ORIGINAL ARTICLE

حکیم محمد سبزواری و غیاث الدین سبزواری، دو

پزشک ایرانی عصر صفوی در دربار سالطین عثمانی 53

Hakim Muhammad Sabzevari and Ghiaseddin Sabzevari, Two مریم شوشتری یگانه1 2 وIranian Physicians in the Court of Ottoman Sultans 3 سید علیرضا گلشنی Maryam Shoshtari Yegane1, Seyyed Alireza Golshani2,3, Fatemeh Emadi4,5, Arman فاطمه عمادی4وZargaran6,3, Hassan Namdar5 5 آرمان زرگران6وDepartment of Medical history, Faculty of , Shahed University, , 3 1- 2- PhD Student, Department of History, Faculty of Literature and Humanities- Dr Ali Shari- 5 حسن نامدار ati, Ferdowsi University, Mashhad, Iran 3- Research Office for the History of Persian Medicine, University of Medical Sci- 1- گروه تاریخ علوم پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه ences, Shiraz, Iran شاهد، تهران، ایران ,PhD, Traditional Medicine Clinical Trial Research Center, Shahed University, Tehran 4- 2- گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر Iran 5- PhD, Department of Traditional Medicine, Faculty of Medicine, Shahed University, علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران Tehran, Iran 3- دفتر مطالعات تاریخ پزشکی ایران، دانشگاه علوم -PhD, Department of History of Medicine, School of Traditional Medicine, Tehran Univer 6- پزشکی شیراز، شیراز، ایران sity of Medical Sciences, Tehran, Iran 4- مرکز تحقیقات کارآزمایی بالینی طب سنتی، دانشگاه شاهد، تهران، ایران Correspondence: Seyyed Alireza Golshani; PhD Student, Department of History, Faculty of Literature and Humanities- Dr Ali Shariati, Ferdowsi University, Mashhad, Iran; Research 5- گروه طب سنتی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شاهد، Office for the History of Persian Medicine, Shiraz University of Medical Sciences, Shiraz, تهران، ایران Iran; [email protected] 6- گروه تاریخ پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایران Abstract In Safavid era, Ottoman rulers were interested in science and culture, and there were always Iranian physicians, astronomers, scholars, artists and poets in their courts. Al- نویسنده مسئول: سیدعلیرضا گلشنی، دانشجوی دکترای تاریخ ,though there were always wars between most Ottoman sultans and the Safavid kings ایران اسالمی، گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر -they could not prevent Iranian culture from influencing that land. At the same time, art علی شریعتی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران؛ دفتر مطالعات ists and scholars went to other countries, including the country of Ottoman Empire for تاریخ پزشکی ایران، دانشگاه علوم پزشکی شیراز، شیراز، ایران fame, and besides, despite the wars with Safavid rulers, sultans of Ottoman attempted to bring Iranian scientists and artists to their land. In the meantime, two Iranian doc- [email protected] tors, who happened to be father and son named Hakim Muhammad Sabzevari and

Res Hist Med 2017; 6(1) Maryam Shoshtari Yegane et al

Hakim Ghiaseddin Sabzevari, entered Ottoman Empire territory, and made scientific Anonymous, 2007: 1/302. works and medical care in Ottoman Court; these two Iranian physicians are studied in 2- Ibid. this paper.

Keywords: Medical History, Hakim Muhammad Sabzevari, Hakim Ghiaseddin Sabzevari, Iran, Safavid, Ottoman Empire Received: 5 Nov 2016; Accepted: 14 Jan 2017; Online published: 8 Feb 2017 Research on History of Medicine/ 2017 Feb; 6(1): 53-60.

خالصه مقاله در دورة صفويه، سالطين عثماني به كسب علوم و فرهنگ ايراني عالقة بسياری داشتهاند و هميشه در دربار آنان پزشك، منجم، اديب، هنرمند و شاعر ايراني وجود داشته است. با اينكه اغلب سالطین عثمانی با پادشاهان سلسلة صفوي، جنگ و ستيز داشتهاند، اين امر مانع نفوذ فرهنگ ايراني در آن سرزمين نشده است. در همين ايام اغلب هنرمندان و علما براي كسب شهرت به ممالك ديگر از جمله كشور عثماني ميرفتند و گذشته از اين، سالطين اين كشور در ضمن جنگهاي خود با پادشاهان صفوي ميكوشيدند كه دانشمند و هنرمند ايراني با خود به خاك كشورشان ببرند. در این میان دو تن از پزشکان ایرانی که اتفاقاً پدر و پسر بودند با نامهای حکیم محمد سبزواری و حکیم غیاث الدین سبزواری وارد قلمرو عثمانی شدند. این دو پزشک، در دربار عثمانی، هم آثاری علمی به نگارش درآوردند و هم خدمات پزشکی عرضه کردند. در این پژوهش، این دو پزشک ایرانی معرفی میشوند. واژگان کلیدی: تاریخ پزشکی، حکیم محمد سبزواری، حکیم غیاثالدین سبزواری، ایران، صفوی، عثمانی. مقدمه 54 در دربار صفویه و دربار عثمانی، چون ديگر دوران، پزشكان منزلت وااليى داشتند. ايرانيان از دیرباز پزشكان را محترم مىداشتند و پزشكان اغلب مشاوران شاه بودند و گاه به مقام باالى وزارت هم مىرسيدند. در زمان صفویه »حكيمباشى«

)پزشك 1ارشد( مقام مهمى در دربار بود، این رویه در دربار عثمانی نیز مورد توجه قرار گرفت. در اين دوره همچنان قانون ابن سينا هنوز يكى از دو كتاب عمده درسى بود كه دانشجويان پزشكى مطالعه مىكردند. از آنجا كه قانون به عربى نوشته شده بود و اغلب دانشجويان پزشكى دورة صفویه با اين زبان آشنايى چندانى نداشتند، شرحهاى زيادى بر قانون به زبان فارسى تأليف گرديد و خالصههايى از آن و دیگر آثار پزشكان بزرگى چون جرجانى و رازى به وجود آمد. در اين دوره، فيزيولوژى هنوز بر پاية اخالط چهارگانة پزشكى قديم و قرون وسطى قرار داشت. در اين دوران جراحى هم به نوبة خود پيشرفتهايى كرده بود. در دورة صفویه آموزش پزشكان خيلى شبيه به آموزش جراحان بود و پزشك جوان براى

كارآموزى به خدمت طبيب كارآزمودهاى درمىآمد و براى اين منظور سع2ى مىكرد كه اين پزشك از زمرة كسانى باشد كه در بيمارستانها كار مىكردند. حضور طبیبان ایرانی در دربار سالطین عثمانی با وجود رقابت و دشمنی زیاد میان دو دولت صفوی و عثمانی، بسیار شگفتانگیز و قابل تامل است. چنانکه به تعبیر اسماعیل حقی اوزون چارشلی در تاریخ عثمانی: »حکومت عثمانی از اطبایی که به خاک عثمانی پناهنده میشدند و یا به هر دلیل دیگر وارد سرزمین عثمانی میشدند نیز بیش از پیش استقبال به عمل میآورد. ًمثال قطبالدین احمد افندی )درگذشتۀ 903ق/ 1497م( طبیب ابوسعید تیموری که به دست اوزون حسن اسیر شد؛ پس از مرگ وی در سال 895 ق/ 1489م نزد عثمانیان آمد و به عنوان استقبال و توجه زیاد به وی، مبلغ پانصد آغچه به عنوان معاش روزانه برایش تخصیص داده شد و عالوه بر آن ماهانه بیست هزار آغچه که در آن زمان پول قابل توجهی بود، به وی پرداخت میشد. همین استقبال و توجه، موجب آمدن عدهی زیادی از اطبای خارج به سرزمین عثمانی شد که شکراهلل حکیم شیروانی، خواجه عطاءاهلل،

Res Hist Med 2017; 6(1) AbuTwo MaherIranian Shirazi physicians in the court of the Ottoman Sultans

Fekr and Dar4 al Elm. 1959. 3[In Persian] 3- Uzuncarsili, 1991,2001: 2/700. .va al 4- Golshani et al, 2015: 66 حکیم al Kotob الری، an Asamiحکیم Zanunعرب alو Kaqhfکمال Zeyl ala تبریزی al از fi آن Maknun جملهal اند. « Ayzah] )تصویر Baghdadi, IBIMAMS.)1 Fonun]. Vol.1. Corrected by Baltqaba MShhh. Beirut‬ .Dar al kotob al Ilmyeh.1992 : ‫[In Arabic] Bar Hebraeus. [Mokhtasar Tarikh al Doval]. Translated by Tajpvr MA, Riazi H. Tehran: Etelaa’t Press. 1985. [In Persian] Dehkhoda AA. Dehkhoda Dictionary. Vol. 1. Tehran: Tehran University publication.1998. [In Per- sian] Ebn-o Abi Osaybe’a(-e). [Oyun al Anba’ fi Tabaghat al Atba’]. Vol. 1. Translated by Najmabadi SM, Ghzban SJ. Tehran: Tehran University Press. 1970. [In Persian] Elgood C. A medical history of Persia and the eastern caliphate from the earliest times until the year A.D. Translated by Forghani B. Tehran: Amir Kabir Publications. 2002. [In Persian] Ghadiyani A. A comprehensive dictionary of Persian history: From to the end of the Pahlavi era. Tehran: Aaron Press. 2001. [In Persian] Khubnazar H. A history of Shiraz‬ (From the beginning to the beginning of the Karim Khan Zand peripd). Edited by Moaied Shirazi J. Tehran: Sokhan. 2001. [In Persian] Mehrnaz R. Elders of Shiraz. Tehran: National Association Publications. 1968. [In Persian] Mir MT. Pars famous physicians. Shiraz: Shiraz University Press. 1984. [In Persian] Mir MT. Pars famous physicians. Shiraz: Shiraz University Press. 1989. [In Persian] Zanuri Tabrizi AH. [Matrah- al-Anzar fi Trajeme Atebba’ al Asar filsof va falasefeh al Amsar], Ed- ited by Mohaddes MH. Tehran: Sina cultural and Legal Institute: Shahid Beheshti University of Medical Sciences and Health Services. 2009. [In Persian[ ‫

55

تصویر 1. تاریخ پزشکی در دربار عثمانی روش مطالعه و سوال پژوهش هدف این پژوهش، شناسایی و معرفی دو پزشک ایرانی است که پدر و پسر بوده و با نامهای حکیم محمد سبزواری و حکیم غیاث الدین سبزواری در تاریخ شهرت یافتهاند. در این پژوهش، دستاوردهای علمی این دو، در دربار عثمانی به کمک منابع تاریخی بررسی شده است. در واقع این مقاله به بررسی وضعیت دو پزشک ایرانی در برخورد با فرهنگ و تمدن شاخص کشور همسایه یعنی عثمانی پرداخته است. این مقاله برگرفته از پایاننامة نویسنده نخست و استاد راهنمایی و مشاوره ای دیگر نویسندگان می باشد و سعی گردیده در موارد لزوم توضیحات و مطالب، واضحتر بیان گردد.

Res Hist Med 2017;2012; 6(1)1(1) Maryam Shoshtari Yegane et al

5- Mohaghegh, 2003: 245. .Ibid -6 1- حکیم محمد سبزواری .Uzuncarsili, 1991,2001: 2/699 -7 حکیم محمد فرزند عالءالدین فرزند هبهاهلل سبزواری )درگذشته پس از 871ق/

.Ibid -8 1466م( است. این پزش 5ک، پدر حکیم غیاثالدین سبزواری صاحب مرآه الصحه .Mohaghegh, 2003: 246 -9 )آینهی بهداشت( است. وی چندین سال پیش از سال 873ق/ 1468م از اصفهان .Uzuncarsili, 1991,2001: 2/700 -10 به خاک عثمانی رفت و پسرش را نیز با خود برد. ِاستاد غیاثالدین، شرفالدین .Mohaghegh, 2003: 246 -11 صابونچی، در سال 873 ق در گذشته است؛ پس میبایست این پدر و پسر پیش

.Ibid -12 از این تاریخ به 6آماسیة ترکیه وارد شده باشند تا پسر بتواند شاگردی این استاد را .Monzavi, 1978: 1/296 -13 انجام داده باشد. .Elgood, 2007: 401 -14 پسر حکیم محمد که تحصیالت پزشکی را نیمهکاره در اصفهان رها کرده و به .Mohaghegh, 2003: 247 -15 همراه پدر به خاک عثمانی آمده بود، در آماسیة ترکیه به شاگردی شرفالدین .Arjah et al, 1992: 236 -16 صابونچی اوغلی درآمد. شرفالدین صابونچی که خود از پناهندگان به دولت .Ughli, 1984: 308 -17 عثمانی به شمار میآمد، از پزشکان بزرگ سدة نهم ق )سدة پانزدهم م( در عثمانی است. اسماعیل حقی اوزون چارشلی در این باره مینویسد: »ترکان عثمانی... پزشکانی را که از خارج از قلمرو عثمانی میآمدند، مورد تشویق قرار میدادند. مثال مرادبناسحاق گردهای و شرفالدین صابونچیاوغلی حکیمباشی بیمارستان آماسیه، مؤمن سینوبی که ابتدا تحت نظر اسماعیلبیگ جاندارلی اوغلی تربیت

یافت و بعد کتاب مفصل طبی را تحت عنوان ذخیرهی مرادیه در سال 8417ق/ 1437م به زبان ترکی و به نام سلطان مراد دوم نوشت، از آن جملهاند. « البته

ذخیرهی مرادیه کتابی است که با 8تکیه بر ذخیرهی خوارزمشاهی زینالدین سید اسماعیل جرجانی نوشته شده است.

شرفالدین صابونچی آزمودههای عملی 9فراوانی داشته است که مؤمنبنمقبل در تدوین آثار خود، از آنها استفاده کرده است. همچنین مؤمنبنمقبل در اثر

دیگرش مفتاحالنور و خزاینالسرور که باز به نام سلطان مراد دوم نوشته 10است، بر تجارب شرفالدین بنحاجی الیاس صابونچی اوغلی آماسیایی تکیه دارد. البته نویسندة کتاب تاریخ عثمانی از محمدبنعالءالدین سبزواری که پیش از آن به 56 خاک عثمانی وارد شده بود، یاد نکرده است. به نظر میرسد که محیط اصفهان در سالهای میانی سدة نهم ق به بعد، برای سنیمذهبان جای امن و آرامی نبوده

است و هر چه به صفویه نزدیکتر شویم، نفوذ روزافزون مذهب تشیع و قدرت 11و رونق کار شاه اسماعیل صفوی، عرصه را بر مسلمانان غیر شیعه تنگ کرده بود. به هنگام اقامت در خاک عثمانی، حکیم محمد سبزواری کتاب معروف قوانین العالج را در ربیعاالول 871ق/ 1466م نگاشت. البته کتاب دیگری نیز به نام زبده قوانین العالج در فهرستها از او یاد شده که باید پژوهش شود که آیا به راستی خالصة قوانین العالج است و یا اینکه هر دو کتاب یکی است. این کتاب که

“شفا االمراض”، “امراض بدن” و “زبده مراتب الطب” نیز 12خوانده شده است، به موضوع کلیات پزشکی و بیماریها و داروسازی میپردازد. این اثر در چهارده باب تنظیم شده است که هر باب فصلهای متعددی دارد: امراض سر 15 فصل، امراض چشم 15 فصل، امراض گوش و بینی و زبان و دندان 9 فصل، امراض دهان و حلق 15 فصل، امراض صدر و ریه 9 فصل، امراض معده و جگر و سپرز 15 فصل، امراض روده و مقعد 12 فصل، امراض گرده و مثانه و صفاق و اعضای تناسلی 12 فصل، امراض زنان 6 فصل، درد پشت مفاصل 3 فصل، بحران 9 فصل، اورام و بُ ِثور پوست 18 فصل، سقوط و سوختگی و فساد اعضا، به سبب سرما و 13جراحات 6 فصل، طرد هوام )حشرات( از خانه و گزیدگیهای درندگان 6 فصل.

سیریل الگود معتقد است که بیشتر مطالب این کتاب14 بر اساس األغراض الطبیبه و المباحث العالنیه حکیم اسماعیل جرجانی است. به هر روی، دست کم برای

پیجویی تاریخ پزشکی و داروسازی ایران در گذر زمان ارزشمند خواهد بود. 15این اثر احتماالً میتواند برای تحقیق در حوزة تاریخ دانش پزشکی سودمند باشد؛

چراکه نویسندة آن در ترکیه بوده است و از سدة نهم ق آثار مکتوب معدودی 16بر جای مانده است. نسخهای از این کتاب در کتابخانة وزیری یزد موجود است. نسخهای از آن نیز در کتابخانة حکیم اوغلی ترکیه به شمارة 578 قرار دارد، در

مجموعهای که از 17برگ یکم تا برگ شصتم را شامل میشود و در 992ق/ 1584م استنساخ شده است. دو نسخه از این کتاب هم در کتابخانة گنجبخش پاکستان

Res Hist Med 2017; 6(1) Two Iranian physicians in the court of the Ottoman Sultans

18 18- Monzavi, 1978: 1/297. .Monzavi, 2001: 5/3629 -19 وجود دارد. ً .Ibid: 3762 -20 کتابی نیز به نام قرابادین به نام 19محمد سبزواری ثبت شده است که احتماال باید .Mohaghegh, 2003: 248 -21 از پسر او غیاثالدینبنمحمد باشد.

.Ibid: 248 -22 رسالة َو َجع 20المفاصل نیز در فهرست واره معرفی شده که باید مشخص شود از .Ibid -23 پدر است یا پسر. :Ghazi Ahmade Ghomi, 1983 -24 سال مرگ او در منابع پزشکی ایران و حتی آثار سیریل الگود یاد نشده است و ً ً .293/1 احتماال باید سال مرگ وی در تاریخ های21 عثمانی سدة نهم جستجو شود. احتماال .Mohaghegh, 2003: 249 -25 پیش از 900ق/ 1494م درگذشته است. 26- Ibid. .Rahman, 2004: 80-1 -27 2- غیاث الدین سبزواری

.Ibid: 81 -28 غیاثالدین فرزند محمد22 فرزند عالءالدین فرزند پزشک ناموری چون هبهاهلل .Ibid -29 سبزواری اصفهانی است. مشهورترین اثر غیاثالدین به نام مرآه الصحه باقی مانده است. به جز این اطالع زیادی از زندگانی او در دست نداریم. میدانیم به هنگام اقامت در اصفهان، او و رکنالدین کاشی، پدر عمادالدین محمود شیرازی، شاگردی صدرالدین علی

اصفهانی را کردهاند و قاعدتا باید 23او به سال، بزرگتر از پدر عمادالدین محمود )درگذشته ق/ 1540م( بوده باشد. قاضی احمد ذیل وقایع سال 946ق/ 1539م مینویسد: هم در این سال... موالنا رکنالدین کاشی مولد وی شیراز است اما به واسطة کثرت توطن در کاشان، کاشی شهرت گرفت. از شاگردان معزز موالنا صدرالدین علی طبیب است. فیالواقع

در 24مهارت علوم، جالینوس... بوده و در آخر، طبیب این شاه )طهماسب یکم( گردید. با توجه به اینکه وی شاگردی شرفالدین صابونچی )درگذشتۀ 873ق(

را کرده است، 25این شاگردی چندین سال پیش از فوت شرفالدین صابونچی باید انجام شده باشد. صابونچی خود چهل سال جراح بیمارستان شهر آماسیه بوده و پدر او در سال فوت صابونچی زبده قوانین العالج را نگاشته است؛ بنابراین دست کم باید او 57 را متولد حدود 840 ق بدانیم. چرا که پس از سال 896ق که سال تألیف مرآه الصحه است، نشان دیگر و یا تألیف تاریخدار دیگری از او در دست نداریم و معموالً بزرگان، تألیف آثار معتبر خود را در سنین پختگی و پس از پنجاه سالگی انجام میدادند، همچنان که رازی و جرجانی و بهاءالدوله رازی چنین کردند. دلیل بزرگسالتر بودن وی از پدر عمادالدین شیرازی نیز همین نکته است؛ چون

قاعدتا 26رکنالدین کاشی که به سال 945ق درگذشته است، نمیتواند متولد 840 ق باشد.

غير از زبده قوانين، رسالهای به نام در معالجات 27امراض بدن تأليف 1466م. نيز تالیف عالءالدینبن هبها ّهلل سبزوارى وجود دارد. در مؤسسة تاريخ و تحقيق طب تغلقآباد نسخهاى از شرح موجز محفوظ است كه نام شارح آن محمدبنعالءالدين هبها ّهلل سبزوارى قيد شده و طبق آن به نام غياث طبيب معروف است. از اين امر روشن مىگردد كه نام كامل پسر در واقع از اين قرار است: غياثالدين محمدبنعالءالدين محمدبنهبها ّهلل سبزوارى. غياث الدين و عالءالدين

كنيههای این پسر و پدر است و محمد نام28 هر دو. در ايران كنيه متداول بود و مردم به جاى نام اصلى با كنيه معروف بودند. او به گفتة سیریل الگود در کتاب طب در دورة صفویه تنها یک پزشک معمولی است که میتوانیم سیمای یک پزشک دورة صفویه را در او ببینیم. البته بیشتر زندگی و آموزش دیدن او در کشور عثمانی سپری شده است؛ چراکه در سدة نهم که مذهب شیعه رواج یافت، وابستگان به اهل سنت، کوچ از ایران را ترجیح میدادند و پدرش که پزشکی سنیمذهب بود، نیز چنین کرد. با این همه با آن که غیاثالدین در بیرون از ایران، دانش پزشکی را به پایان رساند و کتابش را نیز در خاک عثمانی نگاشت و به سلطان بایزید دوم عثمانی 886 تا 918 ق/ 1481 تا

1512م تقدیم 29داشت؛ ولی آن را به پارسی نوشت و غلظت ترکینگاری در آن دیده نمیشود. به جز صدرالدین علی اصفهانی که استاد او بود، غیاثالدین از شرفالدین حسن شیرازی، نویسندة ینبوع الحکمه نیز پزشکی آموخته و از شاگردان او به

Res Hist Med 2017; 6(1) Maryam Shoshtari Yegane et al

30- Ibid. .Elgood, 1978: 9 -31 شمار میرفته است. وی سرانجام شاگردی شرفالدین فرزند علی فرزند الحاج .Mohaghegh, 2003: 251 -32 الیاس فرزند شعبان اآلماسی المتطبب معروف به صابونچی اوغلی را انجام داد؛

.Elgood, 2007: 402 -33 کسی که 30مترجم طب در دورة صفویه به اشتباه نام او را شرفالدین صعابونی ثبت .Monzavi, 2001: 3/596 -34 کرده است. .Mohaghegh, 2003: 252 -35 غیاثالدین از استاد خود صدرالدین علی اصفهانی نیز به نیکی یاد میکند. وی .Elgood, 1978:10 -36 دربارهی استاد خود نوشته که از پزشکان طراز اول اصفهان بوده است. همچنین

.Rahman, 2004: 81 -37 غیاث31الدین شاهد یک جراحی سرطان پیشرفته از سوی صدرالدین علی بوده است. البته در تاریخ پزشکی ایران و اسالم و به شهادت سیریل الگود، غیاثالدین سبزواری پژوهشهای علمی بالینی بسیاری همچون بهاءالدوله رازی نداشته است که تجربة اختصاصی خود او باشد؛ اما از حیث در برداشتن موارد بالینی، برای داروسازان و پزشکان پژوهشگر جالب توجه است و میتواند از ابزارهای تحقیق

سودمند به 32شمار آید. آزمودن موفقیتآمیز یک تریاق بر روی یک خروس از آن جمله است. سیریل الگود پس از بررسی کتاب مرآه الصحه مینویسد: »نویسنده در هیچ جا

به مأخذ و منابعی که از آن الهام گرفته، اشاره نکرده است؛ ولی دیده میشود 33که صفحات بسیاری از ذخیره را به تفصیل گرفته و به نام خود معرفی کرده است.«

نسخه 34ای از این کتاب با تاریخ 1153ق در قاهره وجود دارد که دارای 266 برگ است و نسخهای دیگر در کتابخانة ایاصوفیای ترکیه به شمارة 3742 35موجود است که 62 برگ دارد و تاریخ کتابت نداشته و در بروسه نگاشته شده است.

از 896 ق به بعد در منابعی که رؤیت شد، نشانی از او یافت نشد. سیریل 36الگود معتقد است که غیاثالدین دیگر به ایران باز نگشته و در همان جا درگذشته است. اما ظلالرحمن در این باره نظر متفاوتی دارد. وی معتقد است که غیاثالدین در

اواخر زندگاني 37ش به ايران بازگشت و شايد در اصفهان و به گمان قوى در شيراز مطب باز كرد. 58 ­نتیجهگیری طبیبان ايراني سهم بزرگي در توسعه و پيشرفت طب در دورة اسالمي داشتهاند. در تمام دورهها پزشكان بزرگي در ايران ميزيستهاند كه نام و آثار آنان براي هميشه در تاريخ جاودان خواهد ماند. این پژوهش دربارهی دو تن از طبيبان عصر صفوي بود که به دربار سالطین عثماني رفتند و مسبب خدمات پزشکی و نگارش آثار نفیس پزشکی در آن برهة تاریخی گردیدند. بايد توجه داشت كه در آن ايام ملت ايران تنفرى از عثمانىها نداشت و آنها را دشمن خود نمىشمرد؛ به همين دليل پزشكان ايرانى براى تحصيل به عثمانى مىرفتند و اين امر رابطهاى بسيار نزديك از نظر طبابت بين ايران و عثمانى به وجود آورده بود. چنين قضاوتى، در وهلة اول، مبتنى بر شرح حال و زندگى دو نفری است که به آن پرداخته شد. آنچنان که غیاثالدین با وجود آن كه در عثمانى تحصيل كرد و كتابش را به پادشاه آن ديار هديه نمود، آن را به زبان فارسى نوشت و حتی حكيم محمد كه در سپاه عثمانى خدمت مىكرد و در جنگ بين النهرين در سپاه دشمن قرار داشت، كتاب خود را به زبان فارسى نوشت و آن را به نام شاه ايران كرد. ماهيت خصومت ايرانىها و عثمانىها به تعبیر الگود در دورة جنگهاى شاه تهماسب و شاه عباس به هيچ عنوان شباهتى نداشت به آنچه كه مثال در سالهاى جنگ جهانى دوم بين انگليسىها و آلمانىها به وجود آمد. مفهوم ناسيوناليسم در زمان صفويه تفاوت داشت با آنچه كه اينك از اين لغت استنباط مىگردد. اختالف زبان و نژاد كه اينك نقش تعيينكنندهاى در احساسات ناسيوناليستى دارند، در برابر اختالفات مذهبى مورد استناد آن دوره، عوامل كامال بىاهميتى محسوب مىگشتند. اختالف ايران و عثمانى در آن ايام در واقع اختالف بين شيعه و سنى بوده است؛ در نتیجه پس از این دورة طالیی، دیگر شاهد حضور پزشکان ایرانی در دربار عثمانی نیستیم و بیشتر پزشکان راهی دربار گورکانیان هند شدند. حضور حکیم محمد سبزواری و حکیم غیاثالدین سبزواری در دربار عثمانی سبب نگارش کتاب و خدمات پزشکی متعددی گردید که در تاریخ برای همیشه ثبت گردیده است.

Res Hist Med 2017; 6(1) Two Iranian physicians in the court of the Ottoman Sultans

References Anonymous. [Ganjine-ye Baharestan]. Vol. 1,2. Tehran: Libraries, Museums and Documents Center of the Islamic Consultative Assem- bly; 2007. [in Persian] Arjah A, Hadian F, Soltanifar S, Chehrekhand Z. Bibliography of the Medical Man Uscripttsin Iran. Tehran: National Library of Iran; 1992. [in Persian] Elgood C. A Medical and History of Persia the Eastern Caliphate. Translated by Farghani B. Tehran: Amir Kabir; 2007. p. 431. [in Per- sian] Elgood C. Safavid Medical Practice. Translated by Javidan M. Teh- ran: Tehran University publication; 1978. p. 431. [in Persian] ‏Ghazi Ahmade Ghomi. [Kholasat o Tavarikh]. Vol. 1. Corrected by Eshraghi E. Tehran: ; 1980. [in Persian] Golshani S A, Daneshfard B, Mosleh Gh, Salehi A. Drug and Phar- macology in the Islamic Middle Era. Pharmaceutical historian. 2015; 45(3): 64-9. Mohaghegh M. Pure Sciences from The Safavids to the Establishment of Dar al-Funun. Publication by Razavi Barghai S H. Tehran: Society for the National Heritage of Iran; 2003. [in Persian] Monzavi A. A Descriptive Catalogue Persian and Arabic Manuscripts in Ketabkhane I Ganjbakhsh. Vol. 1. ‬ Pakistan, Lahore: Iran - Pakistan Institute of Persian Studies; 1978. [in Persian] Monzavi A. [Fehrestvarh Ketabhayeh Farsi]. Vol. 3, 5. Tehran: Soci- 59 ety for the National Heritage of Iran; 2001. [in Persian] Rahman Z. [Qanun i ibn i Sina a Aur Us ke Sharh in va Matarajim An]. Tehran: Society for the National Heritage of Iran; 2004. [in Per- sian] Ughli D A E. [Fehres Makhtotat al-Tibb al-Islami Bel-Lughath Al- Arabiya va Al-Turkyh va Al-Farsyh fi Mokatebat Turkey]. Turkey, Is- tanbul: Research Center For Islamic History. Art and Culture; 1984. [in Arabic] Uzuncarsili I H. The Ohoman History. Vol. 2. Translated by Vali V. Tehran: Institute of Humanities, 1991, 2001. [in Persian]

Res Hist Med 2017; 6(1) Khan School, a historical school built in Safavid era in Shiraz city

WWW.RHM.IR