروانش به فراگيری عربی بيشتر آثارش را به این زبان مینگاشته. تاکنون کمتر از ده اثر شيخ تصحيح و چاپ شده، اما هيچ یک از آنها به فارسی ترجمه نشده است. نگارنده برای تدوین این نوشتار، از بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، احیاءالسنة و اخماد البدعة و اصول الدين استفاده کرده است. برخی آثار نيز به دليل اینکه تک نسخه و چاپ سنگیاند از سوی کتابخانه آستان قدس رضوی در اختيار نگارنده قرار نگرفت. 11. عبدالله بن فودی، همان، 18. 11. ميرزائی، 318-312؛ عبدالله بن فودی، تزيین الورقات، 33. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /331

شيخ در فصل چهارم و پنجم کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب 15 نصب االمام واقامة الجهاد مواالت با کافران را حرام و مواالت با مؤمنين را واجب می- 16 شمارد. وی بر این تأکيد دارد که نباید هيچ نوع دوستی و همنشينی ميان مومن و کافر،

حتی در صورت رابطه نسبی، برقرار باشد؛ برعکس، مؤمنان باید برای جهاد با آنها برخيزند. وی همچنين تقيه و ترس را، از کفار بهویژه پس از قوت و استحکام اسالم، به هيچ وجه 11 جایز نمیشمرد. از دیدگاه شيخعثمان اگر حاکم منطقه اسالمی غير مسلمان باشد آن منطقه غير اسالمی است و بنا بر اندیشه وی کافران نمیتوانند بر مسلمين حکومت کنند و مسلمانان نيز نباید سلطه آنان را بپذیرند. او در کتابهای فقهی خود وظایف مسلمانان را در قبال حکام بیدین بيان کرده است. شيخ مسلمانانی را که کفار را برضد برادران مسلمان خود یاری میرسانند، تکفير میکند. در اندیشه دان فودیو قيام بر ضد حکام فاسد بومی بسيار اهميت دارد. وی از آغاز حرکت اصالحی خویش به عمليات نظامی برضد مخالفان بومی معتقد بود و قيام خود را جنگی مقدس برضد مفسدان فیاالرض میدانست. شيخ هنگام قيام برضد حاکمان گوبير، نمایندگانی نزد ملوک هاوسا و ُب رنو فرستاد و از آنها یاری خواست که برای وی نتيجهای در پی نداشت؛ از اینرو آنجا را بالد کفر خواند و مسلمانان این مناطق را به هجرت از سرزمينشان )دارالکفر( به سرزمينهای اسالمی )داراالسالم( فراخواند و 11 مسلمانانی را که در این سرزمينها باقی ماندند، تکفير کرد.

15. این کتاب شامل 13 فصل است.شيخعثمان در مقدمه کتاب اشاره میکند که تدوین این اثر در 13 فصل بهدليل همانندی آن با سن پيامبر)ص( بوده است )عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 7(. 16. عثمان بن فودی، همان، 26-21. 11. همان، 21. 11. عبدالله بن فودی، همان، -13؛ لواءالدین احمد، 312. ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

2.جهاد 13 از عثمان دان فودیو با لقب »مجاهد« و »مجدد و احياگر اسالم در هاوسا« یاد میشود. 58 سنت اصالحطلبی عثمان تاحدودی از افکار علمای متقدم نشأت میگرفت؛ یکی از این 53 افراد محمد بن عبدالکریم ُم قيلی )ال ُم غيلی( بود. دان فودیو با الهام از عقاید مقيلی

13. مزروعی، 98. 58. از آنجا که شيخ عثمان در اصالح دینی جامعه هاوسا عنایت ویژهای به تعليم عمومی اصولالدین )رک. عثمان بن فودی، اصول الدين( و مسائل توحيد، و اجتناب مردم از عادتهای جاهلی و بدعتهای مخالف شرع داشت )رک. عثمان بن فودی، احیاء السنة و اخماد البدعة و بیان البدع الشیطانیة التى أحدثها الناس فى ابواب الملة المحمدية؛ عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 38(، و بر جهاد تأکيد ویژه داشت، برخی قيام او را

در راستای حرکتها ی اصالح ی آغازشده در جهان اسالم در قرن 31 و 33 بهویژه جنبش محمدبنعبدالوهاب و متأثر از وی میدانند )شقرون، 52؛ مسعد، 5-1؛ شرفی و ناصری، 182( که هدفش بازگشت به اسالم اصيل و زدودن بدعتها بود (Hodgkin, p.74)؛ در حالی که به هيچوجه این گونه نبوده و نقاط افتراق دو حرکت بيش از نقاط اشتراک آنهاست )لواءالدین احمد، 32-31(. مهمترین اختالف این است که شيخعثمان، مالکی مذهب )لواءالدین

احمد، 11( و صوف ی معتقد به طریقت قادری است )کوک، 138( و در کتاب نصیحة اهل الزمان رویکرد سلفیها را رد میکند؛ در حالی که، محمد بن عبدالوهاب حنبلی مذهب و سلفی است و معتقدان به تصوف را کافر میشمارد )ميرزائی، 11 و 13 و 325(. بهعالوه، عثمان به هيچ وجه به حج مشرف نشد و با رهبران دعوت سلفی دیدار نکرد )ابوبکر محمد، 333(. همچنين، هيچ اسمی از محمد بن عبدالوهاب در مؤلفات شيخعثمان و نزدیکانش نيامده است. نکته دیگر آنکه جنبش وهابيت در آغاز مقبوليتی نداشت که مورد الگوبرداری قرار گيرد )اإللوری، 312(. نکته آخر اینکه عثمان دان فودیو پذیرش والیت طاغوت را حرام میدانست و بر همين مبنا از هرگونه سازش و مماشات با استعمار بریتانيا پرهيز داشت. مبارزات پيروان و جانشينان عثمان و مقاومتهای آنان در برابر استعمار بریتانيا نشان میدهد که تشبيه جنبش عثمان دان فودیو به جنبش وهابيت، که زادۀ استعمار بریتانياست، درست نيست و تحریف حقایق است. 53. مقيلی از اصالحطلبان سده پانزدهم ميالدی )نهم هجری( بود که به شدت داعيهدار جهاد در صحرای آفریقا بود. وی با انتقاد از فساد و اعمال غير اسالمی دولتهای مسلمان، مانند أخذ ماليات نامشروع، مصادره غيرقانونی اموال شخصی مردم، حضور مالهای رشوهگير درباری و جواز بت پرستان در برگزاری آیينهای خود، جنبشی اصالحاتی در غرب آفریقا به راه انداخت )الپيدوس، 771(. وی در کانو با شرح و بسط نظریات جهادی خود توانست پایههای اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /335

52 اندیشههای جهاد خود را تدوین و ترویج نمود. از نظر شيخ عثمان جهاد در هر زمان بر 51 همگان واجب کفایی است. عثمان دان فودیو فصل دوازدهم تا پنجاهم کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد را به بحث جهاد و ابعاد آن اختصاص داده است. وی در فصل دوازدهم این کتاب، تحت عنوان »فی ترغيب الناس فی الجهاد«، با استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی، وجوب جهاد را برای پاسداری از اسالم و حکومت اسالمی اثبات میکند و در فصلهای بعدی به تشریح انواع جهاد و مقاتله پرداخته، قوانينی را که باید هنگام جهاد مراعات نمود، بر میشمارد و سپس مواردی مانند ترغيب مردمان به جهاد، استمرار وجوب جهاد، حد جهاد، شروط وجوب جهاد، فرائض جهاد، حکم قتال در ماههای حرام، احکام مربوط به جهاد و مجاهدان را مطرح میکند. عثمان در کتاب سراج اإلخوان نيز به جهاد اشاره کرده و مسائلی مانند حکم جهاد با اقوام ناآگاه به دین و احکام اسالم و محاربان مسلمان و کسانی را که با امرای اسالمی بيعت 51 نمیکنند، آورده است. مسأله جهاد در اندیشه خلفای سوکوتو چنان اهميت داشت که عبدالله بن فودی نيز در کتاب ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل فصلی را با عنوان »فی أمور الجهاد فی سبيل الله« به 55 جهاد اختصاص داده و مسائل و احکام جهاد را در آن تشریح کرده است.

حرکتهای جهادی غرب افریقا را بنيان نهد. مقيلی جهاد عليه حاکمان فاسد و ظالم، ولو مسلمان، را واجب و با رویکردی تکفيری خونشان را مباح میدانست )شقرون،17(. 52. عثمان در توجيه حملههایش به منطقه هابه، از سخنان مقيلی در محکوم کردن روشهای غير اسالمی سونی علی )از حاکمان سونگای(، بهره میگرفت )هيسکت، 731، 313 و 111(. 51. عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 937. 51. عثمان بن فودی، سراج اإلخوان، به نقل از ميرزائی، 255-211. 55. عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، 911-937. ّ 911/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

3.ضرورتتأسیسوتشکیلحکومتاسالمی عثمان دان فودیو، در کنار نفی سلطه کفار و جهاد با آنها، ضرورت وجود حکومت عدل اسالمی را مطرح میکند که مهمترین اقدام وی و شاید بهمراتب سختتر از مبارزات مسلحانه در حرکت اصالحی او بوده است. طرح کلی اندیشههای عثمان درباره حکومت اسالمی در کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام واقامة الجهاد آمده است. وی در این کتاب میکوشد با استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی تأسيس حکومت اسالمی را بهعنوان واجبی شرعی اثبات نماید. وی در فصول نخستين این کتاب سه مرحله برای تشکيل حکومت اسالمی بر می شمارد: دعوت به اسالم و تبليغ برای جمع آوری نيرو؛ هجرت از سرزمين کفر به سرزمين اسالم و انتخاب و بيعت با امام؛ و جهاد با 56 کفار و دشمنان برای تأسيس حکومت اسالمی. در ميان این مراحل، شيخعثمان بر مسأله هجرت تأکيد بيشتری داشته است. وی طبق کتاب و سنت و اجماع، هجرت از بالد کفر را بر همه مسلمانان واجب دانسته، هيچ عذری 51 را برای ترک آن جایز نمیشمارد، مگر برای مستضعفان که آن را نيز مستند بر قرآن می- 51 داند. او بيشتر نواحی بالد سودان را به دليل غلبه کافران یا سلطه کافران از بالد کفر شمرده 53 و بر همين اساس، هجرت از آنها را واجب دانسته است. شيخ عثمان در فصل دوم کتاب 68 وجوب الهجرة على العباد با استناد به حدیثی از صحیح بخاری حکم میکند که هجرت فقط تا زمان سلطه کفار جایز است و پس از فتح، جایز نيست؛ چنانکه پيامبر)ص( نيز پس

56. لواءالدین احمد، 990. 51. نساء، 18. 51. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 97و91؛ عبدالله بن فودی، کفايه اهل االيمان، 3/ 338. 53. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 91-93. 68. بخاری، 17/1. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /331

63 از فتح مکه هجرت را جایز نمیدانست. وی در فصل سوم کتاب، با استناد بر آیات قرآن درباره تمجيد مهاجران و انصار، به ثنای شأن و جایگاه مهاجران و پناهدهندگان به آنها می- 62 پردازد.

4.نصبامامواطاعتازوی عثمان دان فودیو در کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد، وجوب اقامه حکومت اسالمی را به زعامت امامی جامعالشرایط مطرح میکند. وی در فصل ششم کتاب به شرح ضرورت 61 تعيين امام و رهبر و پيروی از وی میپردازد. شيخ عثمان به پيروی از بزرگان و علمای پيشين اهل سنت و نيز اجماع مذاهب اربعه، نصب امام و اطاعت از وی را واجب شرعی

میداند و تأکيد میکند که این وجوب »شرعی و اجماعی« است. سپس با ذکر شواهدی میگوید: اختالف پيشينيان در امر خالفت و اینکه چه کسی لياقت احراز این منصب را دارد، جدا از اتفاق نظر آنها بر وجوب نصب این مقام است و از اینرو احدی نگفته است که اساسا احتياجی به وجود امام نيست. شيخ معتقد است »امامت« ریاست و رهبری عامه مسلمين در امور دینی و دنيایی آنها به نيابت از پيامبر اکرم)ص( است و خطاب شرع به 61 امت اسالمی از زمان وفات پيامبر)ص( تا روز قيامت را شامل میشود. به دنبال اثبات و تبيين مقام امامت، عثمان بيعت با امام و وجوب اطاعت از امام را با 65 استناد بر آیات قرآن و احادیث تبيين میکند. وی تعدد امام در یک زمان و مکان را جایز 66 نمیداند و امام را فردی میداند که با احراز شرایط شرعی، برتری بالمنازع بر سایر علمای

63. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 98. 62. همان، 79. 61. همان، 71-77. 61. همان، 77. 65. همان، 78. 66. همان، 39. ّ 918/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

دینی یافته و تبدیل به رهبر دین و شریعت در زمان خود شده باشد. درباره نحوه تعيين فردی برای منصب امامت، با رجوع به تاریخ و تتبع روشی که شيخعثمان پيموده است، این نتيجه حاصل میشود که وی پيروی عمومی از وی و به دنبال آن، اقامه حکومت اسالمی را به 61 عنوان تأیيد امت و بيعت عموم دانسته است. وی به تبعيت بزرگان قوم یا حتی مردم یک منطقه، اکتفا ننمود و پای به مرحله هجرت نهاد و در مسير خود با مردم و رؤسای قبایل مختلف دیدار میکرد و پس از ابالغ تکاليف اسالمی از آنان بيعت میگرفت. شيخ عثمان خروج برضد امام و رهبر جامعه اسالمی را حرام و عزل او را فقط 61 درصورت کافرشدن جایز میداند؛ حتی ارتکاب فسق و فجور امام را موجب عزل وی 63 نمیداند؛ زیرا شيخ در فصل هفتم کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد، 33 شرط برای 18 تعيين امام برمیشمارد که با حصول چنين شروطی احتمال اینکه امام از مسير اسالم خارج شود و به فسق و فجور گراید، بسيار اندک است. 13 عثمان دان فودیو بر مبنای اندیشه امامت، لقب »اميرالمؤمنين« را برای خود برگزید 12 و در خور ذکر است که این لقب یا معادل هاوسایی آن، سارکين موسولمی )رئيس

61. عمده ویژگیها و شروطی که شيخ عثمان درباره امامت و امام نقل میکند، همان است که در کتابهای موسوم به احکام السلطانیه ذکر شده است؛ جز اینکه در احکام السلطانیهها نسب قریشیداشتن یکی از شروط امام ذکر شده است )حنبلی، 71؛ ماوردی، 1(، حال آنکه شيخ این ویژگی را برای امام ذکر نکرده است. 61. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 71. 63. عثمان بيتی نيز در این زمينه از منظومه جزائریه )منسوب به ابوالعباس احمد بن عبدالله الجزائری الزواوی، متکلم و فقيه مالکی، متوفی 881ه( نقل میکند: ُ ُ َ ّ ُ َ َ ُ َّ َ َ وال یکون ب طاری ال ف س ق م نع زال ا ال ب ک ف ر ف ذ ا الب د من ب د ل )عثمان بن فودی، همان، 71( 18 . مسلمان که با کافر اجماع نکند؛ عادل باشد و حقوق دیگران را ضایع نکند؛ مرد آزاد، بالغ و عاقل باشد؛ مجتهد در اصول و فروع، باشد؛ شجاع باشد و هرگز از برخورد و مقابله با دشمن و اقامه حدود الهی ضعف به خود راه ندهد؛ دارای رأی و شعور سياسی و تدبير در امور باشد؛ بر اجرای حکمش قادر باشد؛ امام باید قریشی باشد، اگر نه، کنعانی؛ اگر نه، از ولد اسماعيل؛ پس اگر چنين یافت نشد، عجمی هم میتواند باشد )عثمان بن فودی، همان، 30(. 13. بل، 99؛ باسورث، 717؛ شرفی و ناصری طاهری، 101؛ شقرون، 19. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /333

11 مسلمانان(، را تنها عثمان و پسرش محمد بلو بهکار میبردند و با انحراف خالفت و 11 گرایش حاکمان سوکوتو به اشرافيت، بهتدریج لقب سلطان جایگزین اميرالمؤمنين شد.

5.مهدویت 16 15 در قيام عثمان دان فودیو، دو عنصر تصوف و مهدویت جایگاهی ویژه دارد. وی به ادعای خود در 3131م به کماالت عرفانی دست یافت و شيخ عبدالقادر گيالنی در رؤیا بر او ظاهر شده، او را به نمایندگی خود در منطقه برگزید و به وی لقب امام قدیس داد و »شمشير حق« را به وی بخشيد تا آن را برضد دشمنان خدا بهکار برد. از آن پس وی امام 11 اوليا خوانده شد و به »شمشير حقيقت« معروف گشت. این رابطههای عرفانی شيخ را در نگاه مردمان به مقام مصلح مجاهد منصوب از جانب خدا ارتقا داد. بسياری از فوالنیها

72. Sarkin Musulmi 11. باسورث، 717. 11. مزروعی، 70. 15. در آن زمان دو طریقت تيجانی و قادری معروفترین طریقتهای صوفی فعال منطقه بودند. عثمان دان فودیو از جمله رهبران طریقت قادری بود. وی در این طریقت متأثر از اندیشههای شيخ مختار احمد الکنتی است )عثمان بن فودی، همان، 2(. عثمان زندگی خود را به صورت یک صوفی واعظ آغاز کرد و در این زمينه به کماالت بسيار رسيد و Loimeier, 20 به لقب » شهو« )شيخ( نائل آمد ) (. احترام و اعتبار عرفانی شيخعثمان پس از مرگش نيز در آثار علما و شعرای منطقه بازتاب فراوانی یافت. بهگونهای که تدوین کتاب روض الجنان، به قلم وزیر گيدادو دان الیمه، در ذکر کرامات منسوب به شيخعثمان در ترویج افسانه کرامات وی تأثير بسزایی داشت. این احترامها چنان عظيم بود که در اندک زمانی در سوکوتو شعبهای از طریقت قادریه موسوم به عثمانيه یا فودیه )منتسب به شيخعثمان( پدیدار شد )اإللوری، 315؛ هيسکت، 268 و 151(. برای آگاهی از جایگاه تصوف در اندیشههای شيخعثمان رک. عبدالله بن فودی، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، فصل آخر، 281-316. 16. هيسکت، 771. 11. الپيدوس، 777، هيسکت، 733. ّ 700/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

11 وی را مهدی منتظر میدانستند؛ هرچند خود این را انکار میکرد و خود را تنها »مجدد 13 قرن« میدانست و تلویحا تأکيد داشت که آخرین مجدد است و مهدی منتظر پس از او 18 خواهد آمد. وی از پيشگوییهای جاللالدین سيوطی درباره ظهور مهدی بهره میگرفت تا ثابت کند ظهور مهدی امری قطعی و نزدیک است. شيخ عثمان چندین کتاب مانند تنبیه االمة على قرب هجوم أشراط الساعة، الخبر الهادی إلى أمر اإلمام المهدی، تحذير اإلخوان من المهدية الموعودة آخر الزمان، و نصیحة اهل الزمان را در همين موضوع نوشت و در آن به وقایعی مانند خروج د ّجال و نزول حضرت عيسی اشاره و تصریح کرده که مهدی)عج( از 13 ذریه فاطمه است. وی در فصل هفتم کتاب نصیحة اهل الزمان تکذیبکنندگان مهدی 12 موعود و ظهورش را کافر و مرتد شمرده است. گویا همين وعده ظهور مصلح جهانی و اطمينان بخشيدن به پيروانش در این زمينه و نزدیک انگاشتن آخرالزمان در پيشرفت قيام عثمان دان فودیو و آمادگی برای قيام و نهضت 11 اصالحی وی تأثير بسزایی داشته است. به اعتقاد هيسکت شرایط دشوار زندگی تحت حکومت حاکمان آن دوره که به افکار آخرالزمانی دامن میزد، سبب شد تا بسياری از

11. عثمان بن فودی، همان، 1. وی در یکی از نوشتههای خود میگوید: چگونه من میتوانم مهدی باشم در حالی ّ که اسمم عثمان است نه محمد )اسم امام زمان( و متولد َم َر ت در سودان هستم حال آنکه طبق احادیث نبوی مهدی متولد مدینه است )Bamba, 31(. 13. فوالنیهای مسلمان به مهدی منتظر و مجددی که در هر سده راه او را هموار میکند، معتقد بودند )هيسکت، .)211 18. شيخ عثمان از اندیشه های دو نفر متأثر بود: عبدالکریم المقيلی و جاللالدین سيوطی )عبدالله بن فودی، تزيین الورقات، 33(. 13. ميرزائی، 18-13. 12. عثمان بن فودی، نصیحة اهل الزمان، به نقل از ميرزائی، 386. 11. هيسکت، 733. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /283

11 مردمان او را مهدی و کاملکننده کار پيامبران بپندارند.

6.ارائهالگویجامعحکومتاسالمی اقدام مهم دیگر عثمان دان فودیو ارائه طرح و الگوی جامع برای حکومت اسالمی و تعيين نهادهای اجرایی و شيوه اداره آنها در کنار پيشنهادهایی برای بهبود وضع نظام حکومتی است. وی در فصل هشتم کتاب بیان وجوب الهجرة با عنوان »فی اساس اإلمارة« حکومت را بر پنج اصل استوار میسازد: واگذار نکردن حکومت به عالقهمندان به آن، لزوم مشورت و تکيه بر مشاوره در امور حکومتی، تساهل نسبت به زیردستان و اجرای عدل و احسان در 15 جامعه اسالمی توسط حکومت. عدل در نظر عثمان بسيار مهم و قوام حکومت بسته به آن ّ است؛ لکن احسان و رعایت مکارم اخالق باالتر از عدل است و حاکم حتما باید متخلق و 16 عامل بدان باشد. شيخعثمان در فصل نهم کتاب بیان وجوب الهجرة، تحت عنوان »ارکان الوالیة«، به شرح ارکان نظام اجرایی حکومت میپردازد و وجود چهار شخص با صفاتی خاص را از ارکان اصلی نظام مطلوب حکومتی خود میداند:  وزیر صادق و آگاه برای تنظيم امور مملکت؛  قاضی خداترس برای اجرای قوانين قضایی و برقراری عدالت در جامعه و اقامه حدود الهی؛  صاحب شرطه برای ضمانت گرفتن حق ضعيف از قوی؛

11. همان، 11. چنين اندیشههایی بين جوامع مسلمان غرب افریقا جای باز کرد و هنوز هم مباحثی مانند آخرالزمان از بسامد بسياری در زبان هاوسایی برخوردار است )هيسکت، 777، 381 و 317؛ کوک، 377(. 15. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 33-37. 16. همان، 33. ّ 707/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

11  صاحب خراج و ماليات که دادگر باشد. عثمان در فصل دهم کتاب بیان وجوب الهجرة، تحت عنوان »فی اقسام الوالیة الشرعية« نهادهای حکومتی را برپایه نظر علمای قدیم برشمرده و به شرح هر یک از این 11 نهادها پرداخته و درواقع، شيوه اجرایی حکومت اسالمی را ترسيم کردهاست. شيخعثمان در فصل یازدهم کتاب بیان وجوب الهجرة به چگونگی تعيين حکام بالد و 13 شروطی که که باید با زیردستان خود داشته باشند، میپردازد. وی در فصل پنجاهوسوم این ُ کتاب صفاتی مانند کذب، حسد، بخل، خ لف]وعده[، جبن و مهمتر از همه ظلم را موجب 38 نابودی حاکم و حکومتش میداند و در فصل پنجاهوچهارم کتاب خصال پسندیدهای نيز ّ برای حاکم ذکر میکند که بهترتيب اینهاست: عقل، دین، علم، حلم، جود، عرف، بر، صبر، 33 شکر، لين و ترک فظاظه یا خشونت در کالم. در فصول پایانی کتاب )فصل 18 تا 13( نيز به شرح سيره حضرت رسول و خلفای راشدین )ابوبکر تا حسن بن علی)ع( میپردازد تا از این طریق روش حکومت اسالمی صدر اسالم را برای مسلمانان به عنوان الگو معرفی کند و آنان را به پيروی از آن دعوت

11. همان، 31-31. 11. همان، 31-37. قاضی ابییعلی محمد بن الحسين الحنبلی )118-151ه( در األحکام السلطانیة و أبوالحسن علی بن محمد ماوردی )161-158ه( در األحکام السلطانیة و الواليات الدينیة به همه این موارد و حتی افزون بر آن )مانند سازمان نقابة، وضع دیوان، سازمان إقطاع و سازمان احکام جرائم( اشاره کردهاند. در واقع شيخ عثمان، افزون بر موارد ارائه شده در این متون، جيزی بيان نکرده است. 13. عثمان بن فودی، کتاب بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، 17. 38. همان، 979. 33. همان، 977-971. عثمان، به نقل از سراج الملوک طرطوشی چند بيتی از علی بن ابی طالب در این زمينه نقل میکند: ان مــکارم االخـالق مطـهـر فالـعقل اولهــا و الــدین ثانيــها و العلم ثالثها و الحلم رابعها والجود خامسها و العرف سادسها و البر سابعها و الصبر ثـامنها والشکر تاسـعها و اللين عاشــرها)همان، 71( اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /281

32 نماید. چنانکه مشاهده شد از مسائل مورد اهتمام شيخعثمان در طرح و ارائه حکومت اسالمی، فراخواندن مردم به بازگشت به ارزشهای صدر اسالم و نظام حکومتی آن دوره 31 بودهاست.

7.استفادهازعلماوروحانیوندرساختارحکومتاسالمی تفاوت جوهری قيام عثمان دان فودیو با سایر قيامهای غرب آفریقا استفاده وی از علما و 31 فقهای بزرگ در راهاندازی جنبش و تأسيس خالفت اسالمی سوکوتو بود. ایدئولوژی دان فودیو مبتنی بر ایجاد حکومتی از روحانيون بود که بر قانون اسالم تکيه داشت. عثمان اعتقاد 35 راسخ داشت که باید علمای باتقوا سرنوشت جامعه را برعهده گيرند و بر مسلمانان واجب است با اعلم علما به عنوان »اميرالمؤمنين« بيعت نمایند. ازاینرو، علما در سرزمين هاوسا به مناصب عالی سياسی و قضایی دست یافتند و پيوند مستحکمی با حکام سياسی برقرار کردند. دان فودیو برای هریک از مراکز سرزمين هاوسا حضور فقيهی را ضروری میدانست تا مردم را با احکام دین آشنا سازد. برهمين اساس، در جامعه سوکوتو، علما محافظان اخالق فردی و اجتماعی محسوب میشدند و نوشتههای آنان سرمشق فعاليتهای دینی جامعه

32. همان، 917-937. 31. اإللوری، 315؛ ميزرائی، 31-32. 31. اإللوری، 311. 35. شيخعثمان عنایت خاصی به تقوی و دینداری علما داشت. وی در فصل دوم کتاب سراج اإلخوان علم و تقوی را مالزم هم میشمارد و معتقد است اگر این دو در یک نفر جمع باشد او از علمای دین، اهل علم و انصار الرحمن است و اگر فاقد اینها باشد از علمای سوء، اهل غفلت و یار و پيرو شيطان است )عثمان بن فودی، سراج اإلخوان، به نقل از ميرزائی، 710(. شيخ در کتاب وثیقة اإلخوان مینویسد: صالح امت به صالح علما و فساد امت به فساد علماست )عثمان بن فودی، وثیقة اإلخوان، به نقل از ميرزائی، 781(. ّ 701/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

36 بوده است.

نتیجه عثمان دان فودیو احياگر اسالم در غرب آفریقاست که جنبشی عظيم برضد حکمرانان منطقه هاوسای نيجریه راه انداخت و موفق شد در سال 9798ه/9801م خالفت اسالمی سوکوتو را تشکيل دهد. از دیدگاه عثمان جدایی بين دین و سياست معنا ندارد. وی برای حکومت اسالمی قائل به دو ویژگی اساسی و اصولی است: سياست و دیانت. از نگاه او بدون سياست و تدبير امور، نه احکام شرع امکان تحقق پيدا میکند، نه حکومت دوام و قوام می- یابد. در اندیشه دینی عثمان، پذیرش والیت کفار و هرگونه همراهی و همراهی با آنان حرام است. بر همين مبنا کافران نمیتوانند بر مسلمين حکومت کنند و مسلمانان نيز نباید سلطه آنان را بپذیرند. عثمان دان فودیو بر همين مبنا مردم مسلمان و فوالنیها را به قيام برضد حکمرانان منطقه و تشکيل حکومت اسالمی فراخواند. وی سه مرحله برای تشکيل حکومت اسالمی برمیشمارد: مرحله اول دعوت به اسالم و تبليغ برای جمعآوری نيرو، مرحله دوم هجرت از سرزمين کفر به سرزمين اسالم و انتخاب امام و بيعت با او، مرحله سوم جهاد با کفار و دشمنان برای تأسيس حکومت اسالمی. بخش مهمی از اندیشههای سياسی مذهبی عثمان در طرح و الگوی جامع وی برای حکومت اسالمی و مشخص نمودن نهادهای اجرایی و شيوه اداره آنها نمود و بروز دارد که فراخواندن مردم به بازگشت به ارزشهای صدر اسالم و نظام حکومتی او در آن دوره کامال هویداست. ‌

36. هيسکت، 251. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /285

کتابشناسی اإللوری، آدم عبدالله، اإلسالم فى نیجیريا و الشیخ عثمان بن فوديو الفالنى، مکتبة وهبة للطباعة والنشر، 2831م. باسورث، ادموند کليفورد، سلسلههای اسالمى جديد، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، مرکز بازشناسی اسالم و ایران، 9389ش. ب ل، محمد، تاريخ االسالم فى شمال نیجريا و جهاد عثمان بن فودی و هو الکتاب المسمى إنفاق المیسور فى تاريخ بالد التکرور، تحقيق عبدالنعيم ضيفی عثمان عبدالنعيم، قاهرة، المکتبة االزهریة للتراث، 7099م. بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل، صحیح البخاری، بيروت، دار احياء التراث العربی. بن فودی، الشيخ عثمان بن محمد، اصول الدين، چاپ الحاج الشریف سيد َمودی جباری )چاپ ّ سنگی(، ُصک ُتو، بی تا. بن فودی، الشيخ عثمان، إحیاء السنة و إخماد البدعة، تحقيق الحاج أحمد بلو سردونی، بيروت، دارالفکر، بی تا. بن فودی، الشيخ عثمان، بیان وجوب الهجرة على العباد و بیان وجوب نصب االمام و اقامة الجهاد، تحقيق فتحی حسن المصری، خرطوم، دار جامعه الخرطوم للنشر، 9177م. بن فودی، عبدالله بن محمد، تزيین الورقات، چاپ ابوبکر بن عثمان)بابی( و حاج عبدالرحمان بن ّ حاج عثمان مغربی)چاپ سنگی(، ُصک ُتو، 9383ه . بن فودی، عبدالله بن محمد، ضیاء السیاسات و فتاوی النوازل، تحقيق احمد محمد کانی، قاهرة، الزهراإ لإلعالم العربی، 9108ه/ 9118م. بن فودی، عبدالله بن محمد، کفاية أهل االيمان فى تفسیر القرآن، بيروت، توزیع مکتبة الحدیثة، بی تا. حنبلی، أبی یعلی محمد بن الحسين الفراء، األحکام السلطانیه، بيروت، دارالفکر، 3121ه/2881م. شرفی، عبدالمجيد و عبدالله ناصری طاهری، اسالم: وحدت مبانى، کثرت ظهور)فصلهایی از جامعهشناسی تاریخی و فرهنگ اسالم(، تهران، نگاه معاصر، 3136ش. شقرون، محمد، االسالم األسود، بيروت، دارالطليعة، 2881م. شکيبا، محمدرضا، سرزمین و مردم نیجريه، تهران، الهدی، 3111م. ّ 701/ تاريخ و تمدن اسالمى، سال چهاردهم، شماره بيست و هشتم، پایيز و زمستان 9317

عبدالقادر، خالد علی، انتشار اإلسالم فى إمارات الهوسا بالنیجر و نیجريا، قاهرة، دارالفکر العربی، 9131ه/7091م. کوک، ژوزف ام، مسلمانان آفريقا، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، بنياد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 9373ش. الپيدوس، ایرا. م، تاريخ جوامع اسالمى، ترجمه علی بختياری زاده، تهران، اطالعات، 9389ش. لواءالدین احمد، محمد، االسالم فى نیجريا و َدور الشیخ عثمان بن فودی فى ترسیخه، بيروت، دارالکتب العلمية، 2883م. ماحی، عبدالرحمن عمر، الدعوة اإلسالمیة فى إفريقیا الواقع و المستقبل، الشارقة، دائرة الثقافة و اإلعالم، 3333م. ماوردی، أبوالحسن علی بن محمد بن حبيب، األحکام السلطانیة و الواليات الدينیة، تحقيق احمد مبارک البغدادی، کویت، مکتبة دار ابن قتيبة، 3183ه/3313م. محمد، علی ابوبکر، الثقافة العربیة فى نیجیريا من اوائل القرن التاسع عشر الى استقالل البالد، دار الدعوة للطبع و النشر و التوزیع، 3365م. مزروعی، محمدحسن، »اسالم در نيجریه«، ماهنامه کیهان فرهنگى، ش 37، فروردین 9311. مسعد، مصطفی، أثر دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب فى حرکة عثمان بن فودی اإلصالحیة فى غرب أفريقیا، الریاض، عمادة البحث العلمی بجامعة العلم بجامعة االمام محمد بن سعود االسالمية، 3133ه. مونتای، قنسان، االسالم فى آفريقیا السوداء، بيروت، دار البالد للطباعة و النشر و التوزیع، 3311م. ميرزائی، نجفعلی، من مؤلفات الشیخ عثمان بن فودی)مؤسس الدولة الصکيتة االسالمية فی غرب إفریقيا(، کانو، مؤسسه دارالثقلين الثقافية، رمضان 9198ه/ 9118 م. هيسکت، مروین، گسترش اسالم در غرب آفريقا، ترجمه احمد نمایی و محمدتقی اکبری، مشهد، بنياد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 3163ش. Bamba, Adama, “The Educational Thought of Shaykh'Uthman Dan Fodio”, Journal of Islamic Educational Research (JIER), vol.1, Special Issue, October 2016. Hodgkin, Tomass, "Uthman dan Fodia", The Story of Nigeria, 1978. Spencer Trimingham, History of Islam in West Africa, New York, Oxford University Press, 1962. اندی شههای سياسی- مذهبی عثمان دان فودیو /281

Trimiglam, History of Islam in West Africa, London, Oxford Paperbacks, 1970. Loimeier, Roman, Islamic Reform and Political Change in Northern Nigeria, Evanston, Northwestern University Press, 1997.

شیوه نامه

تاريخ و تمد ن اسالمى، نيمسالنامه علمی- پژوهشی گروه تاريخ و تمد ن ملل اسالمی دانشگاه آزاد اسالمی واحد علوم و تحقيقات است. هيأت تحريريه مجله مشتاقانه از دريافت جديدترين دستاوردهاى پژوهشی استادان و پژوهشگران حوزه تاريخ، فرهنگ و تمدن اسالم و ايران جهت انتشار در مجله استقبال م یكند. مقاالتی در اين مجله امكان چاپ م یيابد كه داراى مشخصات زير باشد: 1. مقاله پيش از اين در جايی ديگر چاپ نشده و همزمان به نشريهاى ديگر فرستاده نشده باشد. 2. مقاله درخور نشريات علمی – پژوهشی باشد. 3. در نگارش مقاله دستور خط فارسی )مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی( رعايت شود. 4. چكيده مقاله به زبانهاى فارسی و انگليسی حداكثر در 151 كلمه همراه با كليدواژهها به مقاله پيوست گردد. 5. ارجاعات در پايين صفحه و با ذكر نام خانوادگی يا اشهر مؤلف آورده شود، براى نمونه: ابن اثير، .41/7 تبصره: هرگاه از دو يا چندين اثر از يک نويسنده استفاده گردد به شيوه ذيل عمل م یشود: ابن اثير، الكامل، 9/171؛ ابن اثير، اسدالغابة، 171/2. 6. كتابشناسی به ترتيب الفبايی و به شكل زير در پايان مقاله آورده شود: نام خانوادگی يا اشهر مؤلف، نام مؤلف، نام كتاب يا مقاله، مصحح يا مترجم، محل انتشار، نام ناشر، سال انتشار. 7. اختصارات به صورت زير آورده شود: د. درگذشته؛ ه. هجرى؛ ق. قمرى؛ ش. شمسی؛ م. ميالدى؛ حک. حكومت؛ نک. نگاه كنيد به؛ قس. مقايسه كنيد با. توضيح: براى سالهاى پيش از 1311 شمسی تنها از ه. استفاده شود. .1 شكل التينی اعالم و اصطالحات تخصصی در پاورقی آورده شود. 9. شيوه آوانگارى /نويسهگردانی اعالم تاريخی و جغرافيايی در چكيده انگليسی براساس الگوى 2 دايرةالمعارف اسالم چاپ ليدن ) EI( باشد. 01. مشخصات كامل نويسنده مقاله )نام و نام خانوادگی، مرتبه دانشگاهی، نام دانشگاه يا مؤسسه متبوع، نشانی پستی، شماره تلفن، پست الكترونيكی...( در صفحهاى جداگانه به مقاله پيوست گردد.

00. مقاالت در محيط word ماشين شود و به پست الكترونيكی مجله به نشانی [email protected] يا [email protected] ارسال گردد. در تايپ موارد زير رعايت شود: الف- قلم فارسی در متن مقاله IRLotus با فونت 04، چكيده با فونت 02 و پاورقی و كتابشناسی با

فونت 00 )تمام چكيده در يک پاراگراف قرار م یگيرد(؛ ب- قلم انگليسی Times New Roman با يک فونت كمتر از متن مربوطه؛ ج- عنو انها و اولين پاراگراف بدون تورفتگی و پاراگرافهاى بعدى با تورفتگی به اندازه 5/1 سانتيمتر؛ د- قبل از نقطه ).(، ويرگول )،( دو نقطه ):( و نقطه ويرگول )؛( فاصله نباشد و بعد از آنها يک Space )فاصله( باشد. ً 02. اجزاء كلمات مركب )مثال: صاح بدل، به همپيوسته( با نيمفاصله ماشين شود. 01. حجم مقاله از 21 صفحه فراتر نرود. 04. مجله در ويرايش مقاالت آزاد است. شیوه اشتراکمجله تاريخوتمدناسالمى  بهای تکفروشی مجله 000/00 ریال است.  وجه اشتراک )مبلغ 000/00 ریال برای یک نسخه از هر شماره( را به شماره حساب بانکی 0007929006000، بانک ملی، شعبه دانشگاه آزاد اسالمی - واحد علوم و تحقیقات، کد 0006، واریز فرمائید. فیش بانکی را همراه با صورت تکمیل شده برگه اشتراک زیر به نشانی تهران، پونک، حصارک، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسالمی، ساختمان علوم پایه، طبقه سوم جنوبی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، کد پستی: 0566297200، دفتر مجله تاريخ و تمدن اسالمى، ارسال کنید.  مجله را از تغییر احتمالی نشانی خود مطلع سازید.  در صورت افزایش بهای مجله حق اشتراک افزایش خواهد یافت. تلفن تماس: 55270700 00 92 ؛ دورنگار: 55270000 00 92 نشانی الکترونیکی: [email protected]

نام و نام خانوادگی:...... شغل:......

سازمان/دانشگاه:......

شمار هی فیش بانکی:...... بانک...... شعب هی...... به مبلغ...... ریال

شماره )ها(ی درخواستی:...... تعداد نسخ هی درخواستی:......

نشانی:......

......

کد پستی:...... صندوق پستی:......

تلفن:...... نمابر:......

E-mail:…………………………………………….

Tārīkh wa Tamadduni Islamī /35

Shaḳrūn, Muḥammad, Islām al- Aswad, Beirut, Dār al- Ṭalīʿa, 2007 AD/ 1428 AH. Spencer Trimingham, History of Islam in West Africa, NewYork, Oxford University Press, 1962. Trimiglam, History of Islam in West Africa, London, Oxford paperbacks, 1970. 34 /Abstracts

Mohammad Taqi Akbari, Mashhad, Islamic Research Foundation of Astane Quds Razavi, 1369/ 1990. Hodgkin, Tomass, "Uthman dan Fodia", in the Story of Nigeria, 1978. al- Ilūrī, Ādam ʿAbdallāh, al- Islām Fī Naydjīriyya wa al- Shaykh ʿUthmān b. Fūdiyyū al- Fullānī, Maktaba lil- Ṭabāʿa wa al- Nashr, 2013AD/ 1435 AH. Lapidus, Ira M., Tārīkh- i Djawāmiʿ- i Islāmī (A history of Islamic societies), Trans. Ali Bakhtiari Zadeh, , Iṭṭilāʿāt, 1381/ 2002. Liwāʾ al- Dīn Aḥmad, Muḥammad, al- Islām Fī Nīdjīriyya wa Dawr al - Shaykh ʿUthmān b. Fūdī Fī Tarsīkha, Beirut, Dār al- Kutub al- ʿIlmiyya, 2009/ 1388. Loimeier, Roman, Islamic Reform and Political Change in Northern Nigeria, Evanston, Northwestern University Press, 1997. al- Māḥī, ʿAbd al- Raḥman ʿUmar, al- Daʿwa al- Islāmiyya Fī Ifrīḳiyya al- Wāḳiʿ wa al- Mustaḳbil, Sharjah, Department of Culture - Sharjah, 1999/ 1378. Masʿad, Muṣṭafā, Athar Daʿwa al - Shaykh Muḥammad b. ʿAbd al- Wahhāb Fī Ḥarka ʿUthmān b. Fūdī al- Iṣlāḥiyya fī Gharb Ifrīḳiyya, Riyadh, Imam Muhammad Ibn Saud Islamic University, 1411 AH/ 1990 AD. Mazruei, Mohammad- Hasan, "Islām dar Nigeria", Māhnāma- yi Kiyhān- i Farhangī, No. 37, April 1366/ 1987, pp.17- 21. Mīr āyī, adjaf- ʿAlī, Min Muʾalifāt al- Shaykh ʿUthmān b. Fūdī (Muʾassis al- Dawla al- Ṣakīta al- Islāmiyya fī Ghrab Ifrīḳiyya), Kano, Mawʾassa Dār al- Thaḳalayn al- Thaḳāfiyya, January 1418 AH/ 1998 AD. Muḥammad, ʿAlī Abūbakr, al- Thaḳāfa al- ʿArabiyya fī Nīdjīriyyā Min Awāʾil al- Ḳarn al- TāsiʿAʿshr Ilā Istiḳlāl al- Bilād, Dār al- Daʿwa lil- Ṭabʿ wa al- Nashr wa al- , Taw īʿ, 1965 AD/ 1385 AH. Mūntāy, Ḳansān, al- Islām Fī Ifrīḳiyya al- Sawdāʾ, Beirut, Dār al- Bilād lil- Ṭabāʿa wa- al- Nashr w- al- Taw īʿ, 1983 AD/ 1404 AH. Shakiba, Mohammad- Reza, Sarzamīn wa Mardum- i Nigeria, Tehran, al- Hudā, 1388/ 2009. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /33

References Abdolmajid, Sharifi & Naseri, Abdollah, Islām: Waḥdat- i Mabānī, Kathrat- i Ẓuhūr (Faṣl- Hā- īy az Djāmiʿ- Shināsī- yi Tārīkh- ī Wa Farhang- i Islāmī), Tehran, igāh- i Muāṣir, 1396/ 2017. Bambā, Ādam, "al- Fikr al- Tarbūī ʿAnd al- - Shaykh ʿUthmān b. Fūdiyyū", Journal of Islamic Educational Research(JIER), Special Issue, October 2016/ 1438 AH. Bello, Muḥammad, Taʾrīkh al- Islām Fī Shamāl Naydjīriyya wa Djahād ʿUthmān b. Fūdī wa Huwa al- Kitāb al- Musammā Infāḳ al- Maysūr Fī Taʾrīkh Bilād al- Takrūr, Revised by ʿAbd al- uʿaym Ḍayfī ʿUthmān ʿAbd al- uʿaym, Cairo, al- Maktaba al- Azhariyya lil- Turāth, 2011/ 1433 AH. Bosworth, Clifford Edmund, Silsila- hā- yi Islāmī Djadīd (The New Islamic Dynasties), Trans. Fereydoon Badreyee, Tehran, Markaz- i Bā - Shināsī Islām wa , 1381/ 2002. Cook, Joseph, Musalmānān- i Africa, Trans. Asadollah Alavi, Mashhad, Islamic Research Foundation of Astane Quds Razavi, 1373/ 1994. Dan Fodio, Abdullahi, Kifāyat Ahl al- Imān Fī Tafsīr al- Ḳurʾān, Beirut, Taw īʿ Maktaba al- Ḥadīth, (Und.). Ibid, Tazīyn al- Waraḳāt, Abūbakr b. ʿUthmān (Bābī) & Ḥādjdj ʿAbd al- Raḥmān b. Ḥādjdj ʿUthmān Maghribī (Lithography), Ṣukkutū, 1383 AH/ 1963 AD. Ibid, Ziyāʾ al- Siyāsāt wa Fatāwī al- Nawāzil, Revised by Aḥmad Muḥammad Kānī, Cairo, al- Zahraʾ lil- Aʿlām al- ʿArabī, 1408 AH/ 1998 AD. Dan Fodio, Usman, Iḥyāʾ al- Sunna wa Ikhmād al- Bidʿa, Revised by Alha i Sir Ahmadu Bello, Beirut, Dār al- Fikr, (Und.). Ibid, Kitāb Bayān Wudjūb al- Hidjra ʿAlā al- ʿIbād wa Bayān Wudjūb Naṣb al- Imām wa Iḳāmat al- Djahād, Revised by Fatḥī Ḥasan al- Miṣrī, Khartoum, Dār al- Djāmʿa al- Khartoum lil- Nashr, 1977/ 1397. Ibid, Uṣūl al- Dīn, al- Ḥadjdj al- Sharīf Sayyid Maʾdī Djabbārī Press(Lithography), Ṣukkutū, (Und.). Hiskett, Mervyn, Gustaresh- i Islām Dar Ghrab- i Africa (The Development of Islam In West Africa), Trans. Ahmad Namaie & 32 /Abstracts

Osman-Dan Fodio’s Political-Religious Thoughts Habib Zamani Mahjoub1 Assistant Professor, Department of Islamic History and Civilization, Imam Sadiq Research Institute for Islamic Sciences, Tehran, Iran

Osman-Dan Fodio (1717-1745) can be considered as the most important reformist leader in West Africa. His uprising in 1804 is a turning point in the revival of Islam in the West African region. This paper, by descriptive-analytic method, seeks to answer the question of what Uthman Dad Fodio's uprising and rule were based on what kinds of religious political thought? According to the findings of this study, there is no separation between religion and politics in Sheikh Uthman point of view. In his religious and political thought, accepting the infidels and accompanying them is forbidden and trying to form an Islamic government is an obligation. The Sheikh has designed a comprehensive model for the Islamic government and has defined the executive agencies and their management practices, mainly based on the return to the early values of Islam.

Keywords: Osman dan Fodio, Hausa, Sucut caliphate, religious reform.

1. Email: [email protected] Tārīkh wa Tamadduni Islamī /31

Johnson, Jeraldin A, Renaissance Art, NewYork, Oxford university Press, 2005. Maiorino, Giancarlo, Linear Perspective and Symbolice form: Humanistic Theory and Practice in the Work of L.B, 1976. Manetti, Antonio, The Life of Brunelleschi, Trans, Catherne Enggass, London, The Pannsylvania State University Press, 1970. Naẓīf, Muṣṭafā, Ibn Hiytham (Haytham) Dānish- i Nūr- Shināsī, Ārāʾ Wa Iktishāfāt, Trans. Fatemeh Movahedi Ṭūsī, Tehran, Press, 1394/ 2015. Pakbaz, Ruyin, Dāiratuʾl- Maʾārif-i Hunar, Tehran, Farhang- i Muʿāṣir, 1389/ 2010. Ronan, Colin, Tārīkh-i ʿIlm- i Cambridge (The Cambridge Illustrated History of the World's Science), Trans. Hasan Afshar, vol.3, Tehran, Nashr- i Markaz, 1382/ 2003. Sadat Nia, Bouyeh, Mabānī- yi Naẓarī- yi Perspective dar Djahān- i Islām, Master's degree Thesis, Allameh Tabataba'i University, 1369/1990. Sarton, George, Muḳaddama-ay bar Taʾrīkh- i ʿIlm (Introduction to the History of Science), Trans. Ahmad Aram, Tehran, Amīrkabīr, 1357/ 1978. Tabatabaie, Saleh, Ibn Hiytham (Haytham) Fīzīkdān- i Islāmī, Tehran, Nashr- i Rū ana, 1378/ 1999. Tatarkiewicz, Wladyslaw, Tārīkh- i Zībāyī- Shināsī, vol.2, Trans. Hadi Rabiei, Tehran, Mīnū- yi khirad, 1396/ 2017. Vasari, Giorgio, Zindigī- yi Hunar- Mandān, Trans. Ali Asghar Gharabaghi, Tehran, Sura- yi Mihr, 1384/ 2005. Veltman, Kim H, Panofsky’s Perspective: a Half Century Later, in Atti del convegno internazionale di studi: La prospettia rinascimentale, mailan 1977, ed. Marsia Dalai- Emiliani, Florence: Centro Di, 1980.

30 /Abstracts

References Andersen, Kiristi, The Geometry of an Art, Springer Science & Business Media, 2007. Aram, Ahmad, ʿIlm Dar Islām, vol.1, Tehran, Nashr- i Ṣidā wa Sīmā, 1366/ 1987. Belting, Hans, Florance and Baghdad Renaissance Art and Arab Science. Translated by Deborah Lucas Schneider. Cambridge. Massachusetts, and London, England: Belknap Press of Harvard University, 2011. Bolkhari, Hassan, Maʿnā wa Mafhūm- i "Zībāyī" "al- Manāẓir" wa "Tanḳīḥ al- Manāẓir", Tehran, Farhangistān- i Hunar, 1387/ 2008. Burckhardt, Jacob, Farhang Runisāns Dar Italy" Itāliyā"(The Civilization of the Renaissance in Italy), Trans. Mohammad Hasan Lotfi, Tehran, Ṭarḥ- i ū, 1376/ 1997. Cassirer, Ernst, Fard wa Kiyhān dar Andīsha- yi Runisāns, Trans. Yadollah Moughen, Tehran, Nashr- i Māhī, 1388/2009. Al-Daffāʿ, ʿAli ʿAbdullāh, Dar- Āmadī Bar Tārīkh- i Riyāḍiyāt- i Musalmānān, Trans. Morteza Ghadimi, Tehran, Pazhūhishgāh- i ʿUlūm- i Insānī wa Muṭāliʿāt- i Farhangī, 1385/ 2006. Damisch, Hubert, The Origin of Perspective, Translated by Jhone Goodman. Cambridge, Massachusset: The MIT Press, 1995. Gombrich, Ernest, In Search of Cultural History, Oxford: Oxford University Press, 1969. Gombrich, Ernst, Tārīkh- i Hunar, Trans. Ali Ramin, Tehran, Intishārāt- i Āgāḥ wa igāh, 1385/ 2006. Goodman, Nelson, Language of Art. an Approach to a Theory of Symbols, London: Oxford university press, 1969. Hajiani, Mohammad Bagher, Muṭāliʿa- yi Sākhtār- i Perspective- i Khaṭṭī dar Hunar wa Nisbat- i Ān Bā Masʾala- yi Shinākht, Master's degree Thesis(Art), University of Science and Culture, 1391/ 2012. Hauser, Arnold, Falsafa- yi Tārīkh- i Hunar, Trans. Mohammad Taghi Faramarzi, Tehran, 1363/ 1984. Ibn Khaldūn, ʿAbd al- Raḥmān, Muḳaddama- yi Ibn Khaldūn, Trans. Mohammad-Parvin-Gonabadi, Tehran, Nashr- i Shirkat- i Intishārāt- i ʿIlmī wa Farhangī, Two Volume, 1366/ 1987. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /29

The Effect of Ibn al-Haytham’s Vision Theory on the Prevalence of Linear Perspective in the Renaissance Painting Parvaneh Delfani1 Department of Comparative and Analytic History of Islamic Art, Faculty of Theoretical Sciences and Higher Art Studies, University of Art, Tehran, Iran Esmael Bani Ardalan Department of Art Research, Faculty of Theoretical Sciences and Higher Art Studies, University of Art, Tehran, Iran

Linear perspective provides a pattern to represent a space which relates to some of the rules of Vision Science. This type of perspective has become popular in Europe since 15th century on the basis of Ibn al- Haytham’s Vision Theory. According to a historical- Analytical research, the effects of this theory have been considered from two aspects: Firstly, the translation of the “Book of Optics” in Latin made it possible that European artists become familiar with Ibn al- Haytham’s Vision Theory. In this theory, he describes how image is created in the eye. Secondly, through transferring his dark room to Europe, the European artists were able to use it to transfer pictures exactly to the canvas. As a result of this acquaintance, linear perspective became prevalent in Europe. Moreover, it is technically and scientifically possible for artists to make pictures on the basis of the focus point of the observer, which is in fact his inverted vision cone.

Keywords: Vision Theory, Ibn al-Haytham, Linear Perspective, the Renaissance painting.

1. Email (corresponding author): [email protected] 28 /Abstracts

Valeh Isfahani, Mohammad Yousef, Khuld- i Barīn (Iran Dar Rūzigār- i Ṣafawiyyān), Revised by Mir Hashem Mohaddeth, Tehran, Dr. Mahmoud Afshar Endowments Foundation, 1372/ 1993. Vaughan, Philippa, Mythical Animals in Mughal Art: Images, Symbols, And Allusions. Ed Som Prakash Verma. Flora and Fauna in Mughal (pp.55-68), Bombay, Marg Publications, 1999. Young, Catherine, Letters from India, New Delhi: Har-Anand Publications, 2003. Zeilabi, Negar, "Taṭawwūr- i Iṣṭilāḥ- i Raʿiyyat wa Ḳishr- Bandī- yi Ruʿayā dar Tashkīlāt- i Islāmī", The Journal of Islamic History and Civilisation, vol.10, no.19, Spring & Summer 1393/ 2014. Internet References A Composite elephant with Rider, Retrieved September 18. 2018 From: https://www.agakhanmuseum.org/collection/artifact/a- composite-elephant-with-rider-and-groom-akm143 "Prince and Page on a composite elephant, Retrieved September 10. 2018 From: http://www.britishmuseum.org/research/collection_online/collection _object_details.aspx?assetId=90352001&objectId=265871&partI d=1 "DIVINE RIDER ON A COMPOSITE ELEPHANT PRECEDED BY A DEMON, Retrieved November 18. 2018 From: https://www.philamuseum.org/doc_downloads/education/object_r esources/70706.pdf "What Is an Elephant? Retrieved September 6. 2017 From: http://visionlab.harvard.edu/members/fred/elephant.htm

Tārīkh wa Tamadduni Islamī /27

Kramrisch, Stella, Painted Delight: Indian Paintings from Philadelphia Collections. Philadelphia: Philadelphia Museum of Art, 1996. Kriegeskorte, Werner, Arcimboldo. London, Taschen, 2004. Mangir, Ahu Fatma, Symbols of the handkerchief in Turkish Culture, 12th International Academic Conference, Prague, 2014. Minorsky, Vladimir, Sā mān- i Idārī- yi Ḥukūmat- i Ṣafawiyyān, TRans. Masoud Ra ab ia, Zuwār, 1334/ 1955. Nayefi, Sedigheh, Piykara dar Piykara- hā dar Naḳḳāshī- yi Iranī, Master's degree Thesis, Tabriz Islamic Art University, 1391/ 2012. Pakbaz, Ruyin, Naḳḳāshī- yi Iran, Tehran, Zarrīn wa Sīmīn, 1386/ 2007. Ravandi, Morteza, Tārīkh- i Idjtimāʿī- yi Iran, vol.7, Tehran, igāh, 1371/ 1992. Sanson, Nicolas, Safar- Nāma- yi Sanson, Revised & Translated by. Taqi Fa li, Tehran, Ibn Sīnā, 1346/ 1967. Savory, Roger, Iran- i ʿAṣr- i Ṣafawī (Iran Under the Safavids), Trans. Kambiz Azizi, Tehran, Markaz, 1391/ 2012. Schmitz, Barbara, A.Desai, Ziyad-Din, Mughal and Persian Paintings and Illustrated Manuscripts in The Raza Library Rampur, New Delhi, Indira Gandhi National Centre for The Arts, 2006. Shamisa, Sirous, Shāhid- i Bāzī dar Adabiyyāt- i Fārsī, Tehran, Firdaws, 1381/ 2002. Shīrā ī, ʿAbdī Bayg, Maẓhar al- Asrār, Revised by Abolfazl Oghli Rahimov, Moscow, Dānish, 1986/ 1365. Shoemaker, Marla K. Elephant Composite. School Arts. vol.96, Issue 1, p. 27, Academic Search Complete Baldwin Wallace, Sept. 1996. Accessed. 12 Dec, 2018. Tavernier, Jean-Baptiste, Safar- Nāma- yi Tavernier, Trans. Aboutorab Nouri, Tehran, Intishārāt- i Kitāb- Khāna- yi Sanāyī, 1363/ 1984. , Iskandar Beg, Taʾrikh-i ʿĀlam- ārā-yi ʿAbbāsī, Revised by Iraj Afshar, vol.3,Tehran, Amīr Kabīr, 1387/ 2008. 26 /Abstracts

Floor, Willem, "Lūṭī- Garī, Lūṭiyyān wa Zīst Idjtimāʿī Dar Tārīkh- i Iran", Shahrwand, vol.5, no.1070, 1395/ 2016. Foran, John, Muḳāwimat- i Shikananda: Tārīkh- i Taḥawulāt- i Idjtimāʿī- yi Iran (Fragile resistance: Social transformation in Iran from 1500 to the revolution), Trans. Ahamd Tadayon, 14th ed., Tehran, Khadamāt- i Farhangī- yi Rasā, 1377/ 1998. Goud, Balagouni Krishna, and M.V.S. Sarma. “Composite art: with special reference to the miniature paintings in SALAR JUNG museum.” Proceedings of the Indian History Congress, vol.73, 2012. Grabar, Oleg, Mostly Miniature: An Introduction To Persian Painting. Princeton University, 2001. Hecht, Jean, "Tārīkh- i Idjtimāʿī" (Social History), Trans. Hassan Zandieh, History of Islam, vol.12, no.1 & 2, Issue 45- 46, 1390/ 2011. Hirawī, Amīr Ṣadr al- Dīn Sulṭān Ibrāhīm, Futūḥāt- i Shāhī, Revised by Mohammad- Reza Nasiri, Tehran, Society for the National Heritage of Iran, 1383/ 2004. Kaempfer, Engelbert, Safar- Nāma- yi Kaempfer (Am Hofe des persischen Grosskönigs (1684-85), Das erste Buch der Amoenitates Exoticae), Trans. Keykavous Jahandari, Tehran, Khwāra mī, 1363/ 1984. Karim Zadeh Tabrizi, Mohammad Ali, Aḥwāl wa Āthār- i Naḳḳāshān- i Ḳadīm- i Iran wa Barkhī Mashāhīr- i Nigārgar- i Hind (India) wa ʿUthmānī (Ottoman), vol.3, Kitāb- Khāna- yi Mustawfī, 1376/ 1997. Kāshānī, Muḥtasham, Dīwān- i Muḥtasham, Revised by Mehr Ali Gorgani & Mohammad Hassan Sadat aser, Tehran, Sanāyī, 1376/ 1997. Kazue, Kobayashi, “Rock and Composite animals seen in the Saray Album H.2153 and the development of their iconography”, report on the 6th Research Seminar on the Saray album, Institute of Oriental Culture, the University of Tokyo, 1999. Khwāndmīr, Ghiyāth al- Dīn, Ḥabīb al- Siyar Fī Akhbār Bashar, vol.4, Tehran, Khayyām, 1353/ 1974. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /25

References Afushta- īy aṭanẓī, Maḥmūd b. Hidāyatullāh, Niḳāwut al- Āthār Fī Dhikr al- Akhyār, Revised by Ihsan Ishraghi, Tehran, Bungāh- i Tardjuma wa Nashr- i Kitāb, 1350/ 1971. Atabaki, Toura , "Muʾarrikhān wa Tārīkh- i Idjtimāʿī (A ayīn)", Kitāb- i Māh- i ʿUlūm- i Idjtimāʿī, No. September & October, 3- 6, 1382/ 2003. Barnet, Sylvan, Rāhnimā- yī Taḥḳīḳ wa Nigārish dar Hunar (A short guide to writing about art), Trans. Betty Avakian, Tehran, SAMT, 1391/ 2012. Bonta, Robert J.Del. Reinventing Nature: Mughal Composite Animal Painting. Ed Som Prakash Verma, Flora and Fauna in Mughal (pp.69-82). Bombay: Marg Publications, 1999. Comanini, Gregorio, Il Figino, Milan, 1591. DaCoasta Kaufmann, Thomas, Arcimboldo: Visual Jokes, Natural History, and Still-Life Painting. University of Chicago Press, 2007. DaCoasta Kaufmann, Thomas, Variations on the Imperial Theme in the Age of Maximilian II and Rudolph II. New York, 1978. Ekhtiar Maryam D. (editor), Priscilla P. Soucek, Sheila R. Canby, Navina Najat Haidar. Masterpieces from the Department of Islamic Art in The Metropolitan Museum of Art. Published by The Metropolitan Museum of Art. Distributed by Yale University Press, 2011. Chardin, Jean, Siyāḥat-nama Chardin (Perser Bayagesen), trans. Mohammad Abbas, vol,3 & 4 & 5 & 7, Tehran, Amīrkabīr, 1345/ 1966. Conrad, “Tārīkh- i Idjtimāʿī”, in Tārīkh- i Idjtimāʿī- yi Dānish, Rawish, Āmūzish, Ebrahim Mousapour Besheli & Mohammad Ebrahim Baset, Tehran, SAMT, 1394/ 2015. Eagleton, Terry, Marxism wa Naḳd- i Adabī (Marxism and literary criticism), Trans. Akbar Masoum Beygi, Tehran, Dīgar, 1383/ 2004. Ettinghausen, Richard, "Garāyish- hā- yi Sabkī- yi Dawrān- i Shāh ʿAbbās- i Awwal", Trans. Safura Fazlollahi, Payām- i Bahāristān, no.2, vol.83, Fall 1393/ 2014. 24 /Abstracts

Sovereignty Over the Ra’āyā: Reflection of Safavid Ideology in “Man on a Composite Horse and Elephant” Paintings Seddighe Nayefi1 M.A Student of Research Excellence in Art and Entrepreneurship, Art University of , Isfahan, Iran Asghar Javani Associate Professor, Art University of Isfahan, Isfahan, Iran Mohammad Reza Moridi Assistance Professor, Art University of Tehran, Tehran, Iran

The” Man on a composite horse and elephant” aintings of Safavid belong to the world- composite paintings class that the scholars have acknowledged for emerging and abundance of them in the 16th / 10th century. Despite the attractiveness, those works faced stagnation and changing concepts over the next following years. This research on the context of the theory of reflection attempts to explain the influence of society and the dominant ideology in the art works and analysis of the content of images and its adaptation to the Safavid society, the nature and function of the identity and function of the figurative compartments in those works and their role in society and the reflection of society on them. The most important achievements of this research are determining the present and absent groups in the community which is depicted in those works, extracting the main concept from encoding images including "Integrated and centralized governance" and "king as herder of ra’āyā", ad usting those concepts with the capabilities and defects of the ruling class ideology, having a critical look at the concepts and finally presenting reasons for the stagnation of their illustrations, such as reduction of the capacity of the early dynamic ideology and the wane of metaphors such as ”king as herder of ra’āyā”.

Keywords: Composite Safavid Painting, Safavid Social History, the Centrali ed Governance, Ra’āyā, Reflection Theory.

1. Email(corresponding author): [email protected] Tārīkh wa Tamadduni Islamī /23

Rahmati, Mohammad Kazem, "Shahīd- i Awwal wa Masʾala - yi Shahādat- i Aw", A Quarterly Journal of Historical Studies of Islam, vol.2, no.7, 1389/ 2010. Ranjbar, Mohammad Ali, "Sayyid Muḥammad b. Fallāḥ wa Andīsha- hā- yi Mahdawiyyat", Maḳālāt wa Barrisī- hā, no.67, 1379/ 2000. Razavi, Abolfazl, "Djaygāh- i Bā āriyyān Dar Iḳtiṣād wa Djāmiʿa- yi ʿAṣr- i Ilkhānī", Journal of Historical Researches, vol.45, no.1, 1388/ 2009. Roemer, H. R., Tārīkh- i Iran Dawra- yi Taymūriyyān, Research at Cambridge, Trans. Yaghoub Azhand, Tehran, Djāmī, 1379/ 2000. Rouhani, Ka em, "Inʿikās- i Nahḍat- i Sarbidārān dar Djahān- i Islām", Kiyhān- i Andīsha, no.30, 1369/ 1990. Shabānkāriʾī, Muḥammad b. ʿAlī, Madjmaʿ al- Ansāb, Revised by Mir Hashem Mohaddes, vol.2, Tehran, Amīrkabīr, 1381/ 2002. Shaybī, Muṣṭafā Kāmil, Tashayyuʿ wa Taṣawwuf Tā Āghāz- i Sada- yi Dawazdahum- i Hidjrī, Tehran, Amīrkabīr, 1387/ 2008. Smith, John Masson, Khurūdj wa ʿUrūdj- i Sarbidārān (The History of the Sarbadar Dynasty 1336-1381 A.D.), Trans. Yaghoub A hand, Tehran, Wāḥid- i Muṭāliʿāt wa Taḥḳīḳāt- i Tārīkhī, 1361/ 1982. Tilly, Charles, Az Basīdj tā Inḳilāb, Trans. Ali Mourshed Zad, Tehran, Imam Khomeini Research Center and Islamic Revolution, 1385/ 2006. Ibid, Studying Social Movements/ Studying Collective Action, Michigan, Center for Research on Social Organization University of Michigan, 1977. Ya dī, Sharaf al- Dīn ʿAlī, Ẓafar- Nāma, vol.1, Revised by Saeed Mir Mohammad Sadegh & Abdolhossein Navaei, Tehran, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament, 1387/ 2008.

22 /Abstracts

Hazrati, Hasan & Naseh Sotoudeh, Monireh, "Tabayyun- i Naẓarī- yi Nahḍat- hā- yi Shīʿī- Sūfī Dar Iran Ḳarn- hā- yi Haftum tā Dahum Hidjrī", A Quarterly Journal of Historical Studies of Islam, vol.2, no.6, 1389/ 2010. Hunt, Lynn, "Kunish- i Djamʿī- yi Charles Tilly", Bīnish wa Rawish dar Djāmʿa- Shināsī- yi Tārīkhī, Teda Skocpol (as supervisor), Trans. Hashem Aghajari, Tehran, Nashr- i Markaz, 1392/ 2013. Ibn ʿArabshāh, Aḥmad b. Muḥammad, Zindigī- yi Shigift- Āwar- i Taymūr, Trans. Mohammad Ali e ati, Tehran, ʿIlmī wa Farhangī, 1365/ 1986. Ibn Baṭūṭa, Muḥammad b. ʿAbdullāh, Safar- Nāma- yi Ibn Baṭūṭa, vol.1, Trans. Mohammad Ali Movahed, Tehran. Āgāh, 1370/ 1991. Ibn amīn, Faryumadī, Fakhr al- Dīn, Kuliyyāt- i Dīwān- i Ashʿār- i Ibn Yamīn, Revised by Saeed Nafisi, Tehran, 1318/ 1939. Isfa ārī, Muʿīn al- Dīn Muḥammad, Rawḍāt al- Djannāt Fī Awṣāf Madīna Harāt, vol.2, Revised by seyyed Mohammad Kazem Emam, Tehran, Tehran Univercity Press, 1338/ 1959. Marʿashī, Ẓahīr al-Dīn, Tārīkh- i Ṭabaristān wa Ruyān wa Mazandarān, Revised by Bernhard Dorn, Tehran, Nashr- i Gustara, 1363/ 1984. Mīrkhwānd, Muḥammad b. Khāwandshāh, Taʾrīkh- i Rawḍat al- Ṣafāʾ, vol.5, Tehran, Khayyām, 1339/ 1960. Mīrḳān, Ṣābirīnā, Ḥarikat al- Iṣlāḥ al- Shīʿa, Beirut, Dār al- ahār lil- Nashr, 2003. Mustawfī, Ḥamdullāh, Nuzhat al- Ḳulūb, Revised by Guy Le Strange, Tehran, Dunyā- yi Kitāb, 1362/ 1983. Naṭanẓī, , Muʿīn al- Dīn, Muntakhab al- Tawārīkh Muʿīnī, Revised by arvin Estakhri, Tehran, Asāṭīr, 1383/ 2004. Olson, Mancur, The Logic of Collective Action, Harvard, Harvard University Press, 2002. Petrushevsky, Ilya, Nahḍat- i Sarbidārān-i Khurāsān, Trans. Karim Keshavar , Tehran, ayām, 1351/ 1972. Ibid, Tārīkh- i Idjtimāʿī- Iḳtiṣādī- yi Iran Dar Dawra- yi Mughūl, Trans. Yaghoub Azhand, Tehran, Iṭṭilāʿāt, 1366/1987. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /21

References ʿAbd al- Ra āḳ Samarḳandī, Kamāl al- Dīn, Maṭlaʿ al- Saʿdayn wa- Madj Maʿ-i al- Baḥrayn, Revised by Abdolhossein Navaei, Tehran, Institute for Humanities and Cultural Studies, 1383/ 2004. Azhand, Yaghoub, Ḳiyām- i Shīʿī- i Sarbidārān, Tehran, Nashr- i Gustara, 1363/ 1984. Corbin, Henry, Āyīn- i Djawān- Mardī, Trans. Ehsan Naraghi, Tehran, Sukhan, 1382/ 2003. Ibid, Madjmūʿa Maḳālāt, Revised by Mohammad Amin Shah uyi, Tehran, Ḥaḳīḳat, 1384/ 2005. Ibid, Tārīkh- i Falsafa- yi Islāmī, Trans. Javad Tabatabai, Tehran, Kawīr, 1377/ 1998. Davenport, Christian, “Regimes, Repertoires and State Repression”, Swiss Political Science Review, vol.15, no.2, 2009. Dawlatshāh Samarḳandī, Tadhkira al- Shuʿarāʾ, Revised by Edward Browne, Tehran, Asāṭīr, 1382/ 2003. Eqbal, Abbas, Tārīkh- i Mughūl, Tehrān, Amīrkabīr, 1388/ 2009. Fadaei Mehrabani, Mahdi, Piydāyī Andīsha- yi Siyāsī ʿIrfānī dar Iran, Tehran, Niy, 1388/ 2009. Faṣīḥī Khwāfī, Mudjmal- i Faṣīḥī, vol.2, Revised by Mohsen Naji asr Abadi, Tehran, Asāṭīr, 1386/ 2007. Feirahi, Davood & Fadaei Mehrabani, Mahdi, "Piywand- i ʿIrfān wa Siyāsat A Manẓar- i ʿA ī al- Dīn asafī", Pazhūhish- i ʿUlūm- i Siyāsī, No.4, 1386/ 2007. Giugni, Marco, “Political Opportunities, From Tilly to Tilly”, Swiss Political Science Review, vol.15, no.2009. Ḥafiẓ- i Abrū, ʿAbdullāh b. Luṭfallāh, Dhiyl- i Djāmiʿ al- Tawārīkh- i Rashīdī, Revised by Khanbaba Bayani, Tehran. Intishārāt- iAndjuman- i Āthār- i Millī, 1350/ 1971. Ibid, Zubdat al-Tawārīkh, vol.1, Revised by Seyyed Kamal Haj Seyyed Javadi, Tehran, Ministry of Culture and Islamic Guidance, 1380/2001. Hamadani, Rashīd al- Din Faḍlallāh, Taʾrīkh- i Mubārak- i Ghāzānī, Revised by Karl Jahn, Hertford Steven Austin, 1358/ 1979. 20 /Abstracts

The Analysis of Sarbedaran Movement Based on Charles Tilly Collective Action Theory Ali Bahranipour Associate Professor, Department of History, Shahid Chamran University, Ahvaz, Iran Abdolah Fazeli Department of Social Science, Payame Noor University, Tehran, Iran Sajad Kazemi1 PhD Student of History of Islamic Iran, Shahid Chamran University, Ahvaz, Iran Ali Lajmorak Moradi PhD Student of History of Islamic Iran, Shahid Chamran University, Ahvaz, Iran The combination of history and theory is among the methods that many scholars, including historians and sociologists, have shown their interest in that. Charles Tilly is a sociologist who has used historical events to illustrate how sociological patterns work. This article analyzes the Sarbedaran social- religious movement based on the theory of collective action by him. Thus, the concepts which are related to the collective action theory such as interests, organization, mobilization, collective action, opportunity, threat, suppression and facilitation, were extracted from the history and described. Then, based on those concepts, the inner elements of the Sarbedaran movement, namely the impact of economic interests, the role of the Dervishes, futuwat Organization, Shiite and the sources of effective mobilization of forces, as well as the objective factors, such as the conditions for suppression or facilitation of the confrontation between the challenging groups of the Leaders and the political community of the Ilkhans have been analysed. The method used in this article is comparative. The findings show that continuation of tax encroachment and double taxation, the role of the Sufi traditions, the Shiite, and the organization of futuwat and close connection between its social forces and the movement's organization as well as the political role of such forces are major sources of mobilization, and the disintegration of the government and also the inability of their armed forces to suppress the opposition and challenger groups, are facilitating conditions for the Sarbedaran movement. Keywords: Sarberdaran, Charles Tilly, Sufi traditions, Shiite, collective action theory.

1. Email (corresponding author): [email protected] Tārīkh wa Tamadduni Islamī /19

ʿUmarī, Aḥmad b. Yaḥyā, Masālik al- Abṣār wa Mamālik al- Amṣar, Revised by Muṣṭafā Mulim & Others, Abu Dhabi, al- Madjmaʿ al- Thaḳāfī, 1424 AH/ 2003 AD. Van Dalen, Benno, Wābkanawī: Shams al‐Munajjim, The Biographical Encyclopedia of Astronomers,Editors,Tomas Hockey and others, New York, Springer, 2007. Waṣṣāf al- Ḥaḍra, ʿAbdallāh b. Faḍlullāh, Tārīkh- i Waṣṣāf, Revised by Abdol-Mohammad Ayati, Tehran, Institute for Humanities and Cultural Studies, 1383/ 2004. Yidan, Wang, Khadamāt- i Khwādja Rashīd al- Dīn Hamdānī Dar Gustarish- i chīn Shināsī, Madjmūʿa- yi Maḳālāt Darbāra- yi Khwādja Rashīd al- Dīn Faḍlullāh wa Rabʿl- Rashīdī Tabrīz, Revised by Reza Rahmani, vol.2, Tehran, 1388/ 2009. Zaydan, Jurji, Tārīkh Tamaddun- i Islām (History of Islamic Civilization), Trans. Ali Javaherkalam, Tehran, Amīrkabīr, 1384/ 2005.

18 /Abstracts

Spuler, Bertold, Tārīkh- i Iran Dar Ḳurūn- i Nukhustīn- i Islāmī, Trans. Javad Falaturi, Maryam Mir Ahmadi, vol.2, Tehran, Intishārat- i ʿIlmī wa Farhangī, 1373/ 1994. Idem, Tārīkh- i Mughūl Dar Iran, Trans. Mahmoud Mir Aftab, Tehran, Intishārāṭ- i ʿIlmī wa Farhangī, 1386/ 2007. Stephenson, j, The zoological Section of The Nuzhatu-L-Qulub of Hamdulla AL-Mustaufi AL-Qazwini, London, Royal Asiatic Society, 1928. Al-Suyūṭī, ʿAbd al- Raḥmān b. Abībakr, Bughyat Wuʿāt Fī Tabaḳāt al- Lughawiyyīn, Revised by abū ʾl- Faḍl Ibrāhīm, vol.2, ʿĪsā al- Bābī al- Ḥalabī ress, 1384 AH/ 1964 AD. Tatawī, Ḳāḍī Aḥmad, Ḳa wīnī, Āṣif Khān, Tāʾrīkh-i Alifī, Revised by Gholamreza Tabatabai Majd, Tehran, Intishārāṭ- i ʿIlmī Farhangī, 1382/ 2003. Tekeli, Sevim, al-ʿUrḍī's Article on the Quality of Observation, foundation for Science Technology and Civilisation, 2007. Ṭūsī, aṣīr al- Dīn Muḥammad b. Muḥammad, Ādāb al- Mutaʿallimīn, National Library(Manuscript), no.1061675. Idem, Adjibat al- Masāʾil al- Naṣīriyya, Abdullah Norani, Tehran, Institute for Humanities and Cultural Studies, 1383/ 2004. Idem, Akhlāḳ- i Nāṣirī, Tehran, Iḳbāl, 1391/ 2012. Idem, Ithbāt al- ʿAḳl al- Mudjarrad wa Sharḥ- i Ān, Revised by Tayebeh Aref ia, Tehran, Mīrāth- i Maktūb, 1393/ 2014. Idem, Maṣāriʿ al- Muṣāriʿ, Revised by Hasan Moezzi, Qom, Ayatollah Marashi Najafi Library, 1405 AH/ 1984 AD. Idem, Sharḥ al- Ishārāt wa al- Tanbīhāt, vol.2, Revised by Hasan Hasan Zadeh Amoli, Qom, Intishārāṭ- i Daftar- i Tablīghāt Islāmī- yi Ḥawza- yi ʿIlmiyya- yi Qom, 1425 AH/ 2005 AD. Idem, Tasawwurāt Yā Rawḍat al- Taslīm, Revised by Vladimir Ivanov, Tehran, Djāmī, 1363/ 1984. Idem, Tadjrīd al- ʿAḳāʾid, Revised by Mohammad Javad Hosseini jalali, Tehran, Maktaba al- Aʿlām al- Islāmī, 1407 AH/ 1986 AD. Idem, al- Zīdj al- Ilkhānī, National Library(Manuscript), no. 1094273. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /17

Ronan, Colin, Tārīkh- i ʿIlm- i Cambridge (The Cambridge Illustrated History of the World's Science), Trans. Hasan Afshar, Tehran, Nashr- i Markaz, 1382/ 2003. Safa, Zabihollah , Tārīkh- i Adabiyyāt- i Iran, vol.8, Tehran, Firdaws, 1378/ 1998. Idem, Tārīkh- i ʿUlūm- i ʿAḳlī Dar Tamaddun- i Islāmī Tā Awāsiṭ Ḳarn- i Pandjum, Tehran, University of Tehran Press, 1371 & 1374/ 1992 & 1995. Saliba, George, Dānishmandān- i Iranī Dar Djahān- i Islāmī (ʿIlm- i Nudjūm az Marāgha Tā Samarḳand), Madjmūʿa Maḳālāt- i Ḥuḍūr- i Iraniyyān Dar Djahān- i Islām, Revised by Richard Hovannisian & Georges Sabbagh, Trans. Fereydoun Badrehei, Tehran, Marka Bāstān- Shināsī- yi Iran wa Islām, 1381/ 2002. Sayili, Aydin, Naṣīr al- Dīn Ṭūsī wa Raṣad Khāna- yi Marāgha, ād- āma- yi Khwādja Naṣīr al- Dīn Ṭūsī, Tehran, 1336/ 1957. Sanāʾī Gha nawī, Abul-Madjd Madjdūd b. Ādam, Dīwān- i Sanāʾī Ghaznawī, Revised by Mohammad Taqi Modarres Razavi, Tehran, Intishārāṭ- i Ibn Sīnā, ashir- i Digital, Ghaemiyeh Computer Research Center of Isfahan, 1341/ 1962. Sarton, George, Muḳaddama-ay bar Tārīkh- i ʿIlm (Introduction to the History of Science), Trans. Golamhossein Sadri Afshar, vol.2 & 3, Tehran, Intishārāṭ- i ʿIlmī wa Farhangī, 1383/ 2004. Shīrā ī, Ḳuṭb al- Dīn Maḥmūd, Durrat al- Tādj lil- Ghurrat al- Dabbādj, (Amur- i ʿĀma, Ṭabīʿiyyāt, Ilāhiyyāt), Revised by Mohammad Meshkat, Tehean, Nashr- i Ḥikmat, 1365/ 1986. Idem, Tuḥfat al- Saʿdiyya, Tehran, Research Institute for Islamic and Complementary Medicine (RICM), 1387/ 2008. Sibt b. ʿAdjamī, Aḥmad b. Ibrahīm, Kunūz al- Dhahab fī Taʾrīkh Ḥalab, Revised by Shaʿth, Shawḳī, Bakūr, Fāsiḥ, Ḥalab, Dār al- Ḳalam al- ʿArabī, 1417 AH/ 1996 AD. 16 /Abstracts

Revised by Jamshid Kian Far, vol.15, Tehran, Intishārāt- i Asāṭīr,1380/ 2001. Modarres Razavi, Mohammad Taqi, Aḥwāl wa Āthār- i Khwādja Naṣīr al- Dīn Ṭūsī, Tehran, Asāṭīr, 1383/ 2004. Mortazavi, Manouchehr, Masāʾil- i ʿAṣr- i Ilkhānān, Tehran, Mawʾassa- yi Intishārāt- i Āgāh, 1370/ 1991. Mustawfī, Ḥamdullāh, Nuzhat al- Ḳulūb (Maḳāla- yi Siwwūm dar Waṣf- i Buldān, Wilāyat wa Biḳāʿ), Revised by Guy Le Strange, Leiden, 1913/ 1292. Mozaffari, Mohammad, Barrisī wa Taḥlīl- i Nū- Āwarī- hā- yi Raṣad- Khāna- yi Marāgha, PhD Theses, Tehran, Institute for Humanities and Cultural Studies. Nabi, Abolfazl, Awḍāʿ- i Siyāsī wa Idjtimāʿī- yi Iran, Dar Ḳarn- i Hashtum- i Hidjrī, Mashhad, Ferdowsi University of Mashhad Press, 1375/ 1996. aʿmat, ʿAbdallāh, Falāsafa al- Shīʿa (Ḥayātahum wa Ārāhum), Qom, Dār al- Kitāb al- Islāmī, 1987 AD/ 1408 AH. Nasr, Hossein, Maḳām- i Rashīd al- Dīn Faḍlullāh Dar Tārīkh- i Falsafa wa ʿUlūm- i Islāmī, Madjmūʿa Khaṭāba- hā- yi Taḥḳīḳī Darbāra- yi Rashīd al- Dīn Faḍlullāh Hamdānī, Tehran, University of Tehran Press, 1350/ 1971. uʿaymī, Dimashḳī, ʿAbd al- Ḳādir b. Muḥammad, al- Dāris fī Taʾrīkh al- Madāris, Revised by Shams al- Dīn Ibrāhīm, vol.2, Dār al- Kutub al- ʿIlmiyya, Beirut, 1410 AH/ 1989 AD. Naẓīf, Muṣṭafā, "Kamāl al- Dīn- i Fāsī wa Baʿḍ Buḥūtha fī ʿIlm al- Ḍawʾ", Risālat al- ʿIlm, 1958 AD/ 1378 AH. Rāwandī, Muḥammad b. ʿAlī, Rāḥat al- Ṣudūr wa- Āyat al- Surūr Dar Tārīkh- i Āl- i Saldjūḳ, Revised by Mohammad Eghbal & Mo taba Minovi, Tehran, Amīrkabīr, 1364/ 1985. Rā ī, adjm al- Dīn, Mirṣād al- ʿIbād Min al- Mabdaʾ Ilā Maʿād, Revised by Hossein Hosseini, Tehran, Ṭabʿ- i Madjlis, 1312/ 1933. Rizḳ Salīm, Maḥmūd, ʿAṣr- i Salāṭīn- i Mamālīk wa Natādja al- ʿIlmī wa Adabī, vol. 8, (Und.), Maktaba al- Ādāb wa Maṭbaʿ- tu- hā Bi- al- Ḥamyā, 1965 AD/ 1385 AH. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /15

Idem, "Suʿūd wa Rukūd- i ʿIlm wa Farhang Dar Tamaddun- i Islāmī", ʿUlūm- i Idjtimāʿī, Nāma- yi Farhang, no.13, 1373/ 1994. Kāshānī, Abū ʾl- Ḳāsim ʿAbdallāh b. Muḥammad, ʿArāyis al- Djawāhir wa Nafāyis al- Aṭāyib, Revised by Iraj Afshar, Tehran, Intishārāt- i Andjuman- i Āthār- i Millī, 1345/ 1966. Idem, Taʾrīkh- i Uldjaytū, Revised by Mahin Hambly, Tehran, ʿIlmī wa Farhangī, 1384/ 2005. Keramati, Younes, Tārīkh- i Riyāḍiyyāt wa Nudjūm Dar Iran, Tehran, Amīrkabīr, 1385/ 2006. Khāḳānī Shirwānī, Ibrāhīm b. ʿAlī, Dīwān- i Khāḳānī, Revised by Ali Abdolrasoul, Tehran, Saadat Printing, 1316/ 1937. Khayyām, ʿUmar b. Ibrāhīm, Maḳāla Fī al- Djabr wa ʾl- Muḳābala, Revised by Gholamhossein Mosaheb, Tehran, Andjuman- i Āthār wa Mafākhir Farhangī, 1379/ 2000. Krachkovskii, Ignatii Iulianovich, Tārīkh-Niwishta- hā- yi Djughrāfiyā dar Djahān- i Islām (Istoriia arabskoi geograficheskoi literatury), Trans. Abul-Qasim Payandeh, Tehran, Shirkat- i Intishārāt- i ʿIlmī wa Farhangī, 1379/ 2001. Ḳumayr, ūḥannā, Ikhwān al- Ṣafā (Rūshan- Fikrān- i Shīʿa Madhhab), Trans. Mohammad Sadegh Sajjadi, Tehran, Falsafa, 1363/ 1984. Lane, George, Iran dar Awāyil ʿAhd- i Ilkhānān, Renaissance Iran (Early Mongol Rule in Thirteenth-Century Iran: a Persian Renaissance), Trans. Abolfa l Ra avi, Tehran, Amīrkabīr, 1390/ 2011. Maitte, Bernard, "Rangīn- Kamān", Kamāl al- Dīn Fārsī & Dietrich de Freiberg, History of Science, no.134, 1384/ 2005. Masood, Ehsan, Science and Islam, London, Icon Book, 2009. Masoumi Hamadani, Hossein, Ustād- i Bashar (Madjmūʿa Maḳālāt- i Gird- Hamāīy- yi ʿIlm wa Falsafa Dar Āthār- i Khwādja Naṣīr al- Dīn Ṭūsī), Revised by Nasrallah Pour Javadi, Tehran, Institut Français de Recherche en Iran, 1375/ 1996. Mīrkhwānd, Muḥammad b. Khāwandshāh b. Maḥmūd,Taʾrīkh Rawḍat al- Ṣafāʾ fī Sīrat al- Anbiyāʾ wa ʾl Mulūk wa ʾl Khulafāʾ, 14 /Abstracts

Ibn ʿIbrī, Taʾrīkh- i Mukhtaṣar al- Duwal, Cairo, Nashr Dār al- Āfāḳ al- ʿArabiyya, 1421 AH/ 2000 AD. Ibn Fuwaṭī, ʿAbd al- Ra āḳ b. Aḥmad, al- Ḥawādith al- Djāmiʿa wa- ʾl- Tadjārib al- Nāfiʿa fī ʾl- Miʾa al- Sābiʿa, Beirut, Dār al- Fikr al- Ḥadīth, 1987 AD/ 1408 AH. Idem, Madjmaʿ al- Ādāb Fī Muʿdjam al- Alḳāb, Revised Muḥammad Kāẓim, vol.6, Tehran, Mawʾassa al- Ṭabāʿa wa al- Nashr Wi āra al- Thaḳāfa wa al- Irshād al- Islāmī, 1416 AH/ 1995 AD. Ibn Kathīr, Ismāʿīl b. ʿUmar, al- Bidāya wa ʾl- Nihāya, vol.13, Beirut, Maktaba al- Maʿārif Beirut, 1977 AD/ 1398 AH. Ibn Khaldūn, ʿAbd al- Raḥmān Muḥammad, Tārīkh- i Ibn Khaldūn, Revised by Khalīl Shaḥāda, Beirut, Dār al- Fikr, 1988 AD/ 1408 AH. Ibn Khallikān, Shams al- Dīn Aḥmad, Wafayāt al- Aʿyān wa- Anbāʾ Abnāʾ al- Zamā, Revised by Iḥsān ʿAbbās, Beirut, Dār Ṣādir Beirut, (Und.). Ibn adīm, Muḥammad b. Isḥāḳ, al- Fihrist, Beirut, Dār al- Maʿrifa, (Und.). Ibn Shākir Kutubī, Muḥammad, Fawāt al- Wafayāt, vol. 4, Revised by Iḥsān ʿAbbās, Beirut, Dār Ṣādir, 1973 AD/ 1392 AH. Ibn Taymiyya, Aḥmad b. ʿAbd al- Ḥalīm, Mad mūʿa al- Rasāʾil wa al- Masāʾil, Revised by Muḥammad Rashād Riḍā, vol.2, Mecca, al- Turāthāt al- ʿArabī, (Und.). Ibn Ukhuwwa, Muḥammad b. Muḥammad, Maʿālim al- Ḳurba fī Aḥkām al- Ḥisba, Trans. Jafar Shoar, Tehran, Bunyād- i Farhang- i Iran, 1347/ 1968. Ikhwān al- Ṣafā, Rāsāiʾl- i Ikhwān al- Ṣafā wa- Khillān al- Wafā, vol. 4, Beirut, Nashr al Dār al- Islāmiyya, Beirut, (Und.). Jabar, Ahmad & Farsi, "Kamal al- Din Fī īk- Dān wa Riyāḍī- Dān- i ū Āwar", History of Science, no.3, 1384/ 2005. Kasaie, Nourallah, Madāris- i Niẓāmiyya wa Taʾthīrāt- i ʿIlmī wa Idjtimāʿī Ān, Tehran, University of Tehran Press, 1358/ 1979. Idem, Sar- Gudhasht- i Dānish wa Dānishiyyān, Madjmūʿa Maḳālāt- i Hamāyish- i Hudjūm- i Mughūl, vol.2, Shahid Beheshti University Press, Tehran, 1379/ 2000. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /13

Idem, Djāmiʿ al- Tawārīkh, (Az Āghāz- i Piydāyish- i Ḳabāyil- i Mughūl Tā Payān- i Dawra- yi Taymūr Ḳā- ān, Revised by Bahman Karimi, vol.2, Tehran, Iḳbāl & Others, 1338/ 1959. Idem, Djāmiʿ al- Tawārīkh (Dar Tārīkh - i Padishāhān- i Mughūl az Ögedei Ḳā-ān Tā Taymūr Ḳā- ān), Revised by Edgar Blochet, vol.2, Leiden, 1911/ 1290. Idem, Djāmiʿ al- Tawārīkh- i Ismāʿīliyyān, Revised by Mohammad Roushan, Tehran,Markaz- i Pazhūhish- hā- yi Mīrāth- i Maktūb, 1387/ 2008. Idem, Laṭāʾif al- Ḥaḳāyiḳ, Revised by Gholamreza Taher, vol.2, Tehran, Central Library & Centre For Documents and Resource of University of Tehran, 1355/ 1976. Idem, Mukātibāt- i Rashīdī, Revised by Mohammad Shafi, Lahore, Lahore press, 1945/ 1324. Idem, Sawāniḥ al- Afkār al- Rashīdī, Revised by Mohammad Taqi Danesh Pajouh, Tehran, University of Tehran, 1358/ 1979. Idem, Taʾrīkh- i Mubārak Ghāzānī, Karl Jahn, Hertford, Steven Austin press, 1940/ 1319. Idem, Tansūḳ- Nāma Yā Ṭib- i Ahl- i Khatā, Prolegomena by Mojtaba Minovi, Tehran, University of Tehran, 1350/ 1971. Idem, Waḳf-nāma- yi Rabʿ- i Rashīdī, Revised by Mojtaba Minovi & Iraj Afshar, Tehran, Intishārāt- iAndjuman- i Āthār- i Millī, 1356/ 1977. Ḥilmī, Aḥmad Kamāl al- Dīn, Dawlat- i Saldjūḳiyyān, Trans. Abdullah Naseri Taheri, Qom, Research Institute of Hawzah and University(RIHU), 1384/ 2005. Holt, Peter Malcolm, Tārīkh- i Islām(The Cambridge history of Islam), University of Cambridge Research, Trans. Ahmad Aram, Tehran, Amīrkabīr, 1358/ 1979. Ḥusaynī a dī, Rukn al- Dīn, Djāmiʿ al- Khayrāt (Waḳf- Nāma- yi Sayyid Rukn al- Dīn Ḥusaynī- yi Yazdī), Revised by Mohammad Taqi Danesh Pajouh & Iraj Afshar, Tehran, Intishārāt- i Farhang- i Iran Zamīn, 1341/ 1962. Ibn Athīr, ʿI a al- Dīn ʿAlī b. Muḥammad, al- Kāmil fī al- Taʾrīkh, vol.13, Beirut, Dār al- Ṣadir, 1385 AH/ 1965 AD. 12 /Abstracts

Ebrahimi Dinani, Gholamhossein, Naṣīr al- Dīn Ṭūsī Fīlsūf- i Guftugū, Tehran, Nashr- i Hirmis, 1386/ 2007. Eqbal Ashtiani, Abbas, Tārīkh- i Mughūl, Tehran, Amīrkabīr, 1384/ 2005. Fārsī, ʿAbd al- Ghāfir b. Ismāʿīl, al- Mukhtaṣar Min Kitāb al- Siyāḳ li- Taʾrīkh Naysābūr, Revised by Mohammad Kazem Mahmoudi, Tehran, Mīrāth- i Maktūb wa ashr Djāmiʿa Mudarrisīn- i Ḥawza- yi ʿIlmiyya- yi Qom, 1384 & 1403 AH/ 2005 & 1983 AD. Frye, Richard Nelson, Tārīkh- i Iran, Trans. Hasan Anosheh, vol.4, Tehran, University of Cambridge Research, 1381/ 2002. Gharīb Kirmānī, Ḥasan b. Zāhid, Madjmūʿa Rasāʾil (Miḳlād al- Kunūz, Muntakhab Miftāḥ al- Rumūz, Miftāḥ al- Rumūz), (Manuscript), No. 12889, Tehran, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament. Gha ālī, Muḥammad b. Muḥammad, Fātiḥa al- ʿUlūm, Trans. Hossein Khatibi Nouri, Tehran, Danish- Kada- yi ʿUlūm wa Adabiyyāt, 1316/ 1937. Idem, Iḥyāʾ ʿUlūm al- Dīn, vol.16, Revised by ʿAbd al- Raḥīm Ḥāfiẓ ʿArāḳī, Dār al- Kitāb al- ʿArabī, (Und.). Ghorbani, Abolqasem, Fārsī- Nāma, Tehran, Humā, 1383/ 2004. Ghunaymah, ʿAbd al-Raḥīm, Tārīkh- i Dānish- Gāh- hā- yi Buzug- i Islāmī, Trans. ourallah Kasaie, Tehran, a dān, 1364/ 1985. Haghighat, Abdolrafie, Tārīkh- i ʿUlūm wa Falsafa- yi Iranī, Tehran, Intishārāt- i Kūmish, 1372/ 1993. Hamawī, āḳūt b. ʿAbdullāh, Muʿdjam al- Buldān, Beirut, Dār Ṣādir, 1995/ 1373. Idem, , Muʿdjam al- Udabāʾ, vol.7, Revised by Iḥsān ʿAbbās, Beirut, Dār Maghrib Islāmī, 1993 AD/ 1414 AH. Hamdānī, Rashīd al- Dīn Faḍlullāh, Asʾila wa Adjibat Rashīdī, Revised by Reza shabani, vol.2, Iran-Pakistan Institute of Persian Studies, 1993/ 1372. Idem, Bayān- al- Ḥaḳāyiḳ, Revised by Hashem Rajab Nia, Tehran, Mīrāth- i Maktūb, 1386/ 2007. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /11

References ʿAlī b.Aḥmad, Muntakhab al- Dīn Badīʿ,ʿAtaba al- Kataba (Mad mūʿa Murāsilāt- i Dīwān- i Sulṭān Sandjar), Revised by Mohammad Qa vini & Abbas Eqbal Ashtiani, Tehran, Asāṭīr, 1384/ 2005. al- Amīn, Ḥassan, al- Ismāʿīliyyūn wa al- Mughūl wa al- Naṣīr al- Dīn Ṭūsī, Qom, Mawʾassasa- i Dāʾirat al- Maʾārif al- Fiḳh Islāmī, 2005 AD/ 1426 AH. Āmulī, Shams al- Dīn Muḥammad, Nafāʾis al- Funūn Fī ʿArāʾis al- ʿUyūn, Revised by Mirza Abolhassan Sharani,vol.3, Tehran, Kitāb- Furūshī- yi Islāmiyya, 1379/ 2000. Arkou, m, Miskawayh Philosophe et Historien, Paris,1982. Browne, Edward, Tārīkh- i Adabiyyāt Iran az Firdawsī Tā Saʿdī, Trans. Fath Allah Mojtabayi & Gholamhossein Sadri Afshar, Tehran, Nashr- i Murwārīd, 1367/ 1988. Bernal, John, ʿIlm dar Tārīkh(Science in History), Trans. Kamran Fani, Tehran, Amīrkabīr, 1354/ 1975. Boyle, John Andrew, Tāʾrīkh-i Iran az Āmadan-i Saldjuḳiyyān tā Furū- Pāsh-yi Dawlat- Īlkhānān (The Cambridge ),Trans. Taymour Ghaderi, Tehran, University of Cambridge Research, vol.5, Amīrkabīr, 1381/ 2002. Carra de Vaux, Bernard, Mutifakkirān- Islām, Trans. Ahmad Aram, vol.2, Tehran, Daftar- i Nashr- i Farhang- i Islāmī, 1359/ 1980. Chao- Mi- Shi, Yuan, Tārīkh- i Sirrī Mughūlān (The Secret History of the Mongols), Trans. Shirin Bayani, Tehran, Tehran University Press, 1383/ 2004. Chardin, Jean, Safar- Nāma (Journal du voyage du Chevalier Chardin en persea aux Indes Orientals), Trans. EghbalYaghmaei, vol,5, Tehran, Tūs, 1372/ 1992. Dabīrān Kātibī Ḳa wīnī, adjm al- Dīn, Ḥikmat al- ʿAyn, Revised by Abbas Sadri, Tehran, Andjuman- i Āthār wa Mafākhir Farhangī, 1384/ 2005. De Clavijo, Ruy González, Safar- Nāma- yi Clavijo, Trans. Masoud Ra ab ia, Bungāh- i Tardjuma wa Nashr- i Kitāb, 1377/ 1998. Dhahabī, Muḥammad b. Aḥmad, al- Amṣār Dhawāt al- Āthār, Beirut, Maktaba Dār al- Bashāʾir, 1406 AH/ 1985 AD. 10 /Abstracts

The Consequences of the Mongol Invasion and Rule on the Scientific Tradition in Iran Amir Dehghan Nezhad1 Ph.D of History of Science in the Islamic Period, Institute for Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran Mohsen Rahmati Associate Professor, Department of History, Lorestan University, Lorestan, Iran Abdol Rasoul Emadi Assistant Professor, Department of History of Science in Islamic Period, Institute for Humanities and Cultural Studies, Tehran, Iran

The Mogul invasion and their rule over Iran has always been mentioned as the cause of the decline of knowledge in this land. The present study seeks to find the impact of the Mongol invasion and the rule of Ilkhans on the scientific tradition in Iran, using the descriptive- analytical approach, and also to answer the questions such as what have changed in the scientific tradition in compare with the past ages and what have been the consequences of those changes? The result of this study shows that with the rule of the Ilkhans, the scientific tradition in Iran has been influenced by several factors, such as the religious tolerance of the Ilkhanates and the rationalist's domination, on scientific and educational institutions. Therefore, along with religious studies, the intellectual sciences also were the focus of attention of the scholars of this period. And so, it was one of the flourishing periods of Iranian history in terms of building scientific and educational centers and reviving scientific activities, especially in the field of intellectual sciences.

Keywords: Iran, Mongol, Ilkhanate, scientific tradition, intellectuall sciences.

1. Email (corresponding author): [email protected] Tārīkh wa Tamadduni Islamī /9

References Ahmadi, Babak, Risāla-i Tārīkh, D ustārī dar Hirminūtīk-i Tārīkh (An essay on history- the Hermeneutic vision of history), Tehran, Mazkaz, 1391/ 2012. Bayhaḳī, Abu al-Faḍl, Taʾrīkh-i Bayhaḳī, Revised by Khalil Khatib Rahbar, (9th ed.), Tehran, Mahtāb, 1383/ 2004. Toolan, Michael, Rawayat Shināsī: Dar- Āmadī Zabān- Shināsī- Intiḳādī (Narrative: a critical linguistic introduction), Trans. Fatemeh Alavi & Fatemeh Nemati, Tehran, SAMT, 1386/ 2007. Ricœur, aul, Zamān wa Ḥikāyat: Piyrang wa Ḥikāyat- i Tārīkhī (Time and narrative), Trans. Mahshid onahali, Tehran, Gām- i ū, 1383/ 2004. Raymond Staff, Shlvmys, Rawāyat- i Dāstānī: Būṭīḳā- yi (Poyetikes Muʿāṣir, Trans. Abolfa l Horri, Tehran, īlūfar, 1387/ 2008. Zarrinkoob, Abdolhossein, Tārīkh dar Tarāzū, Tehran, Amīrkabīr, 1353/ 1974. Sharafi, Mahbubeh, "Bā tāb- i Andīsha- yi Mashiyyat- Ilāhī dar Tārīkh- igārī- yi ʿAṣr- i Ilkhānī: Bā Taʾkīd Bar Tārīkh- i Djahāngushā wa Tārīkh- i Wassāf", Historical Studies, Institute for Humanities and Cultural Studies, vol.4, no.2, 1392/ 2013. Farhad our, Morad, " addāshtī Darbara- yi Zamān wa Rawāyat", Arghanūn, no.9 & 10, 1375/ 1996. Martin, Wallace, Naẓariyya- Hā- yi Rawāyat(Recent Theories of Narrative), Trans. Mohammad Shahba, Tehran, Hermes, 1382/ 2003. Mcquillan, Martin, Guzīda- yi Maḳālāt- i Rawāyat, Trans. Fatah Mohammadi, Tehran, Minooye Kherad, 1388/ 2009. Mollayee Tavani, Alireza, Dar- Āmadī Bar Rawish- i Pazhūhish dar Tārīkh, (10th ed.), Tehran, Niy, 1395/ 2016. Nozari, Hossein-Ali, Falsafa- yi Tārīkh: Rawish- Shināsī wa Tārīkh- Nigārī, (3rd ed.), Tehran, Ṭarḥ- i ū, 1392/ 2013.

8 /Abstracts

The Function of Time Components at the Beginning of the Fifth and Sixth Volume of Tarikh-e Beyhaqi Zahra Riahizamin Department of and Literature, Faculty of Literature and Human Sciences, Shiraz University, Shiraz, Iran Fahimeh Heidary Jamebozorgi1 Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Human Sciences, Shiraz University, Shiraz, Iran

Historical texts by the planning process for the expression of numerous events, are worthy for narratology investigations. The rules of narration let the historian to choose and describe an event among many events. As the narrative time is in profound connection with the plot, so it has an important role in the narrative Tactics. In this survey, in order to study the type of operation and apply the element of time on Tarikh-e Beyhaqi, the time elements Gerard Genette’s theory such as flashback and flashforward, omissions and summarization, descriptive pause and etc, has been evaluated by semiotic approach. Our results show that in Beyhaqi used the narrative time and in analysis this type of time, due to numerous encasement, a multilayer structure is created, so that we can say Tarikh-e Beyhaqi’s temporality is on a similar level with the plots. The main Characteristics of Beyhaqi’s narration in this field is extraction of semantic functions from the elements of the narrative time. In this section the narrator’s willingness and valuation is visible.

Keywords: Tarikh-e Beyhaqi, Gerard Genette, narrative time, Time’s functions.

1. Email (corresponding author): [email protected] Tārīkh wa Tamadduni Islamī /7

ʿUmar Farrukh, Taʾrīkh al- Fikr al- ʿArabī ilā Ayyām- i Ibn Khaldūn, Beirut, Dar El-IlmLilmalayin, 1983/ 1361. aʿḳūbī, Aḥmad b. Abī aʿḳūb, Taʾrīkh- i Yaʿḳūbī, Beirut, Dār Ṣādir, (Und.). Zayd b. Rafāʿī Hāshimī, al- Amthāl, Damascus, Dār al- Saʿd al- Dīn, 1423 AH/ 2002 AD.

6 /Abstracts

Muḳaddasī (Maḳdisī), Muḥammad b. Aḥmad, Aḥsan al- Taḳāsīm fī Maʿrifat al- Aḳālīm, Trans. Ali aghi Mon avi, Tehran, Kūmish, 1385/ 2007. Munadjdjim, Ishaḳ b. Ḥusayn, Ākām al- Mardjān Fī Dhikr al- Madāʾin al- Mashhūra Fī Kull- i Makān, Beirut, ʿĀlam al- Kutub, 1408 AH/ 1988 AD. Nahdj al- Balāgha, Revised by Ṣubḥī Ṣāliḥ, Dār al- Hidjra, Qom, 1414 AH/ 1994 AD. Namvar Motlagh, Bahman, Darāmadī bar Biynāmatnīyat: Naẓariyya- hā wa Kārburd- hā, Tehran, 1390/ 2012. Qayyoomi Bidhendi, Mehrdad & Shahidi, a anin, "Rūy- kard- i Tārīkh Farhangī wa Imkān wa Fawāyid- i Ān dar Miʿmārī- yi Iran", Cultural History Studies, vol.5, no.17. Ṣadr al- Dīn Shīrā ī, Muḥammad b. Ibrāhīm, al- Ḥikma al- Mutaʿāliya fī ʾl- Asfār al- ʿAḳliyya al- Arbaʿa, Qom, Maktaba Muṣṭafawī, 1368/ 1990. Ṣafdī, Khalīl b. Aybak, al- Wāfī bi ʾl- Wafayāt, Beirut, Revised by Ahmad Arnaout & Turki Mostafa, Dār Iḥyāʾ al- Turāth, 1420 AH/ 1999 AD. Salimi, Hasan, "Arzish wa Ḥuḳūḳ- i Zanān A Dīd-gāh- i ʿAlī", Madjmūʿa Maḳālāt- i Dānishgāh ʿAllāma Ṭabāṭabāyī, 1380/ 2002, no.160. Scholem, Greshom, "Lilith", Encyclopedia Judaica, USA, Macmillsn, 2007. Shafiei, Saeed, "Nahdj al- Balāgha wa Naḳd- i Tārīkhī, azhūhishī Mūridī(Case Research): Wudjūd wa ʿAdam", Iranian Journal For The Quranic Sciences & Tradition, vol.50, no.2, Fall & Winter, 1396/ 2018. Shawqi Daif, al- Fann wa Mudhāhiba fī al- Nathr al- ʿArab, Cairo, Dār al- Maʿārif, 1960/ 1338. Ṣūlī, Abūbakr, al- Awrāḳ Ḳism Akhbār al- Shuʿaraʾ, Cairo, Shirkat Amal, 1425 AH/ 2004 AD. Ṭabarī, Muḥammad b. Djarīr, Tāʾrikh al- umam ʾl- Mulūk, Revised by Muḥammad Abū ʾl- Faḍl Ibrāhīm, Beirut, Dār al- Turāth, 1967/ 1345. Tārīkh wa Tamadduni Islamī /5

D āḥiẓ, al- Bayān wa ʾl- Tabyīn, Beirut, Dār wa Maktaba Hilāl, 1423 AH/ 2002 AD. Idem, al- Bighāl, Beirut, Dār wa Maktaba Hilāl, 1418 AH/ 1997 AD. Idem, al- Bukhalāʾ, Beirut, Dār wa Maktaba Hilāl, 1419 AH/ 1998 AD. Idem, al- Burṣān wa al- ʿUrdjān wa al- ʿUmyān wa al- Ḥuwlān, Beirut, Dar Algeel, 1410 AH/ 1990 AD. Fatahi Zadeh, Fathieh & Rasouli, Mohammad- Reza & Elahe Hatami Rad, "Taʾmulī dar Rawāyāt- i Nahdj al- Balāgha dar ikūhish- i Zan", Journal of Nahjolbalagheh, vol.2, no.6, Summer 1393/ 2015. Hanafi, Hamed, Yād- Nāma- yi Nukhustīn Kungira- yi Hizāra- yi Nahdj al- Balāgha, Tehran, 1360/ 1982. Ibn Abī ʾl- Ḥadīd, Sharḥ Nahdj al- Balāgha, Qom, Maktaba Āyatullāh al- Marʿashī al- Nadjafī, 1378/ 2000. Ibn al- Faḳīh, Aḥmad b. Muḥammad, al- Buldān, Revised by ūsuf al- Hādī, Beirut, ʿĀlam al- Kutub, 1996 AD/ 1416 AH. Ibn Khallikān, Wafayāt al- Aʿyān wa- Anbāʾ Abnāʾ al- Zamān, Revised by Iḥsān ʿAbbās, Lebanon, Dār al- Thaḳāfa, (Und.). Ibn Maytham Baḥrānī, Sharḥ Nahdj al- Balāgha, Daftar- i Nashr al- Kitāb, 1404 AH/ 1984 AD. Jafari, Mohammad Taqi, Tardjuma wa Tafsīr- i Nahdj al- Balāgha, Tehran, Daftar- i Nashr- i Farhang- i Islāmī, 1376/ 1998. Khaṭīb Baghdādī, Taʾrīkh-i Baghdād, Beirut, Dār al- Kutub al- ʿIlmaiyya, 1417 AH/ 1996 AD. Kristeva, J. Semiotics, "A Critical Science And/ or a Critique of Science", in The Kristeva Reader t., Ed. Toril Moi, Oxford: B. Black Well, pp. 75- 88. Makkī, Abū Ṭālib, Ḳūt al- Ḳulūb, (Und.), 1417 AH/ 1996 AD. Māwardī, Abū ʾl- Ḥasan, Adab al- Dunyā wa ʾl- Dīn, Beirut, Dār Maktaba Hilāl, 1421 AH/ 2000 AD. Miskawayh al- Rā ī, Abū ʿAlī, Tadjārib al- Umam, Revised by Abolghasem Emami, Tehran, Surūsh, 1379/ 2000. Mufaḍḍal al- Ḍabbī, Amthāl al- ʿArab, Beirut, Dār Maktaba Hilāl, 1424 AH/ 2003 AD. 4 /Abstracts

References Abduh, Muhammad, Sharḥ Nahdj al- Balāgha, Dār Iḥyāʾ al- Kutub al- ʿArabiyya, (Und.). Abū ʾl- Faradj Iṣfahānī, al- Aghānī, Beirut, Dār al- Iḥyaʾ al-Turāth al- ʿArabī, 1415 AH/ 1994 AD. Abū Mansūr Thaʿālibī, al- Iʿdjāz wa al- Iīdjāz, Cairo, Maktaba al- Ḳurʾān, (Und.). Alan, Graham, Biynāmatnīyat, (Intertextuality), Trans. ayam a dan u, Tehran, as h r-i Markaz,1385/ 2007. Amina Inloes, "Was Imam Ali a Misogynist? The Portaryal Of Woman In Nahj- al Balaghah & Kitab Sulaym Ibn Qays", Journal of Shi'a Islamic Studies, Summer 2015, vol.VIII, no.3. Aram, Mohammad- Reza & Aryan, Hossien & Hossien Mirzaei Nia, "Taḥlīl- i Hermeneutic(ī)- yi Nahdj al- Balāgha, Darīča- Iy Ba Rūī- yi Insān- i Muʿāṣir", Journal of Nahjolbalagheh, no.21, 1397/ 2019, vol.6. Aristotle, Politics, Trans, H. Rackham, London, Loeb Classical Library & Harvard University Press, 1932. Aristotle, Siyāsat(Politics), Trans. Hamid Enayat, Tehra, Amīrkabīr, 1364/ 1986. ʿAskarī, Abū Hilāl, al- Awāʾil, Tanta, Dār al- Bashīr, 1408 AH/ 1988 AD. Balādhurī, Aḥmad b. Yaḥyā, Ansāb al- ashrāf, Revised by Suhayl Zakkār & Ziriklī, Beirut, Dār al- Fikr, 1417 AH/ 1996 AD. Bayhaḳī Kaydarī, Ḥadāʾiḳ al- Ḥaḳāʾiḳ Fī Sharḥ Nahdj al- Balāgha, Qom, Mawʾassisa- yi Nahdj al- Balāgha, Nashr- i ʿAṭārud, 1416 AH/ 1996 AD. Bukhārī, Muḥammad b. Ismāʿīl, Ṣaḥīḥ al- Bukhārī Dhayl Kitāb al- Ḥayḍ, Beirut, Dār al- Fikr, 1980 AD/ 1401 AH. Dashti, Mohammad, Rawish- hā- yi Taḥḳīḳ dar Asnād wa Madārik- i Nahdj al- Balāgha, Qom, Nashr- i Imām ʿAlī, 1368/ 1990. Dhahabī, Shams al-Dīn Muḥammad, Mīzān al- Iʿtidāl, Beirut, Revised by ʿAlī Muḥammad al- Badjāwī, Dār al- Maʿrifa, 1382/ 2004. Dīnawarī, Aḥmad b. Dāwud, al- Akhbār al- Ṭiwāl, Revised by ʿAbd al- Munʿim ʿĀmir, Qom, Manshūrāt al- Rāḍī, 1368/ 1990. Tārīkh wa Tamaddun-i Islamī, No.28, Fall 2018 & Winter 2019

Abstracts

The Misogynous Statements in Nahj ul-Balāgha: A Non- Confessional Analysis Negar Zeilabi1 Assistant Professor, Department of History and Civilization of Muslim Nations, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran Marziye Mohases Assistant Professor, Department of Islamic Doctrinal Thought, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran

The misogynous narratives that were reflected in Nahj ul-Balāgha, are typically understood as such by decontextualizing the statements and embedding them in the modern framework. Given the incongruity between the traditional statement and the feminist viewpoints of the modern era, the statements- as part of Islamic and especially, Shiite tradition- are inconsonantly compared with the modern outlooks. The present paper shows that many of those statements regarding women in Nahj ul-Balāgha are not buttressed by any reliable evidence as well as the content of those statements could be traced in the bulk of similar statements in the literary works written after the fourth century A.H. Moreover, given the cultural circumstances of the time that Nahj ul-Balāgha was embedded in, those attitudes towards women are intelligible and also they were accepted and considered to be consonant with the popular mentalities wrought into the historical and literary works contemporary with compiling Nahj ul-Balāgha and those composed in the subsequent centuries. To expound this hypothesis, attempts are made to analyze the evidence, context as well as cultural mentalities about women in Nahj ul-Balāgha, and its exegeses and sundry literary and historical texts produced up to the 6th/12th century in order to compare those texts with the former. The approach is non-confessional and intertextual within a novel cultural- history paradigm. Keywords: Nahj ul-Balāgha, women, misogyny, history of mentality.

1. Email (corresponding author): [email protected]

In the name of God

Table of Contents

The Misogynous Statements in Nahj ul-Balāgha: A Non-Confessional Analysis 3 Negar Zeilabi & Marziye Mohases The Function of Time Components at the Beginning of the Fifth and Sixth Volume of Tarikh-e Beyhaqi 33 Zahra Riahizamin & Fahimeh Heidary Jamebozorgi The Consequences of the Mongol Invasion and Ilkhanate Rule on the Scientific Tradition in Iran 61 Amir Dehghan Nezhad, Mohsen Rahmati & Abdol Rasoul Emadi The Analysis of Sarbedaran Movement Based on Charles Tilly Collective Action Theory 89 Ali Bahranipour, Abdallah Fazelli, Sajad Kazemi & Ali Lajmorak Moradi Sovereignty Over the Ra’āyā: Reflection of Safavid Ideology in “Man on a Composite Horse and Elephant” Paintings 121 Seddighe Nayefi, Asghar Javani & Mohammad Reza Moridi The Effect of Ibn al-Haytham’s Vision Theory on the Prevalence of Linear Perspective in the Renaissance Painting 159 Parvaneh Delfani & Esmael Bani Ardalan Osman-Dan Fodio’s Political-Religious Thoughts 185 Habib Zamani Mahjoob